براساس آمارهای ارائه شده از سوی وزارت بهداشت، استرس و اضطراب از جمله بیماریهای شایعی است که اغلب افراد جامعه با آن دست به گریبانند. به همین خاطر هم هست که سکتههای قلبی رتبه نخست علت مرگومیرها را به خود اختصاص داده است.درست است که دغدغههای زندگی امروز، مشکلات اقتصادی و سختی تامین معیشت امری اجتنابناپذیر است، اما فراموش نکنیم اگر روان ما بیمار شود، برخلاف برخی بیماریهای جسمی براحتی نمیتوان آن را درمان کرد.
زندگی تان را به دست حوادث و جامعه ی صنعتی نسپارید بلکه آن را قدرتمند اداره کنید و نتیجه اش را ببینید .
تغذیه صحیح رمز سلامت جسم و روح
امروزه به دلیل مشغله های مختلفی که بشر برای خود ایجاد کرده است و به هزار ویک بهانه ، غذاهای آماده و نیمه آماده جای خود را به غذاهای تازه ای داده است که سرشار از خواص مختلف برای بدن می باشد. تغذیه در احساس شادابی و یا افسردگی نقش موثری دارد. همکاران ما در بخش سلامت و تغذیه ی تبیان مقالات مفیدی راجع به این موضوع تهیه کرده اندکه در اینجا چند نمونه ی آن را می آوریم :
شما می توانید با مطالعه ی این گونه مقالات برنامه ی غذایی مفید وسالمی را برای خود تهیه کرده و استفاده کنید.و یادتان باشد : روح سالم در بدن سالم
لذت های ساده = لذت های بزرگ
گاهی اوقات ما آدم ها برای لذت بردن و شاد بودن به دنبال بهانه می گردیم ،آن هم بهانه های بزرگ. صبح در کمال سلامت از خواب بلند می شویم،بدون آنکه به زندگی سلامی دوباره داشته باشیم ، از دیدن خورشید لذت ببریم ، با خالقمان مناجات کرده و برای روزمان بهترین ها را دعا کنیم ، با عجله و ناراحتی به سراغ کار روزانه می رویم . کارهای تکراری که اگر خودمان نخواهیم و به دنبال تنوع در آن نباشم ،مثل یک دور باطل گرفتارمان می کند و باعث دلسردی و خستگی مان می شود.
لذت نگاه به چهره ی زیبای فرزندتان ، بوسیدن پدر و مادر مهربانتان،صحبتی عاشقانه با همسرتان و دیدن نعمت های بیشماری که در اطرافتان است ،بهترین راه برای رضایت از زندگی است.
افکار منفی ،بیرون!
افکار منفی را از ذهن خود دور کنید. حتی سعی کنید به مشکلات و پیشامدهای ناگوار زندگیتان نیز با دیدی مثبت نگاه کنید و آنها را زمینهای برای پیشرفت و پیروزی های بعدی بدانید.زندگی با خوبی ها و بدی هایش معنی می شود. اگر اجازه دهید ذهنتان مورد حمله ی افکار منفی باشد از پا در می آیید.و تبدیل به انسانی افسرده و غرغرو می شوید.هرگاهمتوجه شدید که دوباره افکار منفی به سراغتان آمده است ، آگاهانه آن ها را بیرون کرده و با خود تکرار کنید :
دنیا پر است از فکرهای قشنگ.
کپسول شادی به میزان نیاز
برای خود لحظاتی را ایجاد کنید که در آن شاد می شوید.منتظر نباشید ،احساس شادی به در خانه تان بیاید و شما را صدا بزند. شما به سراغش بروید. اگر از دیدن فیلم خوب لذت می برید ،اگر به کوهنوردی علاقه دارید ،اگر موفقیت علمی شادتان می کند ،امروز وفردا نکنید. در برنامه ی هفتگی خود ،رفتن به سینما یا در تعطیلات آخر هفته ،کوهنوردی با دوستان را بگنجانید.
آسان بگیری،آسان می شود
مسائل کوچک را بیش از اندازه برای خود بزرگ نکنید. هرچه مشکلات و مصائب را بزرگتر ببینید، به همان نسبت روی آن حساستر شده و هضم و حل آنها برای شما مشکلتر خواهد بود. اگر بتوانید مسائل کوچک زندگی را آسان بگیرید ،در حل مسائل پیچیده موفق میشوید. در این کار آرامش نهفته است. امتحان کنید.
یک راه کاربردی این است که هرگاه مثلا از پشت ترافیک ماندن عصبانی شدید روبه خیابان کرده و با خود تکرار کنید ،انرژی ام را برای مسائل مهم تر نیاز داردم ،نمی توانم برای تو عصبلنی شوم.
نهایت دارایی ، داشتن آرامش باطنی و بردباری است نه رفاه مادی. حسرت داشتههای دیگران را نخورید و قدر داشتههای خود را بدانید.
حال را دریاب
گذشته و آنچه را برای شما پیش آمده، فراموش کنید. فقط درسهایی را که از آن گرفتهاید، به خاطر بسپارید و از آنها برای پیروزی و موفقیتهای آیندهتان بهره بگیرید. در گذشته زندگی کردن شما را از «حال» و توجه به آینده باز میدارد. زمانی که نیاز به شادی دارید، اکنون است. نگذارید مشکلات و اندوههای گذشته چتر خویش را بر حال و آینده شما بیفکند و آنها را تحتالشعاع خود قرار دهد.از طرفی بیش از اندازه نگران آینده و مسائل آن نباشید. برایش برنامه ریزی کنید اما به استقبال مشکلات قبل از وقوع آن نروید.
مقایسه، ممنوع!
به داشته هایتان فکر کنید وبه قول معروف نیمه ی پر لیوان را ببینید. در زندگی همه ی افراد نداشته هایی است که آرزوی آن را دارند و ممکن است از نظر شما پنهان باشد. پس حسرت زندگی دیگران را نخورید و مدام در حال مقایسه ی زندگی خود و سایرین نباشید. اگر موفق شوید به داشته هایتان قانع باشید اما تلاش را متوقف نکنید به اکسیر آرامش و موفقیت دست یافته اید.
زندگی هدیه ایست که هر کدام از ما فقط یک بار ،تکرار می کنم، فقط یکبار آن را دریافت می کنیم . فرصتی بی جبران است که اگر از دست برود پشیمان خواهید شد. پس تا فرصت باقی است ، زندگی کنید و از آن لذت ببرید ،نوش جان
هیچکدام از ما انسانهای معمولی، کامل نیستیم. هر یک از ما ممکن است در یک یا چند زمینه خاص، برتریهایی بر دیگران داشته باشیم اما در زمینههای دیگر ممکن است از دیگران عقبتر باشیم. برای خیلی از ما حداقل در دورهای از زندگی، این سوال و دغدغه پیش آمده که آیا کسی یا کسانی هستند که با نگاه کردن به آنها و اقتباس از تفکر و رفتارشان بتوانیم مسیر زندگی و پیشرفتمان را مشخصتر کنیم و با خیال راحتتر و بهتر آن را بپیماییم؟ «الگو» به فردی گفته میشود که به دلیل برتری ویژهاش در برخی خصوصیات و توانمندیها، در جایگاهی بالاتر از عموم جامعه قرار میگیرد و موفقیتی که او در تقویت این توانمندیها کسب کرده به عنوان هدفی برای سایر افراد جامعه قرار می گیرد تا در راه رسیدن به آن تلاش نمایند. هیچ لزومی ندارد دنبال افرادی باشیم که همه صفات مثبت را داشته باشند . برای الگوگیری باید ابعادی از زندگی را که برایمان مهم است، مشخص کنیم و بین یک تا 10 به خودمان در این ابعاد امتیاز بدهیم. اگر وضعمان در آن زمینه خوب بود، امتیاز بالاتر (نزدیک به 10) و اگر بد بود، امتیاز پایینتر (نزدیکتر به 1) بدهیم. در هر بعدی که امتیازمان کم بود، حتما باید به دنبال الگو باشیم. این ابعاد میتواند شامل موارد زیر باشد: بعد علمی، بعد اعتقادی، بعد اجتماعی و روابط خانوادگی، بعد شغلی و رضایت از کار، بعد اقتصادی و رفاه در زندگی، بعد سلامت جسم، روان و روح.
چه بهتر که دنبال الگو یا الگوهایی باشیم که در چند بعد از ابعادی که مدنظرمان است، موفق باشند اما اگر چنین فردی به راحتی پیدا نمیشود، هیچ ایرادی ندارد که مثلا در بعد علمی، یک فرد یا چند فرد برایمان الگو باشند و در بعد سلامت فرد دیگر و در بعد اعتقادی و مذهبی، شخص دیگر.
الگوی خوب یعنی که؟
آنچه یک الگو را تبدیل به یک الگوی مناسب و مفید میسازد شامل این موارد است:
• فرد «الگو» معمولا خودش یک عضو از جامعه خودمان است. (البته این قضیه، قانون متقن نیست.)
• فرد «الگو» از مسیرهای رایج و مرسوم توانسته است موفقیت خود را کسب کند، نه از روشهای نامتعارف و غیرعادی.
• یک فرد الگو، در زوایای مثبت زندگی توانسته است به موفقیت دست یابد. مهم آن است که الگوهایی که از آنها یاد میکنیم، دارای صفات مثبت در موفقیتهای زندگی باشند.
• یک فرد الگو، فردی است که در رفتار و گفتار روزمرهاش به راحتی میتوان زوایای امید را مشاهده کرد؛ حتی اگر در شرایطی آنها را ببینیم که در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات روزمره هستند.
• این گونه افراد، معمولا با کمک و همراهی دیگران و با حضور مثبت در کارهای گروهی و پرورش تواناییهای خود در زمینه کار تیمی و فعالیت کردن با دیگران، توانستهاند گامهای مثبت بردارند.
• یک فرد الگو، ابایی ندارد که موفقیتهای خود را در اختیار دیگران بگذارد و راه رسیدن به آن را به دیگران بیاموزد.
چند نکته مهم و کاربردی در انتخاب الگو نهفته است که خصوصا برای الگوپذیری کودکان و نوجوانان ارزش زیادی پیدا میکند:
• الگوها باید افرادی از بطن جامعه و ترجیحا نزدیک به فرهنگ، آداب و عوامل اجتماعی خودمان باشند تا ارزش الگوپذیری از او پر رنگ ترشود.
• باید به خودمان و دیگران بیاموزیم که اگر فردی را در یک زمینه به عنوان الگو انتخاب کردیم و آن وقت دیدیم که در زمینههای دیگر دچار نقص و ناتوانی است، این دلیل بر کمارزش بودن جنبههای مثبت مورد نظرمان نیست.
• الگوی انتخابشده باید تا حد امکان در دسترس باشد تا بتوان هر از چند گاهی چهره او را (ترجیحا به صورت حضوری) دید و یا با او به صحبت نشست و یا درباره او صحبت کرد و یا مطلبی راجع به او مطالعه کرد.
• تا حد امکان باید به صورت شفاف مشخص کرد که الگویی که برای خود انتخاب کردهایم، چه هدفهایی را برای خود مشخص کرده، چگونه این اهداف را به واقعیت تبدیل کرده، چگونه تلاش کرده و چهطور مشکلات را شناسایی کرده، چه نقاط ضعفی را در خود برطرف کرده، از چه کسانی و چه چیزهایی کمک گرفته است.
• در مرحله بعدی باید به صورت دقیق و شفاف مشخص کرد که در این زمینههایی که اطلاعاتش را از فرد به دست آوردیم، خودمان چه تفاوتی با او داریم. آن وقت هدفگذاری باید با توجه به قابلیتها، امکانات و شرایط خودمان انجام شود.
• بهتر است آنچه را که از الگویمان میآموزیم، یادداشت کنیم. نوشتن این موارد، هم کمکی است به شفافتر شدن موضوع برای خودمان، هم برایمان مشخص میکند که کجا را درست رفتهایم و کجا را اشتباه و ضمنا ذخیرهای میشود.
• هر از چند گاهی باید الگوهایی را که برای خودمان انتخاب کردهایم، مجددا بررسی کنیم.
با الگوی انتخاب شده نباید به شکل مقایسه منفی برخورد کرد، یعنی اینکه باید نقاط مثبت و دستاوردهای او را شناخت و با هدفگذاری صحیح به سمت آن حرکت کرد. حرکت کردن در این مسیر هم خودش نوعی موفقیت است.
آیا میدانید برای اینکه روابط زناشویی تان تداوم بیشتری داشته باشد ، همه چیز را نباید به همسر خود بگویید ! آیا میدانید چه صحبتهایی را باید به همسر خود بگویید و چه سخنانی را باید مطرح نسازید ؟
اولین گام در روابط زناشویی نحوه ی صحبت کردن است ، طرز صحیح صحبت کردن با همسرتان تاثیر بسزایی را در روابظ شما میگذارد البته لازم به ذکر است نه هر صحبتی .
بعضی از خانمها یا آقایان عادت دارند تمام اتفاقاتی را که در طول روز برای شان اتفاق افتاده است را برای همسر حود تعریف کنند . با این وجود گاهی اوقات صحبت کردن بسیار خظرناک است و توصیه نمیشود که مدام صحبت نکنید ، سکوت در بسیاری از موارد بهتر از صحبت کردن میباشد .
از دیدگاه روان شناسان انسانها از این منظر به چند دسته تقسیم میشوند
1- افرادی که همه مطالب زندگی خود چه در حال ، چه در گذشته را برای همسران خود بازگو میکنند به بلوغ فکری نرسیده اند ، ذهنشان مانند دوران نوجوانی شان عمل میکند که عادت داشتند همه چیز را برای خانواده خود تعریف کنند .
2- افرادی که در تعاریف خود ، صحبتهای شان اغراق میکنند و حتی گاهی وقتها به دروغ نیز متوسل میشوند ، افرادی هستند که اعتماد به نفس کمی به خود دارند ، با این کار قصد دارند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهند . امروزه پیوند بین زوجهای با ازدواجهایی که در سابق صورت میگرفت کاملا متفاوت میباشد . در زمان امروز اکثر زوجین هر دو با هم به کار بیرون از خانه اشتغال دارند ، زمان کمی را برای صحبت کردن با یکدیگر دارند ، هنگامی که فرصتی برای صحبت کردن پیش میآید در اغلب موارد راجع به کار بیرون از خانه ی خانم یا آقا میگذرد ، به ندرت پیش میآید که زوجین در مورد رابطهی خودشان ، زندگی دو نفره ای یا چهار نفرهاشان به صحبت بنشینند .
حال به توضیح این موضوع میپردازیم که چرا نباید تمام صحبتهای خود را به همسرتان بازگو کنید ؟ این سوال چندین پاسخ دارد
1- از دیدگاه بعضی از روانشناسان افرادی که گذشته تلخ و سخت داشته اند باید توجه کنند که ، هنگامی تجربه های تلخ گذشته باید چراغ راه آینده باشد و بس. سعی کنید با گذشته های تلخ تان خداحافظی کنید و با عنوان کردن تجربه ها ذهن همسر تان را مغشوش نکنید . توجه کنید که شما دیگر در دوران مجردی به سر نمیبرید ، شما تشکیل خانواده داده اید و از همان روز اول که وارد زندگی زناشویی میشوید باید سعی کنید همهی گذشته ی خود را فراموش کنید ، و الان زمان آن است که زندگی دو نفره ی که در آینده خواهید داشت فکر کنید ، صحبتهایتان نیز باید حول زندگی مشترکتان باشد نه گذشته تلختان .
2- اگر از اشتباهات گذشته عبرت گرفته اید و تحول خاصی در رفتارتان ایجاد کرده اید لزومی به بازگو کردن اشتباهات گذشته تان نیست چون ممکن است بر دیدگاه طرف مقابل به شما اثر منفی بگذارد و یا برخی قابلیت های فعلی تان نادیده گرفته شود. مگر در مواردی که بازگو کردن تجربه شما میتواند مانع تکرار اشتباه برای طرف مقابلتان شود.
3- صحبتهایی را از گذشته ، حال برای همسرتان باز گو و تعریف کنید اما سعی کنید وارد جزییات نشوید ، مسائل را برای او کاملا باز نکنید و نشکافید .
حال چه صحبتهایی را نباید مطرح کرد
1- اسرار تان را به همسرتان نگویید .منظور از اسرار چیست ؟
مشکلاتی که در دوران قبل از ازدواج برایتان بوجود آمده و بازگو کردن آن تنها باعث مشغول کردن ذهن همسرتان میشود. نا گفته نماند که مسائلی است که گفتن آنها به همسرتان ضروری است مثلا تجربه نامزدی ناموفقی اگر در گذشته داشته اید به همسر تان بگویید اما آیا واقعا لازم است همسرتان از جزئیات آن مطلع باشد؟ مشکلاتی که با پدرو مادر، خواهر یا برادر تان داشته اید و عنوان کردن آنها به دیدگاه همسرتان نسبت به خانواده تان خدشه وارد میکند ، کمبودهایی که در زندگی با آنها مواجه بوده اید ، رنجها و مشقتهایی را که متحمل شده اید ، و مسائلی مانند این موضوعات بهتر است بازگو نکنید.
2- اگر زمانی به همسرتان ، رفتارهایی که انجام میداده شک کردید و در وفاداریش نسبت به خودتان مردد بودید
هرگز این موضوع را مطرح نسازید ، زیرا ممکن است شما به اشتباه چنین فکری را داشته بودید در این صورت احساس وفاداری که بین شما و شوهرتان وجود داشته است در همان زمان از بین میرود .