وقتی خانه جایی برای ماندن نیست و همزبانی در آن پیدا نمیشود ، آن وقت کوچه و خیابان همدم آدمی میشود. اگر خانواده او را میفهمیدند و دستهای گرمشان نوازشگرش میشدند ، آن وقت شاید او دیگر در جستجوی دستی برنمیآمد که امروز به منجلابش بکشد.
بی همیت زیستن و رفتن به سوی نا کجا آباد بسیارسخت، البته شاید نه به اندازه شنیدن جدالهای مادر با پدری افسون شده از خمار افیون و نه به اندازه فریاد از نداری و فقر. سرش سوت میکشد از این که ریشه در جایی دارد که نمیخواست داشته باشد. او خودش را فاتح قلههایی میدانست به بلندای آسمان، ولی افسوس. او امروز مانده با هزاران افسوس از این که هیچ ندارد و هیچ نیست مگر نوجوانی فراری که انگشت اتهام به سویش نشانه رفته است. او خلافکار نبود. شاید اگر دیروز دستی به نشانه محبت دستش را میفشرد ، شاید اگر گوشی شنوا برایش پیدا میشد و قلبی به خاطرش میتپید او نیز نوجوانی بود چون دیگران ولی دیر شده است.او اکنون مجرمی است کمسن و سال که تبهکاران به دنبالش میگردند. او که ناخواسته زندگی را باخته است.
سالهاست که کشور ما نیز همچون دیگر کشورهای جهان بخشی از جوانانش را به خاطر ناامن بودن محیط خانواده و آسیبهای اجتماعی از دست میدهد. همه چیز از فشارهای زندگی شروع میشود وقتی که بچهها دیگر در خانه ماندن را تاب نمیآورند و به خیابان پناه میبرند و نام فراری را یدک میکشند.(البته فقط فشار فقر باعث این پدیده نیست بلکه روش های تربیتی نامناسب اصلی ترین ریشه ی فرار نوجوانان از خانه است.)
برابر تعریفهای ارائه شده و مورد قبول جامعه جهانی، تمام دختران و پسران کمتر از 18 سالی که به دلایل مختلف از خانه و خانوادهشان فرار میکنند و دستکم یک شب را بدون اجازه پدر و مادر خارج از خانه میگذرانند ، افراد فراری نامیده میشوند.
نخستین علتی که یک نوجوان را از خانه فراری میدهد ، خانوادهای آشفته است که خود از هرج و مرج و مشکلات فراوان در عذاب است. وقتی خانوادهای دچار آشفتگی شد ، آن وقت است که پدیده کودکآزاری نیز سرباز کرده ، آزارهای جسمی، جنسی و روانی رخ نمایان میکند. در چنین خانوادهای است که کتک، توهین، مسخره کردن، اهمیت ندادن به مسائل روانی نوجوان و غفلت از نیازهایی چون خوراک، پوشاک، بهداشت و مسکن جای عاطفه و عشق را میگیرد. ارتباط با پسر (برای دختران) و ترس از برملا شدن آن در خانواده ، سوءمصرف مواد مخدر و الکل در خانواده، فقر، قرار و مدار گذاشتن با دوستان ناباب برای فرار، نداشتن مهارتهای زندگی، انتظارات بیش از حد از نوجوان و اختلالات و مشکلات روانی نیز به عنوان دلایل فرار از خانه یاد میکند.
وقتی خانوادهای بسیار فقیر است بچه به امید پیدا کردن امکانات بهتر از خانه فرار میکند. در حالی که میداند از کجا میگریزد ، نمیداند به کجا میرود. گاهی نیز ماجراجویی بویژه در پسران به خاطر رهایی از محیط زندگی روزمره، آنها را به پناه بردن به خیابانها فرمان میدهد. هرچند اگر این ماجراجویی در دختران رخ نشان دهد به سبب نداشتن روی بازگشت به خانه و نپذیرفته شدن از سوی خانواده به معضلی بزرگتر و تغییر سرنوشت او منجر میشود.
هر چقدر از میزان وابستگی والدین به فرزندان کاسته شود و محبت و صمیمیت جایش را به تشویش و ناامنی بدهد، به همان میزان بر فرار دختران و پسران از خانه افزوده میشود.
یکی از مهمترین عوامل در بروز پدیده فرار از خانه که همواره فراموش شده است، اختلالات شخصیتی و بیماریهای روانی نوجوانان است. فردی که دچار بیماری تکانشی بودن شده فردی است که تمایلاتش را به صورت ناگهانی بدون آن که دربارهاش فکر کند، عملی میسازد و خیلی زود نیز از کردهاش پشیمان میشود. این در حالی است که نوجوانان و جوانانی که اختلالات منسجم و مداوم شخصیتی دارند به 10 شکل این مشکل خود را بروز میدهند، به طوری که آنان یا اختلال شخصیت اجتماعی دارند یا اختلال شخصیت مرزی، وابسته یا اجتنابی.
متهم اصلی
« هر چقدر از میزان وابستگی والدین به فرزندان کاسته شود و محبت و صمیمیت جایش را به تشویش و ناامنی بدهد، به همان میزان بر فرار دختران و پسران از خانه افزوده میشود.» این جمله معروف سازمان بهداشت جهانی است که اعلام میکند خانواده بیشترین تاثیر را بر بروز پدیده فرار دارد.
البته نوجوانان عزیزی که این مطلب را می خوانند و ممکن است در خانواده ای آشفته زندگی کنند باید بدانند که داشتن شرایط نامناسب بهانه ی صحیحی برای به آتش کشیدن آینده نیست. ممکن است در خانواده مشکلاتی وجود داشته باشد ، اما اگر نگاهی به زندگی بسیاری از انسان های موفق بیاندازیم ،می بینیم که در شرایط سخت زندگی بوده اند و اصلا شاید همین شرایط سخت بر تلاش ، پشتکار و اراده ی آن ها افزوده است . پس بعد از توکل به خدا سعی کنید به دنبال ساختن فردایتان باشید تا شما در آینده خانواده ای بسازید که فرزندتان به بودن در آن افتخار کند.
فردا از آن شماست، به شرط آنکه امروز ،تصمیم درست بگیرید.
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ (190)
همانا در خلقت آسمان و زمین و رفت و آمد شب و روز روشن، دلایلى است براى خردمندان (190).
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (191)
آنهایى که در هر حالت (ایستاده و نشسته و خفتن) خدا را یاد کنند و دائم فکر در خلقت آسمان و زمین کرده و گویند پروردگارا این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریدهاى، پاک و منزهى، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگاهدار (191)
رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ (192)
اى پروردگار ما، هر که را تو در آتش افکنى او را سخت خوار کردهاى و او ستمکار بوده و ستمگران را هیچ کس یارى نخواهد کرد (192).
رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ (193)
پروردگارا ما چون صداى منادیى را که خلق را به ایمان مىخواند شنیدیم اجابت کردیم و ایمان آوردیم، پروردگارا از گناهان ما درگذر و زشتى کردار ما را بپوشان و هنگام جان سپردن، ما را با نیکان محشور گردان (193)
رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ (194)
پروردگارا ما را از آنچه به رسولان خود وعده دادى نصیب فرما و از آن محروم مگردان که وعده تو هرگز تخلف نخواهد کرد (194).
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ (195)
پس خدا دعاهاى ایشان را اجابت کرد که البته من که پروردگارم عمل هیچ کس از مرد و زن را بى مزد نگذارم (چه آنکه همه در نظر خدا یکسانند بعضى مردم بر بعض دیگر برترى ندارند، مگر به طاعت و معرفت) پس آنان که از وطن خود هجرت نمودند و از دیار خویش بیرون شده و در راه خدا رنج کشیدند و جهاد کرده و کشته شدند، همانا بدیهاى آنان را (در پرده لطف خود) بپوشانیم و آنها را به بهشتهایى در آوریم که زیر درختانش نهرها جارى است، این پاداشى است از جانب خدا و نزد خدا است پاداش نیکو (یعنى بهشت و ملاقات خدا) (195).
لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ (196)
ترا دنیا مغرور نکند (و غمگین نشوى) آن گاه ببینى کافران شهرها را به تصرف آوردهاند (196).
مَتاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (197)
دنیا متاعى اندک است و پس از این جهان منزلگاه آنان جهنم است و چقدر آنجا بد آرامگاهى است (197)
لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ (198)
لیکن آنان که خدا ترس و با تقوا شدند منزلگاهشان بهشتهایى است که زیر درختانش نهرها جارى است و بهشت منزل جاودانى آنها است در حالى که خدا بر آنها خوان و سفره احسان خود را گسترده و آنچه نزد خدا است براى نیکان از هر چیز بهتر است (198).
وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خاشِعِینَ لِلَّهِ لا یَشْتَرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ (199)
همانا برخى از اهل کتاب کسانى هستند که به خدا و کتاب آسمانى شما و هم کتاب آسمانى خودشان ایمان آورند در حالتى که مطیع فرمان خدا بوده و آیات خدا را به بهایى اندک نفروشند. آن طایفه، اهل کتاب را نزد خدا پاداش نیکو است (که هر نیک و بد را جزائى مسلم است) و البته خدا حساب خلق را سریع و آسان خواهد کرد (199).