هر روز صبح زود برای رفتن سر کار از خواب بیدار می شوید . به جای خوردن صبحانه ، یک فنجان چای می خورید . هنگام ناهار ، فشار کاری به سرتان هجوم می آورد ، و به محض اینکه کمی وقت آزاد پیدا می کنید ، فوراً به کافه تریای نزدیک شرکت رفته و غذایی سفارش می دهید . وقتی به خانه برمی گردید ، غذایی که مناسب سه نفر است برای خودتان تدارک می دهید و پس از صرف آن جلوی تلویزیون رفته و وقتتان را می گذرانید تا روزتان تمام شود .
این شیوه ی زندگی برای خیلی از ما آشنا است . اما باید بدانید که این برنامه ی روزانه پُر از عادات بدی است که باعث چاقی می شود . فرقی نمی کند که رژیم غذایی کم - چربی یا کم - کربوهیدرات داشته باشید ، اگر گذران روزتان مثل نمونه ای است که در بالا ذکر شد ، دلیل چاق شدنتان دیگر کاملاً واضح است .
حال ممکن است بپرسید منظور از این عادات چاق کننده چیست . پس با دقت بخوانید ....
پُرخوری
خیلی از ما عادت به خوردن غذا های پرحجم داریم و فکر می کنیم که اگر یک یا دو وعده غذایی را جا انداخته ایم ، می توانید در وعده ی بعدی جبران کنیم . امروزه زیاده روی و پرخوری یکی از مهمترین دلایل چاق شدن است .
هرچه بدن مجبور به هضم حجم بیشتری غذا در یک زمان شود ، مقدار بیشتری از آن را به عنوان چربی در بدن ذخیره می کند . چون بدن هرچه را قادر به هضم آن نباشد ، یا آن را دفع می کند و یا به صورت چربی در بدن انباشته می کند . این روزها برای جلوگیری از این مسئله ، توصیه می کنند که روزانه در 5 تا 6 وعده ی غذایی کوچک غذا بخورید .
گرسنگی کشیدن
بعد از پُرخوری معمولاً گرسنگی می آید . اگر آخرین وعده ی غذایی شما ساعت 6 بعد از ظهر است ، بدنتان 14 ساعت مجبور به تحمل گرسنگی می شود تا وعده ی بعدی برسد . و اگر شما از خوردن صبحانه هم صرف نظر کنید ، این گرسنگی کشیدن به 18 ساعت می رسد .
حال ممکن است بپرسید که چرا گرسنگی کشیدن بد است ؟ فرض کنید جایی زندانی هستید ، و فقط وقتی غذا می خورید که نگهبان زندان به یاد شما بیفتد . وقتی غذا می گیرید با آن چه می کنید ؟ تا می توانید از آن غذا ذخیره می کنید تا اگر باز نگهبان شما را فراموش کرد آذوقه داشته باشید . بدن شما هم همین کار را می کند ، وقتی دیر به دیر غذا بخورید ، بدن بیشتر آن را به صورت چربی ذخیره می کند .
اگر ندانید چه می خورید
کاری که اکثر مردم هیچ وقت انجام نمی دهند ، حساب کردن کالری ها و چربی های مصرفی روزانه شان است و غذا خوردن در رستوران ها و کافه تریاها بیشتر باعث این مسئله می شود .
اگر روزانه بیش از مقدار توصیه شده کالری مصرف کنید ، باعث می شود که بدن کالری های اضافی را به صورت چربی ذخیره کند . برای فردی متوسط و فعال مصرف روزانه 2000 کالری کافی است ، و چربی باید %20 کالری های مصرفی روزانه را تشکیل دهد .
شکر و کربوهیدرات های ساده
شکر باعث بالا رفتن قند خون بدن تولید انسولین که سوخت و ساز بدن را برهم میزند می شود . با گذشت زمان ، کسی که مقدار زیادی شیرینیجات استفاده می کند ، مقدار بیشتری از آن به صورت چربی در بدنش ذخیره می شود . چیزهای شیرین معمولاً کالری بالایی هم دارند . آنهایی که عادت به مصرف زیاد سودا دارند ، اگر وزنشان اضافه شد نباید شکایتی داشته باشند .
عادت بد دیگری که بین مردم شایع است استفاده زیاد از کربوهیدرات های ساده است . نان سفید ، کلوچه و شیرینی همه باعث چاق شدن می شود . به جای کربوهیدرات های ساده بهتر است که از کربوهیدرات های پیچیده مثل نان جو ، پاستا و برنج استفاده کنید .
نخوردن صبحانه
تحقیقات ثابت کرده است که صبحانه متابولیسم و سوخت و ساز بدن را بالا می برد و 8 ساعت اول روز چربی سوزی می کند . نخوردن صبحانه و حذف آن از برنامه ی غذایی روزانه باعث کند کردن متابولیسم بدن می شود .
تند غذا خوردن
وقتی غذا تند و با سرعت خورده شود ، بدن ارضا نخواهد شد و مغز فرمان نخواهد داد که میزان کافی غذا مصرف شده است . متاسفانه این ارتباط بین مغز و بدن 20 دقیقه طول می کشد .
افرادی که سریع غذا می خورند ، معمولاً مقدار بیشتری غذا مصرف می کنند چون به مغز فرصت نمی دهند که به بدن برساند که میزان کافی غذا استفاده شده است . به این دلیل توصیه می شود که غذا را آرام بخورید .
ننوشیدن میزان کافی آب
متابولیسم بدن برای سوزاندن چربی به آب نیاز دارد ، به همین دلیل مصرف کم آب باعث چاقی می شود . توصیه می شود که روزانه حداقل 8 لیوان آب بنوشید .
بیش از حد سالم غذا خوردن
البته خوردن غذاهای سالم مثل سبزیجات و غذاهای کم چربی خوب است ، اما خیلی سالم غذا خوردن عادت بدی به حساب می آید . چون وقتی فرد به این شیوه عادت کند روزی خسته خواهد شد و از شور و شوق آن خواهد افتاد و به سمت غذاهای دیگر هجوم خواهد برد که باعث چاقی می شود .
لاغر شوید
گاهی اوقات کم کردن وزن با خوردن غذاهای صحیح ایجاد نمی شود ، بلکه با انجام کارهای صحیح انجام می شود . با رعایت این نکات خواهید دید که خیلی زود وزنتان کاهش پیدا می کند .
بعضیها معتقدند انسان بدون عشق نمیتواند به زندگی ادامه دهد و دائما احساس میکند یک چیز کم دارند. نقطه عطف عشق در جامعه ما ازدواج است. روز به روز از تعداد ازدواجهای اجباری کاسته شده و دختر و پسر خودشان تصمیم به ازدواج با هم میگیرند. در این چنین شرایطی وجود عشق و محبت بین طرفین یکی از عاملهای مهم و تعیینکننده در این تصمیم است. پس میتوان به این نتیجه رسید که تقریبا تمام ازدواجهای امروزی با عشق آغاز میشوند. اما آنچه ما میخواهیم بررسی کنیم سرنوشت این عشق است که به کجا کشیده خواهد شد و چه بلایی سر آن میآید و در میان زندگی زناشویی بعد از ازدواج چه نشانههایی از آن باقی میماند.
برای یافتن این دیدگاه باید این سوال را از خود و طرف مقابلتان بپرسید که به نظر شما اگر کسی شما را دوست داشته باشد چگونه باید آن را ابراز کند و به تعبیری دیگر مظاهر محبت و عشق چیست؟ در جواب این سوال دیدگاه همه راجع به محبت معلوم میشود. بعضیها محبت را بیشتر در مادیات میبینند مثلا از گرفتن یک کادو گرانقیمت میفهمند که کسی دوستشان دارد. بعضیها گفتار عاشقانه را دوست دارند و میخواهند کسی که دوستشان دارد دائما به آنها ابراز علاقه کلامی کند و بسیاری از نمودهای دیگر محبت و عشق ورزیدن که بر اساس سلیقه و شخصیتهای متفاوت، متغیرند. پیدا کردن این ترجیحات در خود و طرف مقابل به ما این امکان را میدهد که محبت خود را آنطور که میخواهیم به همسرمان ابراز کنیم و نتیجه مطلوبی بگیریم.
وقتی کسی را دوست دارید
تنها با گفتن دوستت دارم نمیتوان به کسی ثابت کرد که دوستش داریم. عشق و محبت احساسی است که نسبت به کسی در ما به دلایل مختلفی ایجاد میشود. وقتی کسی را دوست داریم به خاطر این دوست داشتن خیلی کارها میکنیم و خیلی از رفتارها را انجام نمیدهیم. وقتی کسی را دوست دارید:
1- به او دروغ نمیگویید.
2- غرورش را نمیشکنید.
3- به خانوادهاش و کسانی که دوست دارد احترام میگذارید.
4- او را به باد نقدهای بیرحمانه نخواهید گرفت.
این به معنی تایید همه جانبه همسرتان نیست که هر کسی ایراداتی دارد اما اگر کسی بخواهد همیشه تنها ایرادات شما را بگوید قطعا خسته خواهید شد. همیشه نقاط مثبت را در کنار نقاط منفی و بیشتر ببینید تا به همسرتان احساس ارزشمند بودن بدهید و از بهانه گیری و ایرادهای بیخود بپرهیزید.
5- با او لجبازی نمیکنید. وقتی همسرتان را دوست داشته باشید در برابرش موضعگیری نمیکنید و در برابر خواستهها و رفتار او لج نمیکنید.
6- وقتی اشتباهی در قبال همسر خود مرتکب میشوید به راحتی و بدون قید و شرط از او عذرخواهی میکنید. اشتباه کردن در زندگی اجتناب ناپذیر است و یکی از راههای برطرف کردن اثرات این اشتباه در ذهن طرف مقابل عذرخواهی است که این عمل در برابر کسی که دوستش دارید باید برایتان بسیار راحت باشد چرا که غرور در برابر معشوق جایی ندارد.
7- او را در کارها و تصمیماتتان دخیل میکنید. وقتی همسرتان را دوست داشته باشید همیشه میخواهید نظر او را راجع به همه چیز جویا شوید و کاری کنید که او را خوشحال میکند پس همیشه با او مشورت میکنید و تصمیماتتان را به تنهایی نمیگیرید.
8-اگر مخالفتی با او دارید با آرامش قانعش میکنید. اختلاف نظر هم در زندگی زناشویی اجتنابناپذیر است اما برخورد همسران در این اختلاف نظرها میتواند آن را مشکل ساز و یا سازنده کند. پس اگر همسرتان را دوست داشته باشید با آرامش با او سخن میگویید و دلیل مخالفتتان را روشن و واضح برایش توضیح میدهید و آنگاه میتوانید قانعش کنید.
9- به او در کارهایش کمک میکنید. زن و مرد باید در همه چیز با هم همکاری داشته باشند. درست است که این دو در زندگی وظایف مشخصی دارند اما امروزه این مرزها کمرنگ شده و زن و مرد در بیرون و داخل خانه در همه چیز همکاری میکنند. پس به راحتی میتوان این کمک کردن را در زندگی امروزه معنی کرد.
10-اگر گاهی حوصله ندارد و غمگین است کمکش میکنید. اگر همسرتان غمگین یا عصبانی یا بیحوصله است اگر دوستش داشته باشید تمام تلاشتان را میکنید که این احساس منفی را از او دور کنید یا اگر لازم باشد به او فرصت دهید تا بتواند به حالت عادی برگردد نه اینکه بیشتر به او خرده بگیرید و او را ناراحتتر کنید. گاهی آرامش داشتن در برابر کسی که عصبانی است او را بیشتر عصبانی میکند. اگر همسرتان را عصبانی کردید با آرامش بی موقع خود ، او را عصبانیتر نکنید چرا که او فکر میکند آنقدر برایش ارزش ندارید که وقتی ناراحت است عین خیالتان نیست.
11- میتوانید به راحتی اشتباهات او را ببخشید و فـرامـوش کـنـیـد. درسـت است که بعضی اشتباهات بخشودنی نیست اما تعداد آنها بسیار کم است و معمولا در زندگی اشتباهات کوچکی پیش میآید که میتوان با محبت از آنها گذشت و با صحبتهای منطقی از بروز دوباره آن جلوگیری کرد.
12- از اینکه در کنارش هستید خوشحالید و نمیخواهید از کنارش فرار کنید. بعضی از زن و شوهرها دائما میخواهند از هم فرار کنند و تنها باشند و یا با دیگران وقت بگذرانند. درست است که ممکن است گاهی انسان به تنهایی و خلوت کردن نیاز پیدا کند اما طبیعتا در اکثر اوقات از اینکه در کنار فردی که دوستش دارید هستید لذت میبرید و میشود این خوشحالی و لذت را نشان دهید تا همسرتان بداند که در کنارش خوشحالید.
13- با لذت گذشت خواهید کرد و تمام چیزهای خوب را برای همسرتان میخواهید. این گذشت به معنی نادیده گرفتن خودتان نیست بلکه وقتی کسی را دوست دارید اول به او میاندیشید و بعد به خودتان.
14- در جملههایتان کمتر از من استفاده میکنید و بیشتر از او و خوبیهایش میگویید.
بسیاری کارهای دیگر که وقتی کسی را دوست داریم انجام میدهیم یا نمیدهیم در این دسته جای دارند که میتوان با دقت در انـتـظـارات خـودمـان در بـرابر کسی که ادعا میکند دوستمان دارد آنها را بیابیم. در واقع کارهایی که خودمان از همسرمان انتظار داریم میتواند فهرست خوبی از این دسته باشد.
بزرگ ترین نقطه شکاف زندگی افراد زمانی است که باورهایشان را تغییر می دهند . احتمالاً از خودتان می پرسید چطور باید عقیده تان درمورد یک چیز را تغییر دهید ؟ درست است ؟ این جزء طبیعت انسان است که از چیزی که موجب ناراحتی و رنج او می شود اجتناب کند . پس یکی از موثرترین راه ها برای تغییر یک باور این است که مغزتان را با درد و رنج توام با باور موجود عجین کنید . باید از ته دل احساس کنید که این باور نه تنها موجب غم و رنج شما در گذشته شده است ، بلکه در زمان حال هم برایتان ناراحت کننده است و مطمئناً در آینده نیز همین منوال را دنبال خواهد کرد . دوم اینکه ، باید شکل گیری یک باور جدید را با یک لذت وصف ناشدنی در ذهنتان همراه کنید . این الگوی ابتدایی است و آنقدر باید تکرار شود تا تغییرات قابل توجهی در زندگیتان ایجاد کند . نباید هیچوقت روانشناسی طبیعی انسان را فراموش کنیم که هرکاری که می کنیم یا از سر نیاز به دوری از درد و رنج است یا از میل به دست یافتن به لذت و خوشی و اگر هر چیزی را توام با درد و رنج در ذهنمان تصور کنیم ، دیگر دست از آن فعالیت برخواهیم داشت .
در مرحله دوم باید در خودمان شک ایجاد کنیم . اگر واقعاً صادق باشید ، قبول می کنید که باور هایی در گذشته داشته اید که با اعماق وجود از آنها دفاع می کردید اما حالا از قبول آن خجالت می کشید . اما این تغییر ناگهانی چطور در شما اتفاق افتاده است ؟ چه بر سر باور هایتان آمده ؟ احتمالاً چیزی باعث شد که به آنها شک کنید ، درست است ؟ ممکن است یک تجربه در زندگیتان سیستم عقیدتی قبلی تان را تهدید کرده باشد . ما تجرییات بسیار زیادی در طول زندگی به دست می آوریم که باعث می شود باورها و عقاید سابقمان را زیر سوال ببریم .
اما همیشه هم یک تجربه جدید با تغییر باورها همراه نیست . گاهی اوقات خیلی ها تجربیاتی به دست می آورند که مستقیماً با باور های قدیمی شان تناقض دارد اما باز هم تمایلی به تغییر ندارند . پس نتیجه می گیریم که تجربیات جدید فقط زمانی ایجاد تغییر می کند که باعث شود باور های قدیمیمان را زیر سوال ببریم . وقتی عقاید سابق مان را سبک و سنگین می کنیم ، این احتمال وجود دارد که بفهمیم آنچه که طی سالیان دراز ناآگاهانه باور داشتیم مبتنی بر پیش فرض هایی نادرست بوده است . مثل این است که بخواهیم چیزی که در دیوار فرو رفته را بیرون بکشیم . چون نمی توانیم آن را مستقیماً بیرون بکشیم مجبور می شویم که دیوار دور آن شیء را خراب کنیم تا بیرون بیاید . این استراتژی درمورد باورهایمان هم صادق است . باید ببینیم این باورها روی چه ستونی استوار هستند . وقتی شروع به لرزاندن آن ستون می کنیم دیگر آن احساس گذشته را نسبت به آن عقیده نخواهیم داشت و این آغازی است برای تغییر .