آینده جایی است که اتفاقها خواهند افتاد. میشنوم که گریه میکنی، آینده جایی است که تو ممکن است موفق، شاد، پولدار، زیبا، مشهور، مشغول به کار، و غرق در بهترینها شوی. اینها نقشه یا رویا یا چیزهای دیگر هستند، اما دوباره باید بگویم که زمان حال جایی است که تو واقعاً در آن هستی.
این لحظه، همان زمانی است که از ابتدای زندگی تا به حال منتظر آن بودی. این لحظه، همان زمانی است که بدون در نظر گرفتن هیچ چیزی باید قدر آن را بدانی. مشتاق بودن واقعاً شیرینترین چیزهاست. داشتن رویا مانند برلیان میدرخشد. قدر این لحظات را بدان و به هیچکس هم درباره آن حرفی نزن و اجازه نده که دیگران دربارهاش برایت اظهار عقیده کنند.
از زنده بودن خود لذت ببر و از اینکه قدرت و توانایی آرزو داشتن را داری، استفاده کن. نباید پا روی پا بیاندازی و نفسهای عمیق بکشی، خوب است که هراز گاهی به خودت سری بزنی و بیاندیشی. شاکر باشی که زنده هستی و به زندگیات نگاهی بیاندازی. نمیتوانیم همه شادیهای آینده را در آینده به دنبالش بگردیم.
یعنی که فکر کنی اگر پولدارتر بودم، جوانتر، سالمتر، عاشقتر، وابستگی کمتر، کار بهتر، فرزندان بهتر، ماشین بهتر، لاغرتر، بلندتر، موی بیشتر، دندانهای بهتر، لباسهای بهتر داشتم ... این لیست پایان ناپذیر است. اگر فقط این یا آن عوض میشد همه چیز کامل میشد. اینطور نیست؟ در جواب باید بگویم که متاسفانه اینطور نیست.
اینجوری جوابی نمیگیری. وقتی که این و آن هم عوض شوند، چیز دیگری پیش میآید. برای مثال، وقتی ناگهان خود را بهتر و بهتر ببینی، تازه آن موقع به دنبال مثلا پول بیشتر خواهی بود. آن موقع است که دوباره به دنبال چیزهای جدید دیگر برای خوشحال شدن خواهی بود.
لاغرتر، بهتر، پولدارتر و بزرگتر شدن را فراموش کنید. قدردان آنچه که دارید و هستید باشید. کلید خوشبختی در اینجاست. به اینکه فقط به آنچه که هستید راضی باشید، همیشه کافی نیست. اما اینها به جای خود با آنچه واقعاً هستید شاد باشید، زیرا که حقیقت محض همان است.
من واقعی همان من امروز است. من آینده هنوز به دنیا نیامده و ممکن است به دنیا هم نیاید . پس جوهر امروز من واقعی، قابل لمس و استوار است. رویاها عالی هستند، اما واقعیت هم فوقالعاده است
کاهش تحریک، یک مبناى عقلانى دارد و آن، نظریه کنترل ورودى به جاى کنترل خروجى است. در خویشتندارى غربى، بیشترین تأکید، بر کنترل خروجى است و یکى از دلایل ناکارآمدى آن را نیز باید همین دانست و وقتى اطّلاعات تحریک کننده، وارد روح و روان انسان شد، کنترل خروجى و مهار کردن غریزه جنسى، مشکل مىشود ؛ امّا اگر از آغاز، ورودىها کنترل شوند و از ورود عوامل تحریککننده، به روح و روان جلوگیرى شود، مهار غریزه و تحقّق خویشتندارى، آسانتر خواهد بود.
خروج و تماس پاک، یعنى خروج و تماس بدون تحریککنندگى. از این رو، باید آنچه را که موجب تحریک جنسى مىگردد و ممکن است خطراتى در پى داشته باشد، شناخت، و ساز و کار لازم را براى آن تدارک دید. زمینههاى تحریک جنسى، عبارتاند از: بینایى (دیدن صحنههاى تحریک کننده)، گویایى (گفتن سخنان تحریک کننده)، شنوایى (شنیدن سخنان تحریک کننده)، و بویایى (استشمام عطرهاى تحریک کننده).
۱. کنترل نگاه
براى تحقّق خویشتندارى جنسى، باید زمینههاى تحریک جنسى را کنترل نمود. از این رو، در ادامه به مهارتهاى این اصل (کاهش تحریک)، اشاره خواهد شد.
یکى از مهارتهاى بسیار مهم و تأثیرگذار در این اصل، مسئله «کنترل نگاه» است. دیدن زن یا مرد نامحرم و یا مشاهده تصویر و فیلم مستهجن، موجب هیجان جنسى و برانگیختگى شهوانى انسان مىشود و این، آغاز اغتشاش و ناامنى جنسى است. روزى امام على(ع) با تعدادى از مردم نشسته بودند که زنى از روبهروى آنان گذشت و همراهان حضرت، به وى چشم دوختند. حضرت با مشاهده این وضع فرمود: «چشمان این مردان، سختْ در طلب است و این، مایه تحریک و هیجان است».
به همین جهت، در حدیثى از پیامبر(ص) آمده: «نگاه کردن به نامحرم، تیر زهرآگینى از تیرهاى شیطان است».
امام رضا(ع) در تبیین نقش نگاه در کاهش توان بازدارى و خویشتندارى مىفرماید: «نگاه کردن به موى زنان شوهردار و دیگر زنان، حرام است ؛ چون که تحریک کننده مردان است، و تحریک، موجب فساد و ورود در چیزهایى مىگردد که حلال و زیبا نیست».
البته کنترل نگاه، به مردان، اختصاص ندارد. زنان نیز به وسیله کنترل نگاه خود ، مىتوانند توان خویشتندارى را در خود تقویت کنند. از این رو قرآن کریم از یک سو مىفرماید: «به مردان با ایمانْ بگو چشمان خود را از نامحرم بپوشانند».
و از سوى دیگر مىفرماید: «به زنان با ایمانْ بگو چشمان خود را بپوشانند».5
2. پوشش مناسب
مهارت دیگر، استفاده از «پوشش مناسب» است. پوشش نامناسب یا بىپوششى، به جهت قدرت تحریتکنندگى بالایى که دارد، توان خویشتندارى را کاهش مىدهد ؛ اما استفاده از پوشش مناسب، مىتواند عامل مهمى در حفظ و تقویت این توان باشد و زن و مرد را از بىعفّتى و ناخویشتندارى، نجات دهد. «حجاب» و الگوى پوشش دینى، در همینجا معنا مىیابد و حکمت آن تبیین مىگردد.
وقتى زنان مسلمان، مورد آزار و اذیت هوسبازان قرار گرفتند و عفّت و پاکى آنان در معرض تهدید قرار گرفت، قرآن کریم با این آیه، ساز و کار دفاعى حجاب را معرفى کرد تا موجب ایمنى زنان گردد: «اى پیامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمن بگو: پوششهاى خود را بر خود، فروتر گیرند. این براى آن که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، ]به احتیاط[ نزدیکتر است».
3. رفتار باوقار
مهارت دیگر، «وقار در رفتار» است. رفتار هر یک از زن و مرد مىتواند تحریککننده باشد و به کاهش توان بازدارى بینجامد، بویژه نوع رفتار خانمها که مىتواند طمع شهوانى مردان (بویژه مردانِ بیماردل) را تحریک کند، توان بازدارى را کاهش دهد و امنیت و عفاف را به مخاطره اندازد. در زمان گذشته، زنان، خلخال بر پا مىبستند و پاى خود را به گونهاى بر زمین مىزدند که مشخّص شود خلخال بر پا دارند. این، خود مىتواند نوعى آشکارسازى زینت و در نتیجه، تحریک کننده باشد. از این رو، در قرآن کریم، به ]زنان[ توصیه شده که: «آنها (زنها) هنگام راه رفتن، پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانىشان دانسته شود».
4. کنترل کلام
سخن، دو بخش عمده دارد. یک بخش آن، کلماتى است که تولید مىشود و مفاهیمى را در بر دارد؛ امّا بخش دیگر آن، حالت بیان آن کلمات است که ممکن است حاکى از شادى، غم، ناراحتى، دوستى و... باشد. هر دو بخش یاد شده، در بحث مهارتها قابل طرحاند. گاهى موضوع سخن، تحریککننده است و گاهى موسیقى کلام و شیوه بیان جملات. استفاده کردن از کلمات و جملات تحریککننده و یا بیان جملات با حالتى همراه ناز و عشوه، غریزه جنسى را تحریک مىکند و مرزهاى عفّت را به خطر مىاندازد ؛ به همین جهت، قرآن کریم، مخصوصاً به زنان، توصیه کرده است که با نامحرمان، نازک و نرم و دلربا سخن نگویند: «پس به ناز، سخن مگویید، تا آن که در دلش بیمارى است، طمع نورزد و گفتارى شایسته گویید».
5 . کنترل شنوایى
برخى شنیدنىها موجب تحریک غریزه جنسى مىشوند. ترانهها و آوازهایى که مضمونهاى غیر اخلاقى دارند و تحریککنندهاند، از این جهت حراماند که توان خویشتندارى و مقاومت جنسى را کاهش مىدهند. صداى زنانِ آوازهخوان و حتّى صداى معمولى، امّا نازک برخى زنان، غریزه جنسى مرد را تحریک مىکند. همچنین ممکن است آواز یک مرد و یا یک موسیقى تحریککننده، غریزه زن را تحریک کند.
بنا بر این، یکى دیگر از مهارتهاى کاهش تحریک، حفظ عفّت شنوایى و گوش ندادن به صداهاى تحریککننده و حاضر نشدن در مجالسى است که پر از تحریکات و هیجانات پوچ و زیانبار و بىثمرند. امام صادق(ع) مىفرماید: «خداوند، بر گوش، واجب کرده که از گوش دادن به آنچه خدا حرام کرده، خود را پاک کند و از چیزهایى که حلال نیست، دورى گزیند، و از گوش دادن به آنچه خداوند را به خشم مىآورد، پرهیز کند».
6. کنترل بویایى
بوى خوش، دلانگیز و جاننواز است. این ویژگى منحصر به فرد، سبب مىشود که توجّه انسان را به کانونِ بوى خوش، جلب کند و آدمى، نسبت به آن، علاقهمند و دلبسته شود. حال اگر کانون بوى خوش، زن یا مرد نامحرم باشد، چه اتفاقى رخ مىدهد؟ قطعاً توجّه وى را جلب و میل او را جذب و غریزه جنسىاش را تحریک مىکند. بنا بر این، بوى خوش، یکى از عواملى است که مىتواند توان خویشتندارى را در شخص کاهش دهد. این مسئله، درباره خانمها از اهمیّت بیشترى برخوردار است ؛ زیرا انگیزه شهوانى مردان، قوىتر و پاسخ آنها به تحریککنندهها سریعتر است.به همین جهت، در روایات فراوانى، از عطر زدن زنانْ پیش از خروج از منزل، به شدّتْ نهى شده است.
7. کنترل خیال
خیال غیرعفیفانه، هرچند عمل مشهود جنسى نیست، امّا نوعى زیادهخواهى است که تأثیرات روانى عمیقى داشته، زمینه شهوترانى را فراهم مىسازد و بدینسان، توان خویشتندارى جنسى را کاهش مىدهد؛ زیرا انسان، به سوى هر آنچه فکر کند، کشیده مىشود. بنا بر این، یکى از مهارتهاى مؤثّر در توان خویشتندارى، کنترل خیال و اندیشههاى هوسانگیز است.
امام صادق(ع) مىفرماید: «حواریون، گِرد حضرت عیسى(ع) جمع شدند و گفتند: اى آموزگار نیکى! ما را ارشاد کن. حضرت عیسى به آنان فرمود: پیامبر خدا، موسى، از شما خواست که زنا نکنید و من از شما مىخواهم که فکر زنا را هم نکنید؛ چرا که هر کس به فکر زنا باشد، همانند انسانى است که آتشى در خانهاى آراسته، روشن کند و دود، آرایههاى آن را تباه کند، هر چند خانه را به آتش نکشد».10
8 . خلوت نکردن با نامحرم
توصیه شده است که زنان، بدون حضور مرد محرم، با نامحرم خلوت نکنند. رسول خدا، چهار چیز را مایه فساد قلب و روان انسان مىداند که یکى از آنها خلوت با زنان نامَحرم است. دلیل آن نیز وسوسه شدن دل و تمایل انسان به جنس مخالف است.
شیطان، خود به حضرت نوح(ع) مىگوید که: هنگام خلوت با زن نامحرم، بیش از هر وقت دیگرى، به فرد، نزدیک هستم.
خلوت، ممکن است براى درمان بیمارى یا مشاوره و... باشد ؛ امّا به هر حال، حضور مرد محرم یا انجام دادن گفتگوهاى ضرورى در فضاهاى غیر در بسته، خطرات احتمالى را کاهش مىدهد.
عقل همانند کوهستانی است که رسیدن به قله های بلندش از دست هر کسی بر نمی آید. از دور زیباست ولی وقتی به کارش بگیری و بخواهی درونش را بکاوی، آنگاه است که می بینی عقل چیست. درون عقل به مثابه کوه، عقابی زندگی می کند بنام عشق. این عقاب در بالاترین قله عقل لانه ساخته و در بلندترین ارتفاعات ممکن پرواز می کند. عقل در سیطره اوست. عقل در زیر بالهای عشق همانند قطره ای است در برابر دریا. عقل در برابر عشق همانند طفل چند ماهه ای است که مادر تمام زیر و بم آن را می داند و در نظر عشق، عقل چیزی برای عرضه ندارد. رسیدن به عشق واقعی و خالص کار هر کسی نیست. چون عقاب هیچگاه لانه اش را در دسترس نمی سازد. این عقاب است که جای جای کوه را می شناسد و با یک نگاه آنچه که از زیرپای خود بخواهد را می بیند. این عشق است که افسار عقل را بدست گرفته و آن را به هر سو که بخواهد می کشد. تشخیص عقاب در کوه از دیگر پرندگان گاهی دشوار است و افراد اکثرا با دیدن پرندگان دیگر - همچون باز و... - می پندارند عقاب دیده اند و از خوش شانسی به خود می بالند؛ همانند عشق که هر عاشقی فکر می کند عشقش آن عشق حقیقی است و آن عشق خالص. فرق نمی کند عشق زمینی باشد یا آسمانی؛ گاه افراد فکر می کنند آنها هستند که به خدا نزدیکترند و می توانند با ظاهر سازی به خدا نزدیک شوند و می پندارند عقاب دیده اند، ولی زهی خیال باطل که در جلوی چشمانشان بازی بیش نیست؛ و دسترسی به عشق حقیقی کاری دشوار است که فقط با تلاش بدست می آید نه با نگاه کردن و با عمل. گفته اند که اگر می خواهید در امری پیروز شوید بدان عشق بورزید.
و عشق، عقاب عقل است، بیاییم کمی بالاتر رویم...