اگر قصد دارید با کسى ازدواج کنید ، پیش از اینکه محبت و علاقهاش را در دل جاى دهید ، باید در مورد او و ویژگىهاى شخصیتىاش - در حدى که براى ازدواج لازم است - شناخت داشته باشید ، البتّه علاقه اولیه در حدى که انگیزه و محرک انسان براى فراهم آوردن زمینههاى ازدواج باشد ، در صورتى که شدت نیابد ، اشکال ندارد. اگر این علاقه شدت پیدا کند، طبیعى است عقل را از عرصه انتخاب کنار خواهد راند و فرایند ازدواج را دچار مشکل خواهد کرد زیرا «حبُّ الشَّىءِ یُعْمى و یُصِمّ»؛ یعنى دوستى هر چیزى باعث مىشود انسان، کورکورانه در مقابل آن تسلیم شود و با تفکر و تعقل در مورد آن تصمیمگیرى نکند.
محبتى که پشتوانه معرفتى نداشته باشد ، بصیرت انسان را درباره فرد مورد نظر کاهش مىدهد . در نتیجه از قدرت انتخاب مىکاهد و ممکن است نتایج نامطلوب به ارمغان آورد. از این روى ، عقل سلیم حکم مىکند در امر مهمّى مانند ازدواج، مطالعه و تحقیق و نیز مشورت با کارشناسان و مشاوران مجرب انجام پذیرد.
تمایل اولیه لازم است اما تجربه نشان داده است که محبت و عشقی که در اثر زندگی و شناخت و با هم بودن ایجاد شود ،
محکم تر و قابل اعتماد تر است .پس سعی کنید در انتخاب همسر تا آنجایی که می توانید تعقل کرده و از نظرات بزرگ تر ها استفاده کنید.
به نظر مىآید، رعایت نکات زیر براى دستیابى به ازدواج موفق و همسر مناسب ضرورت دارد:
1. بکوشید علاقه نخستین و پیش از خواستگارى را تا جایى که ممکن است کنترل کنید و پیش از طى مراحل بعدى، خود را به کسى وابسته نسازید؛ زیرا علاقه و وابستگى زیاد ، مانع شناخت صحیح مىشود.
2. از هر گونه تماس (تلفنى، حضورى و نامه) پیش از اقدامات رسمى خوددارى کنید.
3. در نخستین اقدام، وضعیت و مشخصات فرد مورد نظر را با خانواده خود در میان گذارید و از دیدگاههاى آنان آگاه شوید.
4. در صورت توافق با خانواده، تحقیقات را به وسیله افراد مجرب و مورد اعتماد آغاز کنید.
5. در صورتى که نتایج تحقیقات، فرد مورد نظر را مناسب نشان مىدهد ، فرصت بیشتری به خود دهید تا در حریم خانواده باهم صحبت کرده و شناخت پیدا کنید.
6. اگر در صحبتهاى اولیه همدیگر را پسندیدید و دیدگاههاى یکدیگر را پذیرفتید، در مسیر زندگى مشترک گام نهید.
در تمام این مراحل، توجّه و توکل به خداوند ، راهنما و راهگشاى شما خواهد بود.
ارتباط چشمی کسی که دروغ میگوید، خیلی کم است یا به هیچوجه وجود ندارد.
حرکتهای بدنی، از جمله حرکتهای دست، کم میشوند و همین حرکتهای محدود هم، خشک و ساختگی به نظر میرسند.
دست و پاها بهطور تقریبی به بدن میچسبند و فرد، فضای کمتری را اشغال میکند.
اگر بخواهد وانمود کند که جوابهایش، لحظهای و بدون نقشهی قبلیاند، ممکن است کمی شانهاش را بالا بیندازد.
میان حرکتها و کلمهها، فاصله میافتد.
سرتکان دادنها، ساختگی است.
حرکتها، با پیام کلامی، همخوانی ندارند.
مدت زمان بروز حرکتهای احساسی، طولانی میشود.
وقتی که فرد به حس ویژهای مانند شادی، تعجب، ترس و... تظاهر میکند، حالتهای چهره فقط به اطراف دهان محدود میشود.
حرکت دروغگو، در جهت دور شدن از کسی است که او را متهم میکند و به احتمال زیاد به سمت در خروجی است.
دروغگو دوست ندارد رودروی کسی که او را متهم میکند، بایستد و ممکن است سر یا بدنش را به سمت دیگری بچرخاند و از او دور شود.
کسی که دارد دروغ میگوید، به احتمال زیاد قوز میکند؛ احتمال اینکه صاف بایستد و دستهایش کشیده و باز، در دو طرف بدنش قرار بگیرند؛ خیلی ضعیف است.
با انگشت، به طرف مقابل صحبتش اشاره نمیکند.
ممکن است بین خودش و طرف مقابل، یک مانع فیزیکی قرار دهد.
دروغگو، برای بیان مقصودش از کلمههای «خودتان» استفاده میکند.
آنقدر به دادن اطلاعات اضافی ادامه میدهد تا مطمئن شود که با داستانش حسابی سرتان را کلاه گذاشته است.
در حالی که میگوید به طور کامل متوجه موضوع است، از جواب دادن طفره میرود تا نگذارد شما موقعیتش را زیر سوال ببرید.
دروغگو، بهجای جواب دادن مستقیم، با بیان عقیدههایش، یک جواب کلی به شما میدهد.
شاید بهطور ضمنی به چیزی اشاره کند؛ اما بهطور مستقیم جواب نمیدهد.
دروغگو، هنگام جواب دروغ دادن به سوالهایی که به نگرش و باورهایش مربوط میشود، به زمان طولانیتری نیاز دارد تا در بارهی آنها فکر کند.
کسی که دروغ میگوید، ممکن است از ضمیرهای مربوط به خودش استفاده نکند و با صدایی یکنواخت و بیروح، حرف بزند. ممکن است جملههایش به هم ریخته و نامفهوم باشند و نکتههای دستوری در آنها رعایت نشود؛ به عبارتی دیگر، جملههایش به احتمال زیاد درهم و بر هم هستند.
جملههای خبریاش، بیش از حد به جملههای پرسشی شبیه هستند و این نشان میدهد او دنبال آن است که دیگران حرفش را تصدیق کنند.
در داستان ساختگی یک دروغگو، به طور معمول، دیدگاه شخص سوم و همچنین نکتهی منفی وجود ندارد.
دروغگو با کمال میل به سوالها پاسخ میدهد؛ اما خودش چیزی نمی پرسد.
هنگامی که بحث عوض میشود، راحتتر میشود و احساس بهتری پیدا میکند.
اگر او را به ناحق متهم کنند، بر آشفته نمیشود.
از عبارتهایی مانند «راستش را بخواهی» یا «اگر بخواهم راستش را بگویم» یا «چرا باید دروغ بگویم» استفاده میکند.
برای سوالهایتان، جواب حاضر و آماده دارد.
برای اینکه از جواب دادن طفره برود، از شما میخواهد که سوالهایتان را تکرار کنید یا سوالهایتان را با سوال دیگری جواب میدهد.
گفتههایش نامعقول به نظر میرسد.
گفتههایش را اینطور شروع میکند: «نمیخواهم فکر کنی که...» و اغلب، این بهطور دقیق، همان چیزی است که او میخواهد شما به آن فکر کنید.
برای اینکه نگرانی شما را بر طرف کند، از شوخی یا گوشه و کنایه استفاده میکند.
وقتی نمیتواند چیزی را که از او خواستهاید، به شما بدهد، یک انتخاب بهاصطلاح خودش «بهتر» را به شما پیشنهاد میدهد.
ممکن است بر اثر اضطراب، عکسالعملهای غیرارادی از خود نشان دهد.
برای توجیه یک کار مشکوک، از یک واقعیت آشکار استفاده میکند.
چیزهای با اهمیت را سرسری میگوید و رد میشود.
برای اینکه به او مشکوک نشوید، تظاهر میکند از کار فرد دیگری که همین اشتباه را انجام داده، بدش میآید.
داستانش آنقدر عجیب و غریب است که به طور تقریبی باور کردنی نیست؛ اما شاید باور کنید؛ چون به نظرتان اگر او میخواست دروغ بگوید، چیزی میگفت که بیشتر با عقل سلیم، جور در بیاید.
شاید برایتان باورکردنی نباشد که حرکات بدن و دست و صورت شما در انتقال مفاهیم به اندازه گفتوگوهای روزمره با دیگران ارتباط برقرار میکند. اگر تمایل دارید دراینباره بیشتر بدانید، بایدسعی کنید به حرکات غیرکلامی دیگران که به زبان بدن موسوم است، بیشتر دقت کنید...
آیا میتوان با زبان بدن به چیزی تظاهر کرد؟ پاسخ عموما منفی است؛ چرا که بین هم خوانی حرکات اصلی و لغات بیانشده از یک سو و پیامهای ظریف بدن از سوی دیگر تناقض به وجود میآید. روان انسان دارای نوعی مکانیسم اطمینان است که با دریافت پیامهای متضاد، وخامت اوضاع را تشخیص میدهد اما در هر حال، مواقعی نیز وجود دارد که تفسیر اشتباه زبان بدن یک امتیاز محسوب میشود. مسابقه انتخاب ملکه زیبایی را در نظر بگیرید. داوطلبان چنین مسابقاتی، با دقت حرکات خاصی را میآموزند تا بتوانند امتیاز بیشتری کسب کنند اما حتی حرفهایترین آنان نیز فقط برای مدت کوتاهی میتوانند ادا و اطوار تصنعی خود را حفظ کنند. بالاخره بدن پیامهایی را ارسال میکند که با رفتارهای آگاهانه ارتباطی ندارد.
نقاب پشت چهره، بیش از هر قسمت دیگر بدن برای پوشاندن دروغ مورد استفاده قرار میگیرد. ما لبخند میزنیم، سر تکان میدهیم و پلک میزنیم تا طرف مقابل را به اشتباه بیندازیم اما متاسفانه پیامهای بدن حقیقت را آشکار میکنند. حرکات چهره و زبان بدن، با هم مطابقت ندارند. مطالعه روی پیامهای چهره، دانش خاص خود را دارد که نمیتوان در این مقاله بهطور کامل به آن پرداخت. همچنین نمیتوان زبان بدن را برای مدت طولانی تحریف کرد اما میتوان و باید پیامهای مثبت را برای ارتباط با دیگران یاد گرفت و تمرین کرد و حرکتهایی که معانی منفی را تداعی میکنند، ترک کرد. چنین کاری میتواند موجب آسان شدن ارتباطتان با انسانهای دیگر شود و شما را به انسانی دوست داشتنی بدل سازد.
دروغگوهای حرفهای
مشکل دروغگفتن این است که ناخودآگاه ما مستقل از کلمات و مقصودمان عمل میکند و به کمک زبان بدن، ما را لو میدهد. به همین دلیل کسانی که کمتر دروغ میگویند، در هنگام دروغ به سادگی هیجانزده میشوند، حتی وقتی بتوانند دیگران را اقناع کنند. آنها به محض اینکه شروع به دروغگویی میکنند، بدنشان پیامهای متضادی را ارسال میکند و این موضوع سبب میشود که احساس کنیم آنها حقیقت را نمیگویند. انرژی متشنجی که ناخودآگاه انسان در زمان دروغ گفتن آزاد میسازد، در حرکتی متضاد با گفتههای شخص نمود مییابد. کسانی که به خاطر شغل خود مجبور به دروغگوییهای مکرر هستند، حرکات بدن را چنان با مهارت به کار میبرند که دیگر دروغ آنها را نمیتوان دید یا تشخیص آن بسیار دشوار میشود و بیشتر مردم فریب آنان را میخورند. این «دروغگویان حرفهای» برای بهبود حرکات بدن خود دو روش دارند: یکی اینکه حرکاتی را انجام دهند که دروغشان را راست جلوه دهد و این فقط وقتی موفقیتآمیز است که مدت طولانی، عملا تمرین دروغگویی کرده باشند. دوم اینکه یاد بگیرند که حرکات خود را به حداقل ممکن برسانند، طوری که در هنگام دروغگویی نه پیام مثبت بفرستند و نه پیام منفی، که این هم البته بسیار مشکل است.
یک تمرین ساده
برای یکی از آشنایانتان که از نزدیک با شما آشناست، به عمد داستان دروغی سر هم کنید و در همین حین حرکات بدنتان را به حداقل برسانید. حتی اگر حرکات بدنتان را تحت کنترل خود درآورده باشید، باز هم حرکات ظریف بسیاری به طور ناخودآگاه انجام میشود. مثلا تکان دادن ماهیچههای چهره، باز یا بسته شدن مردمک چشم، نشستن عرق بر پیشانی، سرخ شدن و بر هم زدن سریع پلک. همه اینها دروغ شما را لو میدهند. محققان در آزمایشهای خود از دوربینهایی با سرعت فیلمبرداری متفاوت استفاده میکنند تا حرکات کوچکی را که فقط کسری از ثانیه طول میکشد، ضبط کنند. فقط مصاحبهکنندگان حرفهای، فروشندگان و افرادی با حس گیرایی قوی میتوانند در حین گفتگو متوجه چنین پیامهایی شوند. با بیان این مطلب روشن میشود که تنها زمانی میتوان با موفقیت دروغ گفت که بدن دیده نشود و درست به همین دلیل است که در هنگام بازجویی متهمان را روی صندلی تک و در زیر نور مینشانند. دروغ گفتن از پشت تلفن، سادهترین راه است!
چگونه میتوان زبان بدن را آموخت؟
اگر هر روز حداقل یک ربع ادا و اطوار دیگران را زیر نظر بگیرید، از حرکات خود نیز آگاه میشوید. بهترین محل برای چنین تمریناتی، جایی است که آدمها در کنار هم جمع میشوند و با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند؛ مثلا در فرودگاه میتوان حالات مختلف افراد را بررسی کرد: تب سفر، هیجان، شادی، غم، بیصبری و حالتهای دیگر. مهمانیها نیز موقعیتهای فوقالعادهای برای این بررسیها محسوب میشوند. اگر یاد بگیرید زبان بدن را تفسیر کنید، میتوانید به مهمانی بروید و تمام شب در گوشهای مثل مجسمه بنشینید و ساعتهای هیجانانگیزی را با ملاحظه پیامهای مختلف بدن دیگران سپری کنید. تلویزیون نیز موقعیتهایی را ایجاد میکند که بتوانید ارتباطات غیرکلامی را بررسی کنید. صدای تلویزیون را قطع کنید و سعی کنید از طریق تصاویر موضوع را حدس بزنید. وقتی هر پنج دقیقه یک بار صدای تلویزیون را برای مدت کوتاهی بلند کنید، خواهید فهمید که آیا حدستان در مورد قسمت تصویری درست بوده یا خیر. بعد از مدت کوتاهی میتوانید تمام برنامه را بدون صدا دنبال کرده و بفهمید چه اتفاقی میافتد، درست مثل افراد ناشنوا.
فراموش نکنید که هیچ عاملی در زندگی مثل صداقت نمی تواند زمینه موفقیت شما را فراهم نماید البته صداقت همراه با دانایی و درایت.