اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

مرد واقعی

ویژگی اول : یک مرد واقعی محکم و قوی است

یک مرد واقعی گریه نمی کند ، زاری نمی کند ، شکایت از چیزی نمی کند ، بیمار نمی شود ، و لازم نیست هر بار که عطسه کرد به پزشک مراجعه کند . یک مرد واقعی تصمیم می گیرد و با عواقب و نتایج این تصمیمات روزگار می گذراند . یک مرد واقعی مسئولیت اعمال و حرف های خود را بر عهده می گیرد . یک مرد واقعی ، محکم و استوار است . و با سختی های زندگی مقابله می کند . یک مرد واقعی خشن و سر سخت است و از خود احساسات نشان نمی دهد . یک مرد واقعی ستون فقرات خانواده است و نمی تواند از خود ضعف نشان دهد . اگر از عنکبوت می ترسید ، مسلماً یک مرد واقعی نیستید .

ویژگی دوم : یک مرد واقعی متمرکز است

یک مرد واقعی تفاوت بین مهم بودن چیزی و مهم نبودن آن را می فهمد .یک مرد واقعی وقت خود را صرف کار های بیهوده ای که هیچ عایدی برای او ندارند ، نمی کند . مطمئناً کار های زیادی برای تفریح و سرگرمی وجود دارد ، اما او باید برای انجام این کار ها هم دلیل داشته باشد . یک مرد واقعی خود را روی قدرت ، پول و خانواده اش متمرکز می کند .

ویژگی سوم : یک مرد واقعی ، اهمیت خانواده را درک می کند         

یک مرد واقعی خانواده اش را قدرتمند نگاه می دارد و به تاریخچه ی خانوادگی خود اهمیت زیادی می دهد . یک مرد واقعی می داند که فرزندانش هدیه ای از جانب خداوند هستند و باید با آنها به خوبی رفتار کند ، هر چند هر از گاهی باید برای آنها قوانین و مقرراتی تعیین کند .

ویژگی چهارم : یک مرد واقعی غیبت نمی کند

یک مرد واقعی دهانش را می بندد و اطلاعاتش را درمورد دیگران پیش خود نگاه می دارد . یک مرد واقعی در بحث های هیچ و پوچ شرکت نمی کند و در مورد چیز هایی که از آن اطلاع ندارد و مطمئن نیست حرف  نمی زند .

ویژگی پنجم : یک مرد واقعی همیشه سر حرفش هست

هر وقت قولی بدهد ، آن را عمل می کند . و اگر بداند که از عهده ی انجام قولی بر نمی آید ، هیچوقت حرفش را نمی زند . یک مرد واقعی مردن را به شکستن عهدش ترجیح می دهد . او می داند که حرفش نیز باید به قدرت عملش باشد .

ویژگی ششم : یک مرد واقعی تلاش می کند تا الگو باشد

یک مرد واقعی همیشه به خود و دیگران احترام می گذارد ، مگر اینکه مورد بی احترامی قرار گیرد . او الگو و نمونه ای برای پیروان خود و به خصوص فرزندانش است . من هیچ وقت کار هایم را به خانه نمی آورم ، به همین دلیل فرزند انم من را فقط به عنوان یک پدر می شناسند . شما نیز باید همین کار را بکنید . یک مرد واقعی هیچگاه اجازه نمی دهد که فرزندانش پی به ضعف های او ببرند . 

ویژگی هفتم : یک مرد واقعی پول مورد نیازش را خود به دست می آورد

یک مرد واقعی در انتظار صدقات و نیکوکاری های دیگران نمی نشیند . و پول پدرش نیز برای او کفایت نمی کند . او خود در جستجوی روزی خود بر می آید و اگر از پدرانش به او ارثیه ای برسد ، به جای هدر دادن را ده برابر می کند .

 

ویژگی هشتم : یک مرد واقعی زن نما نیست

یک مرد واقعی در گوش هایش گوشواره نمی اندازد و مو هایش را بلند نمی کند .  یک مرد واقعی باید حداقل سه دست کت و شلوار در کمد داشته باشد و حداقل سه بار در هفته باید کت و شلوار بپوشد . یک مرد واقعی می داند که چطور باید شیک باشد .

طلاق خاموش

طلاق خاموش ، جدایی اعلام نشده میان زن و شوهری است که زیر یک سقف زندگی می‌ کنند ، خانواده‌اند ،‌ اما با هم اما بیگانه از هم‌اند و حتی وجود فرزندان هم این جدایی و بیگانگی را زایل نمی‌ کند چرا ؟ موضوع ، ساده است در شرایط بیگانگی زن و شوهر در زیر یک سقف خانه محیطی ناآرام است و در وضعیت خانه خاکستری بچه ‌ها به علت تنش حاکم بر مناسبات خانوادگی – جدایی خاموش پدر و مادر – نه آرام هستند و نه آرامش دارند بچه‌ های پدر و مادرانی که تن به بیگانگی در زیر یک سقف داده‌ اند بچه‌ های فردا نخواهند بود آنان فردایی مکدر متلاطم و دور از امید دارند .

چرا چنین می ‌شود چرا سکوت مانند مرگ در خانواده قدم می‌ زند آیا مردان مقصرند که با خودخواهی توجهی به نیاز ها و انتظارات مادر خانواده یعنی هسته اصلی خانواده ندارند ؟ آیا پدران اگر خودخواه می ‌نمایند در حقیقت خسته از کار بسیار و شرایط نامساعد اجتماعی و محیط کار خود هستند ؟ آیا زنان مقصرند که تصوری غیر واقعی از جایگاه مرد دارند و بر این باورند که گره همه مشکلات زندگی باید به دست مرد خانواده گشوده شود غافل از آن که عوامل بیرونی اجتماعی در روند جایگاه پدر نقش تعیین‌ کننده دارد ؟

آیا هر دو مقصرند زن و شوهر چون نمی‌ دانند و یا نمی‌ خواهند بدانند کنش متقابل آنها روندی دو جانبه است غفلت یکی مهر یکی خشم یکی بضاعت فکری و جسمی یکی بر دیگری هم تأثیر دارد . طلاق خاموش شرایط غم‌انگیز حاکم بر بخشی از مناسبات خانوادگی به ویژه در زوج ‌های تحصیل‌ کرده است آنان پس از چند سال زندگی زیر یک سقف و حتی با وجود داشتن فرزند و یا فرزندانی با هم بیگانه ‌‌اند به گونه ‌ای که حتی سکوت همدیگر را تاب نمی‌ آورند .

اتفاقی که این روز ها در گوشه و کنار شهر رخ می ‌دهد زنگ خطری است برای نهاد خانواده اگر چه جامعه شناسان طلاق را از عمده ‌ترین عواملی می‌ دانند که نهاد خانواده را برهم می ‌زند ولی گویا این روز ها حادثه ‌ای دیگر در حال وقوع است حادثه‌ ای که نام آن را جدایی خاموش گذشته‌اند .

طلاق خاموش همان جدایی زن و مرد است با این تفاوت که آنان در یک خانه زندگی می‌ کنند و از یک غذا می‌ خورند ولی هیچ گونه تعهدی نسبت به یکدیگر ندارند در این میان ممکن است فرزندانی هم در خانه باشند ولی آنان می‌ آموزند که مشکلاتشان را جداگانه برای پدر و مادر مطرح کنند . یکی از پیچیده ‌ترین سؤال‌ هایی که در باره طلاق خاموش مطرح می ‌شود این است که چرا بسیاری از افراد در آغاز زندگی تفاهم کامل دارند اما پس از چند سال در لاک خود می ‌روند و دیگر کاری به یکدیگر ندارند و یا چه عواملی باعث می ‌شود که کانون یک خانواده به سوی تنهایی و بی‌تفاوتی سوق داده شود و اثرات منفی این‌گونه رفتار ها بر فرزندان چیست ؟

کارشناسان و جامعه ‌شناسان برای چنین رفتار هایی در خانواده عوامل گوناگونی را بیان می کنند و معتقدند چند عامل مشترک با هم می‌ توانند میان یک رابطه سالم و مثبت جدایی افکند یک مشاوره خانواده دلایل خاصی را مطرح می‌ کند و می‌ گوید شاید بتوان گفت اولین جدا سری‌ ها از خود زن و شوهر شروع می ‌شود برای روشن شدن این موضوع می‌ توان گفت وقتی شما عاشقید همیشه به طرف مقابل انرژی می‌ دهد و او را سرشار از احساس خوب بودن می‌ کنید در نتیجه او هم مستعد انرژی دادن می ‌شود طرفین آماده بخشش تسلیم گذشت و فداکاری می ‌شوند ولی اگر پس از مدتی یکی در لاک خودخواهی و خودشیفتگی برود و مداوم از دیگری انرژی بگیرد طرف مقابل که پس از مدتی از انرژی تهی می ‌شود دیگر تن به فداکار نمی ‌دهد .

از دیگر عوامل جدایی عاطفی میان زن و مرد عدم مسؤولیت پذیری است بدین معنا که زن و شوهر هر کدام در حیطه وظایف خود مسؤولیتی دارند و وقتی به مسؤولیت ‌های محوله تن در ندهند . یقیناً پس از کشمش ‌ها و رودرروی هم ایستادن‌ ها به سکوتی کشنده می ‌رسند غیر از این وقتی زن و شوهر از هم رنجش پیدا می‌ کنند و درصدد رفع آن بر نمی‌ آیند باید انتظار داشته باشند که به زودی رابطه ناخوشایندی پیدا کنند . شاید از همان اول اشتباه کردم تردید در ازدواج توجه به مادیات و اصرار اطرافیان مرا به سوی ازدواج سوق داد و از همان ابتدا نتوانستم رابطه عاطفی عمیقی با همسرم ایجاد کنم و همین باعث شد همیشه زندگی پرتنشی داشته باشیم و حالا بعد از 12 سال زندگی نسبت به هم بی‌ تفاوت هستیم و هر کدام برای خودمان زندگی می‌ کنیم ولی در یک خانه ، ازدواج غلط ازدواجی است که زندگی را به سوی طلاق سوق می‌ دهد و با درنهایت اگر به طلاق منتهی نشود به جدایی خاموش می ‌رسد . بالا ترین دلیل ازدواج انگیزه است بدین معنا که اگر زن و مرد تمایلات خود را در نظر نگیرند و تن به ازدواج دهند . سرانجام جز سردی و بی‌ تفاوتی نخواهند دید ازدواج ‌هایی که انگیزه آنان سالم نیست عبارتند از :

1 - گریز از تنهایی بدین معنی که زن یا مرد فقط برای رفع تنهایی تن به ازدواج می‌ دهند .

2 - حرف مردم دیگران از آنان می‌ پرسند چرا ازدواج نمی‌ کنید .

3 - ازدواج ‌هایی که برای مادیات و نیاز مالی صورت می‌ گیرد .

4 - ازدواج‌ هایی که برای چشم و هم‌چشمی‌ با فامیل و دوستان صورت گرفته است .

5 - ازدواج‌هایی که برا غریزه مادیات یا به جای ماندن نسل صورت می ‌گیرد .

6 - ازدواج‌ های تحمیلی که زیر نفوذ پدر و مادر صورت می‌ گیرد و در آن خواستن نقشی ندارد .

ازدواجی موفق است که زن و مرد به روان‌ شناسی شخصیتی خود آگاه باشند ویژگی‌ های همسر خود را بدانند و بپذیرند و در آخر این که با شناخت و آگاهی ازدواج کنند .

نقش مهم اقتصاد

اقتصاد در خانواده‌ ها دو نقش متفاوت را بازی می‌ کند نقش متفاوت از آن نظر که گروهی به علت مسایل مادی تن به ازدواج می ‌دهند و گروه دیگر به علت شرایط اقتصادی نامناسب میانشان فاصله ایجاد می ‌شود جامعه شناسان معتقدند گروهی که برای مسایل مادی تن به ازدواج می‌ دهند کسانی هستند که با انگیزه ‌های ناسالم ازدواج می‌ کنند زیرا رفاه و آسایش برای آنان حکم همه چیز را دارد ازدواج بر پایه پول هر چند می ‌توان آنان را به خواسته ‌های مادی ‌شان برساند ولی پس از مدتی که خواسته ‌ها در چشمان عادی شد دیگر نمی ‌توان انتظار تحمل و صبر را از آنان داشت ، همیشه خواهان همسری پولدار بودم و آخر سر هم با یکی از همین افراد ازدواج کردم ولی پیش‌بینی نکرده بودم یک آدم پولدار می‌ تواند این قدر خسیس باشد که تعداد تخم‌مرغ‌ های توی یخچال را هم بداند بین ما هیچ چیز وجود ندارد .

گروه دوم افرادی هستند که شرایط سخت اقتصادی را پیش ‌رو دارند در این صورت زن به علت نداشتن شغل و یا حرفه‌ای به مرد وابسته است چنین زنی به علت نداشتن استقلال مالی مجبور می ‌شود برای ادامه زندگی شرایط سخت مالی و حتی نامطلوب خانوادگی را نیز تحمل کند و از سوی دیگر وقتی خواسته‌ ها و نیاز هایش را بدون پاسخ می‌ بیند تصور می‌ کند در حق او اجحاف شده است مرد نیز به علت شرایط سنگین مالی تصور می‌ کند بار سنگینی را به تنهایی بر دوش می‌ کشد و زن یا خانواده ‌اش نمی‌ توانند او را درک کنند و به همین علت ناسازگاری ‌ها شروع می ‌شود .

دو تا بچه داریم یکی از آنها مریض است همه ‌اش دوا و دکتر زنم هم نمی ‌خواهد درک کند با این شغل کارمندی توان بیشتر از این را ندارم عصر ها غیر از مسافر کشی راننده آژانس هستم ولی هیچ کدام از توقعات همسرم را نمی‌ توانم اجابت کنم اوایل دعوا و جر و بحث داشتیم ولی حالا سکوتی مرگبار بین ماست .

هر چند این روز ها ، آمار طلاق بالا رفته است و طبق آخرین آمار ارائه شده ازدواج دائم یک درصد و طلاق 17 % افزایش داشته است ،‌ اما طلاق همچنان در عرف و جامعه پذیرفته نشده باقی مانده است . در این میان زن که خود را در برابر پرسش‌ ها و چرا های زیاد می‌بیند و یا به علت وابستگی مالی و یا شرایط جامعه و فردی ، ترجیح می‌ دهد به زندگی ادامه دهد ، اما در برخی موارد جدایی برخی از این خانواده‌ ها نه تنها به نفع خود و فرزندانشان است بلکه بسیاری از مشکلاتشان را نیز رفع می‌ کند آسیب ‌شناسان اجتماعی ، 4 عامل عمده را علت‌ های اتفاق نیفتادن جدایی در این خانواده‌ ها می‌دانند دلایل جدا نشدن زن و شوهر بسیار زیاد است که به چند مورد آن اشاره می‌ کنیم :

1 - طلاق در جوامع سنتی مذموم است بنابر این اکثر خانواده‌ ها تلاش می‌ کنند این اتفاق نیفتدد ولی چون در فرآیند توسعه ، معمولاً سنت‌ ها شکسته می ‌شوند بنابراین هر چه جوامع به طرف پیشرفت برود ، قبح طلاق هم از میان می ‌رود .

2 - زن و مرد نیاز به پشتوانه عاطفی دارند به خصوص زنان از این نظر تمایل بیشتری دارند که حامی و پشتیبان عاطفی داشته باشند و چون زن برخلاف مرد انتخاب شونده است درون خود این ترس را دارد که مبادا پس از طلاق تنها بماند ،

3 - سومین عامل که متأسفانه به ضرر زنان تمام می ‌شود این است که زنان پس از جدایی از سوی جامعه و برخی افراد مورد بی‌ حرمتی قرار می گیرند و همین عوامل است که زن برای ترس از روبه‌رو شدن با چنین حوادثی سعی می‌ کند . به زندگی ادامه دهد و جدا نشود .

4 - و دلیل آخر نیز اهمیت دادن به حرف‌ها و سخنان اطرافیان است زن و مرد هرچه شناختشان نسبت به هم بیشتر باشد به نسخه ‌هایی که دیگران می‌ پیچند ، کمتر اهمیت می ‌دهند .

غیر از این هستند خانواده‌ هایی که از مهمترین عوامل جدا نشدنشان وجود فرزندان است چنین والدینی از اثرات منفی این شیوه زندگی بر فرزندانشان غافلند زیرا تغییر رفتار فرزندان در شکل‌ های متفاوتی بروز پیدا می‌ کند از اولین نشانه ‌های منفی در فرزندان طلاق خاموش ، بی‌ نشاطی ، افسردگی و بی‌ حرکتی است افت تحصیلی و بی ‌علاقگی به درس خواندن نیز از عوامل سکوت طولانی میان پدر و مادر است ، زیرا چنین فرزندانی به بی ‌آیندگی و ترس از فردا کشیده می ‌شوند باج‌گیری و رشوه‌خواری فرزندانی که پدر و مادرشان در سکوت رفتاری و گفتاری به سر می‌برند زیاد است زیرا آنان می ‌آموزند با این شیوه و یا ریاکاری کار خود را پیش برند .

چنین والدینی نمی‌ توانند تربیت یکسان ، منظم و دقیقی روی فرزندان داشته باشند و همین نا هماهنگی باعث کمبود مهر و محبت فرزندان و در نهایت لغزش آنان می ‌شود آسیب‌شناسان اجتماعی ، سردرگمی فرزندان را از عمده‌ترین مسایل می‌ دانند بدین‌ صورت که فرزند می ‌ماند حق را به پدر بدهد یا مادر ؟

تفاوت فرهنگی

شاید مهم‌ ترین اختلاف ‌ها به تفاوت فرهنگی ، بازگردد در باره ازدواج ‌ها به تفاوت‌ های اقتصادی وظیفه ‌ای اشاره شد اما توجه به مسایل فرهنگی از مهم‌ترین این ویژگی ‌هاست . زیرا فرهنگ می ‌توانند نقش تعیین‌ کننده‌ای در شکل ‌گیری شخصیت هرفرد ایفا کند و دلیل تفاوت فرهنگی غیر از این که کودک در چه خانواده ‌ای رشد کرده است در شهر بزرگ شده است یا روستا و … . می‌ تواند در فعالیت ‌های اجتماعی او نیز دخیل باشد و اگر مسایل ریزتری مانند اعتقادات مذهبی ، ایدئولوژیکی و سلیقه ‌ای را هم در آن دخیل بدانیم ،‌ این تفاوت‌ ها بسیار جلوه ‌گر می ‌شوند و این مسأله تا آنجا مهم است که اختلافات فرهنگی دو خانواده و تضاد هایی که بعد در اثر معاشرت به وجود می ‌آید می ‌تواند به این فاصله و جدایی ‌ها دامن بزند .

چاره راه

دوست داشتن و عشق آموختی است و هر عشق احتیاج به مراقبت و توجه دارد بنابراین می ‌توان به صراحت عنوان کرد قدم اول در بهبود وضعیت موجود اصلاح خویش است ، بدین‌ صورت که اول خود را به درستی بشناسد و بر رفع نقاط ضعفش سعی کند هرچند این کار احتیاج به شجاعت فراوان دارد قدم دوم شناخت روحیات و حالات طرف مقابل ( همسر ) است بدین معنی که ما با چه کسی زندگی می‌ کنیم و او چه خصوصیاتی دارد و چه نیاز هایی از سوی همسرش برآورده می ‌شود .

طرفین هیچ‌ گاه نباید تصور کنند قربانی شده ‌اند زیرا بیشتر انسان‌ ها فکر می‌ کنند دیگران نمی ‌گذارند ،‌ آنها خوشبخت باشند و هیچ تغییری را نمی ‌پذیرند و در عوض مدام به سرزنش طرف مقابل خود می ‌پردازند و می گویند اگر تو خوب بودی ما خوشبخت می ‌شدیم ، در آخر باید گفت زن و مرد برای پایان دادن به جدایی خاموش باید اعمال و رفتاری را که در گذشته داشته‌اند فراموش کنند و راه جدیدی را پیش‌ گیرند و با اندیشیدن به نیاز های عاطفی و جسمی یکدیگر زندگی ، شور نشاط را بازیابند

آرامش را به زندگی خود دعوت کنید

هر که هستید و هر کجا زندگی می‌کنید آرامش را به زندگی خود دعوت کنید و آن را در ذهن خود جایگزین سازید. اگر کلام و رفتار شما قرین آرامش باشد، بدون شک این ویژگی به دنیا‌ی اطراف شما نیز سرایت خواهد کرد.

به خاطر داشته باشید برای رسیدن به این وضعیت ، لازم است برخی قابلیت‌های ویژه را در خود پرورش دهید و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایجاد نمائید.

هرگز امید را از کسی سلب نکنید، شاید این تنها چیزی باشد که دارد .

رعایت نکات زیر مقدماتی است که به شما کمک می‌کند در این مسیر گام بردارید:


1- یاد بگیرید که گاه مسائل را رها سازید.

بدین معنا که به هر مسئله‌ای دائماً گره نخورید. وقتی همیشه و همه جا در فکر مسائل خود هستید و به مرور آنها می‌پردازید، در واقع همیشه بار اضافه‌ای را با خود حمل می‌کنید که این خود سبب ایجاد اضطراب و استرس در شما می‌گردد. بیاموزید که با یک ذهن رها و آزاد زندگی کنید. این امر به شما کمک می‌کند که با هر محرک کوچک و یا مانع جزئی آشفته نشوید.


2- به خود و خدای خود ایمان داشته باشید.

اگر به خود و خدای خود ایمان داشته باشید، به راحتی از عهده مشکلات زندگی برخواهید آمد . و ثابت قدم و مطمئن در راه رسیدن به اهداف خود گام خواهید برداشت.


3- مثبت اندیش باشید

اگر دیدگاه مثبت اندیشی نداشته باشید، همه‌چیز می‌تواند بی‌فایده و بی‌ثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و امید، بهترین سلاح در مقابل ترس و اضطراب است.


4- نسبت به انتظارات و برنامه‌ریزی‌های خود، واقع بین و منطقی باشید.

توانائی‌های خود را در موقعیت‌های خاص بشناسید و نسبت به عدم توانائی‌ها و ضعف‌های خود واقع بین باشید. هر چقدر نگرش شما نسبت به مسائل زندگی منطقی‌تر باشد، به آرامش بیشتری دست خواهید یافت.


5- نسبت به انسان‌ها، عشق بی‌قید و شرط خود را نثار کنید.

شما می‌توانید از دوستان، هم اتاقی‌ها و هم‌ کلاسی‌های خود شروع کنید. یاد بگیرید که آنها را بدون قید و شرط دوست بدارید، در مقابل ضعف‌های آنها صبور باشید و خطاها و اهمال کاری‌هایشان را ببخشید. هر چقدر نسبت به دیگران بخشش بیشتری داشته باشید، احساس شادی و خرسندی بیشتری را تجربه خواهید کرد.


6- معنای فداکاری را لمس کنید.

دست بخشش داشته باشید. ولی انتظار بازگشت نداشته باشید. دیگران را به شیوه‌های خودشان خوشحال کنید. به افراد بی‌پناه، یتیم و فقیر کمک کنید. برای آنهایی که خواهان یاری شما هستند پشت و پناه باشید و بدون آنکه منّتی بر آنها نهید ، تکیه‌گاهشان باشید. هر چقدر بیشتر ببخشایید، از الزامات و قید و بندها بیشتر رها خواهید شد.


7- افکار خود را بازسازی کنید.

در افکار و عقاید خویش نسبت به شخص خود، بازنگری کنید. بیاموزید در مقابل خویشتن صبور باشید و ارزش‌ها و استعدادها و مهارت‌های خود را ارج نهید. خود را بدون هیچی قید و شرطی دوست بدارید. هر گونه ترس و تردید غیرمنطقی که در مورد خود دارید کنار بگذارید. اگر دیدگاه مثبت و سالمی را در مورد خود داشته باشید یاد خواهید گرفت که خود را بدون قید و شرط قبول داشته باشید