ارتباط چشمی کسی که دروغ میگوید، خیلی کم است یا به هیچوجه وجود ندارد.
حرکتهای بدنی، از جمله حرکتهای دست، کم میشوند و همین حرکتهای محدود هم، خشک و ساختگی به نظر میرسند.
دست و پاها بهطور تقریبی به بدن میچسبند و فرد، فضای کمتری را اشغال میکند.
اگر بخواهد وانمود کند که جوابهایش، لحظهای و بدون نقشهی قبلیاند، ممکن است کمی شانهاش را بالا بیندازد.
میان حرکتها و کلمهها، فاصله میافتد.
سرتکان دادنها، ساختگی است.
حرکتها، با پیام کلامی، همخوانی ندارند.
مدت زمان بروز حرکتهای احساسی، طولانی میشود.
وقتی که فرد به حس ویژهای مانند شادی، تعجب، ترس و... تظاهر میکند، حالتهای چهره فقط به اطراف دهان محدود میشود.
حرکت دروغگو، در جهت دور شدن از کسی است که او را متهم میکند و به احتمال زیاد به سمت در خروجی است.
دروغگو دوست ندارد رودروی کسی که او را متهم میکند، بایستد و ممکن است سر یا بدنش را به سمت دیگری بچرخاند و از او دور شود.
کسی که دارد دروغ میگوید، به احتمال زیاد قوز میکند؛ احتمال اینکه صاف بایستد و دستهایش کشیده و باز، در دو طرف بدنش قرار بگیرند؛ خیلی ضعیف است.
با انگشت، به طرف مقابل صحبتش اشاره نمیکند.
ممکن است بین خودش و طرف مقابل، یک مانع فیزیکی قرار دهد.
دروغگو، برای بیان مقصودش از کلمههای «خودتان» استفاده میکند.
آنقدر به دادن اطلاعات اضافی ادامه میدهد تا مطمئن شود که با داستانش حسابی سرتان را کلاه گذاشته است.
در حالی که میگوید به طور کامل متوجه موضوع است، از جواب دادن طفره میرود تا نگذارد شما موقعیتش را زیر سوال ببرید.
دروغگو، بهجای جواب دادن مستقیم، با بیان عقیدههایش، یک جواب کلی به شما میدهد.
شاید بهطور ضمنی به چیزی اشاره کند؛ اما بهطور مستقیم جواب نمیدهد.
دروغگو، هنگام جواب دروغ دادن به سوالهایی که به نگرش و باورهایش مربوط میشود، به زمان طولانیتری نیاز دارد تا در بارهی آنها فکر کند.
کسی که دروغ میگوید، ممکن است از ضمیرهای مربوط به خودش استفاده نکند و با صدایی یکنواخت و بیروح، حرف بزند. ممکن است جملههایش به هم ریخته و نامفهوم باشند و نکتههای دستوری در آنها رعایت نشود؛ به عبارتی دیگر، جملههایش به احتمال زیاد درهم و بر هم هستند.
جملههای خبریاش، بیش از حد به جملههای پرسشی شبیه هستند و این نشان میدهد او دنبال آن است که دیگران حرفش را تصدیق کنند.
در داستان ساختگی یک دروغگو، به طور معمول، دیدگاه شخص سوم و همچنین نکتهی منفی وجود ندارد.
دروغگو با کمال میل به سوالها پاسخ میدهد؛ اما خودش چیزی نمی پرسد.
هنگامی که بحث عوض میشود، راحتتر میشود و احساس بهتری پیدا میکند.
اگر او را به ناحق متهم کنند، بر آشفته نمیشود.
از عبارتهایی مانند «راستش را بخواهی» یا «اگر بخواهم راستش را بگویم» یا «چرا باید دروغ بگویم» استفاده میکند.
برای سوالهایتان، جواب حاضر و آماده دارد.
برای اینکه از جواب دادن طفره برود، از شما میخواهد که سوالهایتان را تکرار کنید یا سوالهایتان را با سوال دیگری جواب میدهد.
گفتههایش نامعقول به نظر میرسد.
گفتههایش را اینطور شروع میکند: «نمیخواهم فکر کنی که...» و اغلب، این بهطور دقیق، همان چیزی است که او میخواهد شما به آن فکر کنید.
برای اینکه نگرانی شما را بر طرف کند، از شوخی یا گوشه و کنایه استفاده میکند.
وقتی نمیتواند چیزی را که از او خواستهاید، به شما بدهد، یک انتخاب بهاصطلاح خودش «بهتر» را به شما پیشنهاد میدهد.
ممکن است بر اثر اضطراب، عکسالعملهای غیرارادی از خود نشان دهد.
برای توجیه یک کار مشکوک، از یک واقعیت آشکار استفاده میکند.
چیزهای با اهمیت را سرسری میگوید و رد میشود.
برای اینکه به او مشکوک نشوید، تظاهر میکند از کار فرد دیگری که همین اشتباه را انجام داده، بدش میآید.
داستانش آنقدر عجیب و غریب است که به طور تقریبی باور کردنی نیست؛ اما شاید باور کنید؛ چون به نظرتان اگر او میخواست دروغ بگوید، چیزی میگفت که بیشتر با عقل سلیم، جور در بیاید.