اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

مادر و پسر در غیاب پدر

با افزایش پدیده طلاق و شکل‏گیری خانواده‏های تک والدی، بسیاری از فرزندان مجبورند که بخش عمده‏ای از زندگی خود را تنها با یکی از والدین خود سپری کنند و این مساله برای بسیاری از این فرزندان مشکل‏ساز شده است. به خصوص این مشکل در خانواده‏های تک والدی مشاهده می‏شود که فرزند ناچار است با والد جنس مخالف خود (یعنی پدر با دختر یا مادر با پسر) زندگی کند. این تفاوت جنسی باعث می‏شود که والد، دغدغه‏ها و مشکلات خاص فرزند خود را به درستی نتواند درک کند. روی سخن ما در این یادداشت به مادران و پسرانی است که در اثر طلاق و یا مرگ پدر خانواده، ناچارند تنها با یکدیگر زندگی کنند؛ لذا به شما مادر گرامی راهکارهایی ارائه می دهیم تا زندگی سرشار از شادی برای خود و فرزندتان ترتیب دهید:

بسیاری از مادران می‏پرسند: «آیا پدر اهمیت زیادی دارد و مادر نمی‏تواند همه چیز را به عهده بگیرد؟»

پسر‏هایی که پدردر کنارشان نیست، بیشتر دچار خشونت می‏شوند، صدمه می‏بینند، دچار مشکلات رفتاری می‏شوند و  ضعف تحصیلی پیدا می کنند.

تحقیقات اخیر هرچه بیشتر بر اهمیت نقش پدران بر زندگی پسران تاکید دارد. آمارهای جدید نشان داده پسر‏هایی که پدر در کنارشان نیست، بیشتر دچار خشونت می‏شوند، صدمه می‏بینند، دچار مشکلات رفتاری می‏شوند و  ضعف تحصیلی پیدا می کنند.

خانواده‏های بدون پدر، معمولاً مشکلات اقتصادی بسیار بیشتری دارند و فرزندان این خانواده بیشتردر معرض مشکلات اجتماعی- اقتصادی قرار می‏گیرند. بنابراین با توجه به اینکه گاه تنها زندگی کردن مادران با پسران اجتناب ناپذیر است، باید به فکر چاره بود تا این مشکلات را به حداقل برسانیم لذا در ادامه به این مطالب توجه کنید:

- گام اول

مهمترین مساله‏ای که شما مادران باید به آن توجه داشته باشید این است که شما باید سعی کنید دوره‏های رشد و بلوغ

را به همراه پسرتان، با یکدیگر طی کنید و شما نیز با او (پسرتان) مشکلات و سختی‏ها را تجربه کنید. انعطاف‏پذیری شما، یک کلید اساسی در رابطه شما با پسرتان است. شاید در ابتدای امر ریاست زندگی پسرتان کاملا در دستان شما باشد، اما با گذر زمان و قرار گرفتن فرزندتان در دوران بلوغ مسئولیت شما بیشتر می‏شود وشاید دیگر شما نتوانید مانند گذشته خواسته های خود را به فرزندتان دیکته کنید؛ به این ترتیب هدف اصلی شما باید این باشد که دوست و محرم راز پسرتان باشید.

- گام دوم

تعیین حد و مرزها، از مباحث بسیار مهم در تربیت پسران نوجوان است. همه پسران نوجوان از این محدودیت ها بیزارند و در برابر آنها مقاومت می‏کنند. هر چند زمانی‏که با مردان جوان صحبت می‏کنیم آنها عنوان می‏کنند که «زمانی‏که به دوران نوجوانی خود برگشته و به آن فکر می‏کنیم می‏بینیم که حد و حدودهایی که والدین برای ما تعیین می‏کردند نشان دهنده علاقه و توجه آنها به ما بود».

بنابراین نگران نباشید که این مرزگذاری‏ها باعث فاصله افتادن شما از پسرتان شود، بلکه در شیوه‏های تربیتی خود واقع‏بین و با ثبات باشید و نگران رابطه‏تان نباشید.

- گام سوم

همیشه به احساسات پسر خود حساس بوده و به آن توجه کنید. پسران به سختی و بسیار مشکل سر صحبت را با والدین خود باز می‏کنند. شما به عنوان یک مادر باید بتوانید روش‏های جدید و بدیعی را برای آغاز کردن صحبت با پسرتان ایجاد کنید. صبور باشید و برای شروع رابطه با او  طعنه نزنید. علاوه بر این همیشه به پسرتان بگویید که به او افتخار می‏کنید و او را دوست دارید. بنابراین همواره سعی کنید از پسرتان حمایت کرده و به خاطر رفتارهای مطلوبش، او را مورد تشویق قرار دهید. به خاطر داشته باشید که این مساله گام بزرگی در تربیت پسران است.

برای اینکه پسر شما در آینده بتواند نقش یک مرد واقعی را ایفا کنند نیازمند همانندسازی با الگوهای مردانه است.

- گام چهارم

به عنوان یک مادر تنها، این بسیار مهم است که پسر نوجوانتان را برای داشتن رابطه با اعضای دیگر فامیل (به خصوص مردانی مانند پدربزرگ، دایی، پسرخاله‏ها و پسردایی‏ها، عمو و...) تشویق کنید. برای اینکه پسر شما در آینده بتواند نقش یک مرد واقعی را ایفا کنند نیازمند همانندسازی با الگوهای مردانه است. لذا در صورت امکان فرزند پسر شما باید در تماس منظم با پدر خود باشد و در غیر این صورت (اگر پدر معتاد یا لاابالی بوده و نتواند نقش یک الگوی مناسب را بر عهده بگیرد و یا اصلاً حضور نداشته باشد) شما به عنوان یک مادر وظیفه دارید که الگوهای مناسب را به فرزند پسر خود معرفی کنید.

- گام پنجم

سعی کنید از موضع بالاتر (رئیس مابانه) با نوجوان خود صحبت نکنید. هر چند که بسیار مهم است که شما دائماً با نوجوان خود رابطه داشته، با او صحبت کنید و حرف‏های او را بشنوید؛ اما ناتوانی شما در برقراری یک رابطه موفق و توام با

صمیمیت، بدتر باعث فاصله افتادن شما دو نفر از یکدیگر می‏شود. اگر بیش از حد رفتاری خشک و رسمی با پسرنوجوانتان داشته باشید، دیر یا زود منتظر باشید که پسرتان به این نتیجه برسد که «او نمی‏تواند مرا مجبور به انجام آن کار کند». این تفکر به مرحله عمل می‏رسد و دیر یا زود، پسر سعی خواهد کرد که با لاف زدن یا ترساندن- هر چند به روش‏های ظریف- بر شما غلبه پیدا کند. این زمان، وقت آموزش مهمی است. نگران نباشید و نترسید بلکه سعی کنید الگوهای رفتاری‏تان را اصلاح کرده و حتماً از کمک یک مشاور بهره بگیرید.

مراقب باشید، اگر مادری تنها با یک پسر هستید، برخوردهای خیلی تند و جدی نداشته باشید. آرامش خود را بدست آورید و سپس به صورت منطقی به آن موضوع بپردازید.

اگر پسر شما دارای پدری معقول و منطقی است، حتی اگر از همسرتان جدا شده‏اید، باید بدانید که نیاز است در این شرایط پدر نیز وارد ماجرا شود. شرایطی فراهم آورید که پدر و پسر هر چه بیشتر به هم نزدیک شوند. فراموش نکنید که حتی اگر شما از همسرتان جدا شده اید ولی او هنوز پدر فرزندتان است و شما برای تربیت پسرتان نیازمند کمک و مساعدت ایشان هستید.

تمرین ساده برای مقابله با مشکلات زندگی

همانطور که یک دستورالعمل به شما می‏گوید برای پختن یک غذا دقیقاً چه کار باید انجام دهید، اما به شما آزادی عمل بسیار می‏دهد که آن را انجام دهید. من نیز به روشی مشابه، می خواهم یک دستورالعمل سه مرحله‏ای را برای ایجاد شادی و احساس خوشبختی در قبل هر موقعیت و شرایطی معرفی کنم.

سه مرحله زیر مخلص کلام است:

- به قلب خود رجوع کنید و یک احساس خوب را رها کنید.

- استارت احساسات خوب را زده و آن را در سراسر جسم خود انتشار دهید.

- هم حالا و هم در آینده بر فواید مثبت این نوع احساس تمرکز کنید.

اجازه دهید کمی وارد جزئیات این سه مطلب شویم. اگر دوست دارید می‏توانید حین خواندن هر مرحله آن را انجام دهید.

1- به قلب خود رجوع کنید و یک احساس خوب را رها کنید.

یک دست خود را بر روی سینه، بالای قلب فیزیکی خود قرار دهید. حالا سه نفس عمیق و آهسته به درون قلب خود بفرستید. به کسی که او را دوست دارید یا او شما را دوست دارد فکر کنید تا آزاد شدن اندورفین‏ها را حس کنید.

2- استارت احساسات خوب را زده و آن را سراسر جسم خود انتشار دهید.زمانی که احساس خوب را رها کردید، مرحله بعدی این است که آن را در سراسر بدن خود پراکنده کنید. راه‏های زیادی برای انجام این کار وجود دارد اما تعدادی از روش‏های مورد پسند خود را می‏گوییم. اگر دفعه اول همه آنها برای شما کارایی نداشتند، نگران نباشید، همانی را که فکر می‏کنید بهترین تاثیر را دارد، برای حال انتخاب کنید و ادامه دهید.

الف- احساسات خود را در قلب خود با رنگ دلخواهتان بکشید. هر چه رنگ روشن به کار برید، احساس بهتری خواهید داشت. این رنگ را همانند سطلی مجسم کنید که از سر تا نوک انگشتان شما ریخته و همه بدنتان را پوشانده است.

ب- تصور کنید احساسات خود در قلب شما، همانند یک مایع گرم یا عسل طلایی می‏باشد. به این تصور ادامه دهید تا دمای مناسب را در درون خود حس کنید. سپس مایع گرم و عسل مانند را همان‏طور که در هر سلول از بدن شما منتشر می‏شود، چشیده و امتحان کنید.

ث- این احساس خوب را در قلب خود همانند یک اثری لطیف و طنین‏انداز تجربه کنید. توجه کنید که می‏توانید سرعت این طنین را افزایش داده یا بکاهید تا به احساسی شگرف برسید. حالا، این انرژی شگفت‏‏انگیز را هدایت کنید تا در تمام بدن خود آن را به جریان بیاندازید.

یک دست خود را بر روی سینه، بالای قلب فیزیکی خود قرار دهید. حالا سه نفس عمیق و آهسته به درون قلب خود بفرستید. به کسی که او را دوست دارید یا او شما را دوست دارد فکر کنید تا آزاد شدن اندورفین‏ها را حس کنید.

3- بر فواید مثبت این احساس تمرکز کنید؟

به منظور اینکه از این احساس خوب که در درون جسم شما به رقص درآمده بهره کامل ببرید، می‏توانید تصمیم بگیرید که نه تنها اکنون برای احساس شادی کردن مناسب است، بلکه در آینده نیز همین‏طور خواهد بود. حالا چند راه برای انجام این کار وجود دارد:

وقتی که در خوشی شفا دهنده و موثر جریان اندورفین‏های خود نفس می‏کشید به این حقیقت فکر کنید که سیستم عصبی شما به طور فعال خود را مرمت می‏کند و اضطراب‏ها و فشارهای زندگی روزانه خود را بهبود می‏بخشد.

به این آگاهی متکی باشید که هر زمان به خود اجازه «پختن» این احساسات خوب را در درون جسم خود بدهید، بدانید در حال ساختن و تقویت کردن مسیرهای عصبی مغز خود هستید و این امر، احساس شادی را در آینده برایتان آسان‏تر و طبیعی‏تر می‏سازد. تصور کنید.

زمانی که برای تازه کردن و تغذیه ذهن به این احساسات مراجعه می‏کنید، چقدر برخورد با چالش‏های زندگی‏تان ساده‏تر خواهد شد.

طبق تحقیق انجام یافته از سوی انستیتوی هارت مارک، وضعیت‏های احساسی شما در نواخت قلب شما انعکاس می‏یابند، زمانی که اتصال عظیم‏تری در نواخت‏‏های قلب خود ایجاد می‏کنید، ( متمرکز کردن توجه خود به قلب فیزیکی‏تان و بیدار کردن احساسات مربوط به عشق، محبت و قدردانی) وضعیت احساسی شما نیز از آن پیروی خواهد کرد. آنچه را که دوست دارم شما حتماً انجام دهید این است: حداقل یک دست خود را بر روی سینه، بالای قلب فیزیکی خود قرار دهید. حالا سه نفس عمیق و آهسته به درون قلب خود بفرستید. به کسی که او را دوست دارید یا او شما را دوست دارد فکر کنید تا آزاد شدن اندورفین‏ها را حس کنید.

وقتی نفر سومی در میان است

رفته بود بستنی بخرد. ناخودآگاه رفتم طرف گوشی موبایلش. بازش کردم تا پیامک‌هایی را که برایم فرستاده بود در گوشی خودش بخوانم. وقتی بازش کردم، دیدم پیامک‌های جدیدی به کسی فرستاده به اسم یاسمن. دیدم پیام‌های محبت‌آمیزی را که من برایش فرستاده بودم برای او فرستاده. باز هم خواندم. باورم نمی‌شد. همان جملات عاشقانه آشنا، همان جملاتی که من فکر می‌کردم فقط در دنیای عاشقانه من و او رد و بدل می‌شوند، کلماتی که شب‌ها مثل لالایی در ذهنم زمزمه می‌کردم و از زیبایی عشق نابم لذت می‌بردم. همه آنها را دیدم که برای کس دیگری هم فرستاده بود. از شدت ناراحتی و تعجب نمی‌دانستم چه کار باید بکنم. فقط از جایی که بودیم دور شدم. قلبم انگار می‌خواست از سینه‌ام بیرون بپرد. دویدم و در تنهایی، در حالی که اشک‌هایم بی‌اختیار جاری بود، آنقدر رفتم تا دیگر نمی‌دانستم کجا هستم. مشکلاتی که در نخستین روابط عاطفی همسران اتفاق می‌افتد دارای اهمیت فراوانی است، زیرا می‌تواند آینده فرد را تحت تأثیر مستقیم قرار دهد. یکی از آسیب‌زاترین و مهم‌ترین وقایع خیانت است. ورود (اغلب پنهانی) فرد سوم به رابطه عاطفی میان دو نفری که با هم پیوند وفاداری و عشق و تفاهم بسته‌‌اند تأثیرات مخربی بر هر دو و بر رابطه‌شان خواهدداشت. در این جا به اختصار برخی از تأثیرات را با تمرکز ویژه بر فرد خیانت دیده بررسی می‌کنیم.

فرد در درون خود به این تصمیم‌گیری می‌رسد که «دیگران خوب نیستند» و در نتیجه «نباید به آنها اعتماد کرد». این تصمیم ممکن است باعث شود فرد برای مدتی یا حتی همیشه از ازدواج چشم بپوشد و بسیاری از شانس‌های خوب زندگی‌اش را نیز از دست بدهد.

آسیب به عزت نفس

فردی که همسر وی مرتکب خیانت شده است اغلب احساس خواهد کرد که عزت نفسش زیر سؤال رفته است. گلدن برگ و همکارانش در مقاله‌ای ذکر کرده‌اند که در مردان زندگی جنسی موفق و در زنان تعهد عاشقانه در رابطه ارتباط مستقیمی بر عزت نفس دارد. بر این اساس، خیانت که خدشه‌ای بر نگرش‌های فرد نسبت به توانایی‌ها و جذابیت‌هایش برای فرد مقابل وارد می‌آورد، ‌می‌تواند به عزت نفس او آسیب برساند و آن را کاهش دهد.

کسی که دچار خیانت شده است ـ به‌خصوص در خانم‌ها ـ وقتی به خود و رابطه‌اش می‌نگرد،‌ علاوه بر خشم و ناراحتی ناشی از خطای دیگری، بخش زیادی را به گردن خود می‌اندازد. او به این فکر خواهد کرد که حتماً من مشکلی داشته‌ام که برای همسرم کافی یا ارضاکننده نبوده‌ام. او ممکن است چهره، اندام یا حتی ویژگی‌های اخلاقی و خلق و خوی خود را زیر سؤال ببرد و به این فکر کند که حتماً چنین مشکلی در او وجود داشته است، وگرنه در رابطه‌ای مطلوب چنین اتفاقی رخ نمی‌داد. در بسیاری مواقع، به خصوص در خانم‌ها، فرد خیانت‌دیده به دنبال مقایسه خود با فرد سوم برمی‌آید و با دیدن نقاط مثبت وی و مقایسه آنها با خود دچار رنجش مضاعفی می‌شود.

در مردان زندگی جنسی موفق و در زنان تعهد عاشقانه در رابطه ارتباط مستقیمی بر عزت نفس دارد.

افسردگی و اضطراب

 در پی مورد خیانت واقع شدن از سوی همسر فرد ممکن است دچار مشکلات عاطفی خاصی شود. مثلاً کاهش عزت نفس، وقتی فرد احساس می‌کند مشکلی در چهره، اندام یا اخلاق او وجود داشته است و اگر هم دچار مشکلات زمینه‌ای مربوط به افسردگی یا اضطراب باشد، احساس بی‌ارزشی یا ناتوانی خواهد کرد و جذابیت‌ها، توانایی‌ها و نقاط قوت خود را زیر سؤال خواهدبرد. در چنین حالتی، با درک اینکه بسیاری از این ویژگی‌ها (مثلاً چهره یا اندام) قابل تغییر نیستند یا اگر هم باشند، نیازمند تلاش یا هزینه بسیار است، فرد دچار افسردگی و ناکامی می‌شود و احساس می‌کند غمگین است. در این مواقع، افت تحصیلی، مشکلات کاری یا ارتباطی با دوستان و خانواده بسیار رخ می‌دهد.

از طرف دیگر، وقتی فرد خیانت‌دیده با این قضاوت درونی مواجه می‌شود که «من به حد کافی خوب نیستم» یا «مشکلی دارم، وگرنه خیانت نمی‌کرد» یا درمی‌یابد تغییر بسیاری از این ویژگی‌ها از عهده وی خارج است، دچار اضطراب و نگرانی نسبت به آینده می‌شود. حتی ممکن است این تصمیم ناخودآگاه در ذهن وی به وجود بیاید که «به من همیشه خیانت می‌شود»، تصمیمی که باعث مسموم شدن آینده فرد می‌شود.

بدبینی

یکی دیگر از اتفاقات شایعی که پس از مورد خیانت واقع شدن دیده می‌شود بدبینی نسبت به جنس مخالف است. در پی خشم و نفرتی که فرد خیانت‌دیده احساس می‌کند، بیزاری از هرگونه ارتباط با دیگران و نیز بدبینی پیش می‌آید و احتمالاً فرد در درون خود به این تصمیم‌گیری می‌رسد که «دیگران خوب نیستند» و در نتیجه «نباید به آنها اعتماد کرد». این تصمیم ممکن است باعث شود فرد برای مدتی یا حتی همیشه از ازدواج چشم بپوشد و بسیاری از شانس‌های خوب زندگی‌اش را نیز از دست بدهد. از سوی دیگر، ممکن است فرد همچنان به روابط خود با دیگران ادامه ‌دهد، اما با خود تصمیم خواهدگرفت که فرد مقابل را کنترل کند و به این ترتیب، زندگی خود و شریک عاطفی‌اش را سخت، پر از سوءظن و بدبینی و مسموم کند. 

ناامیدی و حذف ارزش‌های شخصی

احساس ناامیدی زمانی رخ می‌دهد که فرد طی ناراحتی خود به این نتیجه برسد که به رغم تمامی ویژگی‌های مثبت وجودی‌اش، توانایی جذب طرف مقابل و حفظ رابطه‌اش را ندارد و از توانایی حفظ یک رابطه پایدار در آینده و احتمالاً یافتن شریکی برای زندگی که بتوان به وفاداریش اعتماد کرد، ناامید ‌شود. یکی دیگر از صورت‌های بدبینی را می‌توان در خشم و ناراحتی ناشی از این موضوع دانست که طی آن فرد احساس می‌کند پایبندی به ارزش‌های شخصیش فایده‌ای نداشته و حتی شاید وفاداری‌اش به طرف مقابل نتیجه عکس داشته است. از این رو، ارزش‌های شخصی‌اش را بدون تأمل کافی در موقعیت کنار می‌گذارد و تصمیم می‌گیرد با هر کسی که سر راهش سبز شد طرح دوستی بریزد. این رفتار را می‌توان نوعی مقابله به مثل یا انتقام دانست که به نوبه خود یا فرد را به ورطه بی‌بندوباری و دوستی‌های نادرست و خطا می‌کشاند یا به عذاب وجدان و احساس گناهی که به ناراحتی ناشی از خیانت دیدن اضافه می‌شود و فرد را افسرده‌تر می‌کند.

بعداز خیانت، تمامی اتفاقاتی که در بالا ذکر شد برای فرد رخ نمی‌دهد، اما با مرور مطالب می‌توان به اهمیت موضوع پی برد. در جامعه ما به دلیل رشد بسیار سریع جمعیت نسبتاً جوان و پویایی‌‌های پیچیده روابط میان دختر و پسر، متأسفانه چنین اتفاقاتی کم نیست و توجه خاص به این موضوع با تأکید بر تأثیرات بلندمدت آن بر فرد و زندگی آینده خود و خانواده‌ای که تشکیل خواهدداد حائز اهمیت خاصی است