اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

تخریب روحیه با فیس بوک

hqdefault

فیس بوک چه تاثیراتی روی روحیه افراد میگذارد باعث چه اسیب هایی به روحیات آن ها می شود چگونه باید مانع این نوع آسیب های روانی فیس بوکی شویم و توصیه های روانشناسان در این زمینه چیست

 بیش از یک میلیارد مردم هر روز به فیس‌بوک خود مراجعه می‌کنند، حال از گذاشتن یک عکس سلفی با اردک یا خواندن اخبار مورد علاقه خود، یا گذاشتن مطالب مفید در هر صورت هنوز فیس‌بوک محبوب‌ترین شبکه اجتماعی جهان باقی مانده است. بنابه دیده‌ها به نظر می‌رسد که مردم در هنگام استفاده از فیس‌بوک از زندگی خود راضی هستند. اما جالب است بدانید که تحقیقات و مطالعات اخیر نشان می‌دهد که استفاده از فیس‌بوک باعث کاهش رضایت از زندگی می‌شود.

اتلاف وقت در فیس بوک 

به گزارش سلامت نیوز به نقل از در تحقیقاتی که در سال ٢٠١۴ منتشر شده است نشان می‌دهد که بسیاری از افراد از فیس‌بوک بیشتر برای رصد رسانه‌ها و صفحه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند و تنها حدود ٩درصد از فعالیت‌های کاربران فیس‌بوک شامل برقراری ارتباط یا چت با دیگران است. بیشترین وقت کاربران در این شبکه اجتماعی صرف خواندن مطالب تصادفی می‌شود. محققان دریافتند که این مطالب درهمی که کاربران می‌خوانند باعث نارضایتی آن‌ها و غمگینی‌شان می‌شود. در یک تحقیق از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا در فیس‌بوک به فعالیت بپردازند. جالب است بدانید حالتی که پس از خواندن مطالب گذرا و درهم در این کاربران ایجاد شد، حسی مانند حالت تلف کردن سلامت روان در فیس‌بوک بود. در این تحقیق کاربران مطالب را به صورت تیتر‌وار می‌خواندند که محققان پس از بررسی‌ها متوجه شدند این افراد حالتی از ندامت و تلف کردن وقت خود دچار می‌شوند، این حس در عده‌ای آن‌قدر شدید بود که حالتی از غمگینی برای تلف کردن وقت در شرکت‌کنندگان ایجاد می‌کرد.

حسادت به دوستان فیس‌بوکی خود و افسردگی 

در مطالعه‌ای که به تازگی (ژوئن ٢٠١۶) صورت گرفت مشخص شد علاوه‌بر اینکه حس تلف کردن وقت بر سلامت کاربران تاثیر می‌گذرد، یک حس افسردگی پس از دیدن صفحات دوستان فیس‌بوکی به کاربر منتقل می‌شود. در این تحقیق محققان دریافتند، عده‌ای از کاربران بعد از دیدن عکس‌های مسافرت‌های خانوادگی، وضعیت‌های خوشحال و هیجان‌انگیز، لحظات زیبا خانواده‌ها کنار هم، و موفقیت‌های دوستان نوعی حسادت را تجربه می‌کنند که این نوع حسادت منجر به افسردگی در کاربران می‌شود. این حسادت و افسردگی ناشی از مقایسه اجتماعی خود کاربر با دوستان فیس‌بوکی خود است. این حس حسادت در عده‌ای افسردگی حاد را نیز افزایش می‌دهد.

چرا شما از فیس‌بوک استفاده می‌کند؟

با وجود این تحقیقات و بررسی‌ها، هنوز هم بیش از ٧٠ درصد از کاربران فیس‌بوک خود را روزانه چک می‌کنند. در این زمینه محققان به مطالعه این علت پرداختند که با وجود غم و افسردگی که به کاربران منتقل می‌شود چرا آن‌ها وقت خود را در فیس‌بوک می‌گذرانند؟ محققان می‌گویند کاربران پس از چک کردن‌های روزانه دچار یک نوع اختلال روانی به نام «پیش‌بینی عاطفی» می‌شوند که در این تحقیقات، محققان تایید می‌کنند که این اختلال روانی باعث می‌شود که آن‌ها پس از چک کردن فیس‌بوک خود احساس بهتر بودن داشته باشند و بتوانند به بقیه فعالیت‌های روزانه خود بپردازند. جالب است بدانید که خلق‌وخوی کاربران ٢٠دقیقه قبل از استفاده از فیس‌بوک با زمانی‌که فیس‌بوک خود را چک می‌کنند متفاوت است، یعنی اگر خلق‌وخوی راحت و آرامی داشته باشند بعد از چک کردن فیس‌بوک دچار استرس پنهان می‌شوند که در واقع این حالت را محققان سرقت شادی می‌نامند. این چرخه تغییر خلق و خو تا زمانی که کاربر فیس‌بوک خود را چک می‌‌کند، ادامه دارد و باعث افزایش استرس می‌شود تا حدی که اگر در آن زمان با دوستان خود ارتباط برقرار کند آن را می‌تواند به طرف مقابل خود که در حال چت کردن هستند منتقل کند. نکته جالب این چرخه در این است که فرد زمانی که در حال برقراری ارتباط با دوستان است (نه زمانی که از سایت بازدید فیس بوک ‌می‌کند) احساس می‌کند در حال تقویت روحیه خود است این در حالی است که فرد از این موقعیت در ذهن خود به عنوان یک فرصت خود یاد می‌کنند که و از خسارات روحی که او را دربرمی‌گیرد بی‌اطلاع است، چراکه حالت غم و افسردگی بعد از اتمام کار کاربر با فیس‌بوک به سراغ او می‌آید.

جلوگیری از تغییر خلق و خوی

خبر خوب این است که شما به سادگی می‌توانید از آسیب‌های احساسی که فیس‌بوک به شما می‌رساند، جلوگیری کنید. شما به عنوان چشم ناظر می‌توانید بر حفظ سلامت روانی خود بر فعالیت‌های شبکه‌ اجتماعی تاثیرگذار باشید.

محدود کردن زمان استفاده: شما می‌توانید با آگاهی زمان خاصی را به استفاده از فیس‌بوک بپردازید. برای این کار می‌توانید روزانه این زمان را کم کنید تا زمانی برسانید که خود‌تان احساس بهتری داشته باشید. حتی می‌توانید زمانی را که در فیس‌بوک هستید از مطالعه مطالب سرسری و درهم‌وبرهم اجنتاب کنید.

مقایسه اجتماعی را کنار بگذارید: بیشتر مردم نکات برجسته زندگی خود را در فیس‌بوک به اشتراک می‌گذارند. با این تصاویر شما نباید زندگی آن‌ها را بسنجید. زیرا شما نمی‌دانید که زندگی واقعی این شخص چگونه است. شما خود را با فردی مقایسه می‌کنید که از زندگی دیروز او خبر دارید پس بهتر از برای رشد بهتر ذهنی خود و جلوگیری از حس حسادت فقط از دیدن تصاویر دوستان خود لذت ببرید و سعی کنید که موفقیت‌های خود را که باعث شادی روحی خودتان می‌شود، هم در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارید

حل بحران ها و ناملایمات زندگی




هنگامیکه در زندگی با بحرانی روبه رو می شوید،باید مدیریت آن را  در دست بگیرید تا بتوانید بر آن پیروز شوید!

مدیریت بحران‌های زندگی

زندگی سخت تر از چیزی است که به نظر می‌رسد اما برخی از افراد با وجود مشقت‌های فراوان از پس سختی‌ها برآمده و درهم نمی‌شکنند و افسرده نمی‌شوند.

چگونه است که این افراد هرگاه با تحولات مهمی مانند شرایط بد مالی، مرگ، طلاق، مشکلات جسمی و از دست دادن شغل روبه رو می شوند، هرگز خود را نمی بازند و همچنان می توانند نسبت به آینده و این که اوضاع شان روبه راه خواهد شد، خوشبین باشند. در حالی که برخی دیگر در این مواقع چنان وحشت زده می شوند که نمی توانند کاری از پیش ببرند؟

هرگاه در زندگی شرایطی پیش می آید که مجبور می شویم با بحرانی دست و پنجه نرم کنیم، هرگز به این موضوع فکر نمی کنیم که اگر امروز در برابر مشکلات، واکنش های مناسب از خود نشان دهیم، فردای سرشار از اعتماد به نفسی خواهیم داشت و تبدیل به فردی قوی تر می شویم. این مطلب در مورد بحران های زندگی و روش های برخورد با آن است.این موارد را هنگام بحران ها به خود مرور کنید:

1- بحران ها رایج تر از آنچه فکر می کنیم، هستند

هربار که به اخبار گوش می دهیم، خبرهای زیادی در مورد کسانی که دچار بحرانی شده اند، می شنویم. البته از آنجا که قربانیان این حوادث را نمی شناسیم، چندان تحت تاثیر قرارنمی گیریم. زندگی ما انسان ها، پر از حوادثی مانند تصادف، آتش سوزی، توفان، سونامی، دزدی از بانک، آزار کودکان و جرایم مختلف است و البته جای شکرش باقی است که تمام این حوادث برای همه ما در یک زمان رخ نمی دهد. اما با نگاهی به این اخبار متوجه می شویم که رخداد حوادث پریشان کننده، همیشگی است و هرجایی اتفاق می افتد. پس باید بدانیم که هر لحظه ممکن است خود ما یکی از قربانیان باشیم.

بحران ها بخشی از زندگی هستند و اگرچه قرار نیست همیشگی باشند باید آنها را بپذیرید تا بتوانید خود را برای مقابله با آنها به طور مناسبی مجهز کنید.

2- بحران در هر سن و مرحله ای وجود دارد

همانطور که بیماری، فقیر و غنی، بزرگ و کوچک نمی شناسد، بحران های زندگی نیز همین طور هستند و در تمام مراحل زندگی مان از کودکی تا بزرگسالی ممکن است وجود داشته باشند و هرکس نسبت به شرایط خود بحران را سخت و دردناک تجربه می کند. مثلا دعوت نشدن به یک مهمانی برای یک نوجوان می تواند همانقدر دردناک باشد که یک مرد میانسال حرفه اش را از دست بدهد. مقدار درک اضطراب و صدمات روحی بر اساس عوامل بسیاری مانند سن، جنسیت، شخصیت، سطح تحصیلی، روابط خانوادگی، شبکه دوستان، سلامت عاطفی و بلوغ معنوی سنجیده می شود. هر قدر به بلوغ فکری بیشتری رسیده باشید، بهتر می توانید بحران های زندگی تان را از سر بگذرانید. فراموش نکنیم که زندگی رشد کردن است و گاه بحران ها رشد روحی و فکری تان را سرعت می بخشند. اگر بحران ها را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرید، می توانید با درست اندیشیدن، پایان خوبی برایشان رقم بزنید. پس از گذراندن هر بحران، دیدتان نسبت به دنیا عمیق تر شده و از این پرسش «چرا من ؟» به «چرا من نه ؟» می رسید. دیدن دنیا و مشکلاتش با نگاه واقع گرایانه شما را از هر چالشی موفق بیرون می آورد.

3- برای رفع حوادث آسیب زا، راه های ساده ای وجود ندارد

گاهی اوقات وقتی دچار بحرانی می شوید، به دنبال علت آن هستید. اما برخی بحران ها مانند از دست دادن عزیزی یا بلایای طبیعی، خارج از کنترل و اراده افراد است و نمی توان جلوی این نوع رویدادها را گرفت و حتی دلیل خاصی برایشان آورد. اما برای گذراندن این بحران ها باید یاد بگیرید در برابرشان واکنش های مناسبی اتخاذ کنید. هرگز نباید ذهن خود را با گفتن عباراتی مانند این که «اگر اینطور نمی شد » مشغول کنید تا تفکر و ذهن تان مجال اندیشیدن به راه حل های مناسب برای رسیدن به وضعیت مطلوب بیابد.

4- بحران ها عمیق ترین ترس ها و باورها را بروز می دهند

حوادث مهم، شخصیت و رازهای پنهان وجودتان را فورا هویدا می کنند. این که شما در مورد زندگی، پول، عشق، خانواده، صداقت، شهامت، امید، ایمان و هرچیز دیگر چگونه می اندیشید و همیشه این احتمال وجود دارد که باورها و افکارتان در لحظات بحرانی زندگی دچار لغزش شوند. زمانی هم بحران ها ممکن است دقیقا چیزی را که از آن وحشت دارید، هدف بگیرند و این مساله وضعیت تان را حادتر کند.

در این دوران معمولا پی به هویت واقعی خودتان می برید. بهتر است با کمک مشاوران و متخصصان و حتی نوشتن خاطرات تان با مشکلات رو به رو شوید و اگرچه کار ساده و سهلی نخواهد بود اما بدون تردید می توانید راه حلی برای گذر از وضعیت بدتان بیابید و از بحران زندگی تان جان سالم بدر ببرید. چه بسا در آینده بتوانید رخدادهای بد زندگی تان را بهتر کنترل کرده و زودتر از شرشان خلاص شوید. به این ترتیب ایمان به قدرت روحی خود، جای ترس را می گیرد.

5- شرایط را بدتر نکنید

اولین قانون برخورد با یک بحران، بدتر نکردن وضعیت است. گاهی اوقات دیگران، حتی دوستان و عزیزان بدون این که متوجه باشند، نصایح بدی برای عبور از بحران ارائه می دهند. علت این مساله این است که بیشتر مواقع آنها تجربه دردناکی در زندگی نداشته اند و نگاه شان به دنیا بسیار ساده لوحانه است. از نصایح این افراد تا جایی که می توانید دوری کنید. در مقابل با کسانی که در گذشته درد و رنج هایی را از سر گذرانده اند و اکنون با تجربه های گرانبهای زندگی شان، روزگار می گذرانند همکلام شوید. به این ترتیب می توانید از بینش عمیق آنها نسبت به زندگی بهره مند و زودتر از شرایط بدتان خلاص شوید.

6- حوادث بد مانند بلایای طبیعی، اضطراب ناشی از بحران های شخصی را افزایش می دهد

وقتی دچار فاجعه ای شده اید و همزمان با آن، بحرانی در داخل کشور یا جهان، زندگی تان را تحت تاثیر قرار داده، ممکن است بیشتر احساس درماندگی کنید. ما انسان ها، فقط با مقدار مشخصی از اضطراب و بحران می توانیم کنار بیاییم و اگر قرار باشد روی تمام مشکلات جامعه، همزمان با مشکلات خود متمرکز شویم بسرعت از پای درمی آییم. بهتر است انرژی تان را صرف مشکلات مربوط به زندگی تان کنید و تنها به اخباری که روی وضعیت تان تاثیری مستقیم دارد، توجه نشان دهید. باید بیاموزید انرژی عاطفی تان را عاقلانه مدیریت کنید و به جای این که نگران تمام مسائل جامعه و دنیا باشید، بحران زندگی خود را کنترل کنید. هرقدر روی زندگی تان متمرکزتر بمانید، قدرت بیشتری می یابید و حتی می توانید به اطرافیان تان نیز کمک کنید.

7- قدرت، اعتماد به نفس و شخصیت، آن روی دیگر بحران ها هستند

بحران ها ممکن است از شما فردی بد اخلاق یا برعکس بهتر بسازد. همه ما می دانیم چالش های سخت زندگی ممکن است افراد را مستعد نگرانی، اضطراب، افسردگی، ترس، تردید، رنجش، نفرت و تلخی کنند. اما به چیزی که کمتر توجه نشان می دهیم، این است که هر بحران و چالشی در زندگی می تواند انسان را به سمت زندگی منظم تر و متمرکزتر هدایت کند. اگر هنگام برخورد با یک بحران، به جای آه و ناله و نق زدن و گفتن این که زندگی بسیار غیرمنصفانه است، سعی کنید شرایط را کنترل کرده و واکنش های مناسبی نشان دهید، به مرور زندگی تان را تحت تسلط خود درآورده و منظم تر می شوید و در نهایت اعتماد به نفس و قدرت روحی خود را افزایش می دهید. از آزمون های زندگی نهراسید و در برابرشان ایستادگی به خرج دهید.

8- هرچه بحران سخت تر باشد، به حمایت دیگران نیاز بیشتری احساس می شود

شما می توانید مدل موی تان را که بد از آب درآمده، به تنهایی تحمل کنید اما برای تحمل درد و رنج ناشی از بیماری سرطان عزیزتان به حمایت دیگران نیاز دارید. بیشتر مواقع برای عبور از یک بحران، علاوه بر مهارت های زندگی به وجود دیگران نیاز است. بنابراین بهتر است مشاورهای خوب و مددکارهای اجتماعی لایق محل زندگی تان را بشناسید و در مواقع لزوم از آنها کمک بگیرید.

9- حوادث آسیب زا دائمی نیستند

همانطور که خوشی ها پایدار نیستند، بدی ها نیز می گذرند. هرگاه به این مساله که «امروز» تمام شدنی است و به زودی به «دیروز» تبدیل می شود، توجه کنید، متوجه می شوید که بحران ها هم گذرا خواهند بود و در نهایت درد ناشی از آنها تمام می شوند. با این فکر ذهن تان پریشان نخواهد شد و می توانید با آرامش به حل مشکلات تان بپردازید.

ما به عنوان یک خانواده چگونه می توانیم به هدف هایمان برسیم؟ .

ما به عنوان یک خانواده چگونه می توانیم به هدف هایمان برسیم؟ .


پیش به سوی هدف
هر خانواده ای برای خود هدف هایی دارد. هدف خانواده شما چیست؟ خوشبختی؟ تربیت فرزندانی صالح؟ خریدن خانه؟ داشتن بچه هایی تحصیل کرده و موفق؟ فکر می کنید چگونه می توانید خانواده تان را به سوی اهداف مورد نظر راهنمایی کنید؟ خانواده ای می تواند به اهدافش برسد که چند قاعده مهم را رعایت کند:


یک رهبر داشته باشید
رسیدن به هر هدفی مستلزم گذر از پیچ و تاب های مختلف است. گاهی رسیدن به هدف، زمان زیادی می طلبد و گاهی نیازمند هزینه کردن از خزانه ی روانی و مادی خود است. برای این که خانواده تحت تأثیر این عوامل مداخله گر، از مسیر هدف خود خارج نشود، باید رهبری برای آن تعیین شود. رهبری که از بقیه عاقل تر و آگاه تر است و می تواند مسیرهای انحراف از هدف را به موقع تشخیص بدهد و اعضای خانواده را در مسیر درست نگه دارد.


در مورد هدف نهایی توافق کنید
در مورد هدف اصلی، تفاهم و توافق صورت بدهیم. برای این که بتوانیم خانواده مان را به سر منزل مقصود برسانیم، باید درباره ی هدف مان با اعضای خانواده گفتگو کنیم و سعی کنیم به یک فهم مشترک برسیم. برای مثال اگر هدف مان خوشبخت شدن است باید فرصتی فراهم کنیم تا هر یک از افراد خانواده برداشتی را که از این مفهوم دارند بیان کنند و بعد رهبر خانواده، جمع بندی ای از این هدف ارائه کند که در بر دارنده ی نکات خوب همه نظرات باشد.


نسبت به هدف تعهد داشته باشید
نسبت به هدف مشترک، احساس تعهد و مسؤلیت داشته باشیم. شناختن هدف بدون احساس مسؤلیت نسبت به آن، کاری از پیش نخواهد برد. باید شرایطی را فراهم کنیم که تک تک اعضای خانواده نسبت به رسیدن به هدف مورد توافق، احساس علاقه، تعهد و وظیفه داشته باشند.


جزئیات هدف را مشخص کنید
خرده هدف ها را تعیین کنیم. به هیچ هدف بزرگی نمی توان دست یافت مگر این که آن هدف، به هدف های کوچکتری تقسیم شده باشد و ساز و کارهایی برای تشویق افراد خانواده بعد از رسیدن به هر خرده هدفی در نظر گرفته شده باشد.

 

ظرفیت های افراد خانواده را شناسایی کنید
هر یک از افراد خانواده استعدادها و توانایی های خاص خود را دارد. اگر ما بعد از اینکه خرده هدف هایمان را تعیین کردیم، به این نکته نیز توجه بکنیم که چه کاری را چه فردی می تواند بهتر انجام بدهد، به عبارت دیگر اگر کارها را به درستی بین خودمان تقسیم کنیم به احتمال بیشتری می توانیم به هدف مان دست پیدا کنیم.


همکاری و مساعدت به خرج بدهید
در مسیر رسیدن به یک هدف، موانع زیادی وجود دارد. برای مثال ممکن است، یکی از افراد خانواده بیمار شود یا به هر دلیل دیگری نتواند به مسؤلیتش عمل کند. خانواده ای به پیروزی می رسد که همیشه نیروهای ذخیره و با گذشتی برای این جور مواقع داشته باشد. نیروهایی که تا زمان رفع شدن مشکلِ فرد دیگر، مسؤلیت های او را بین خودشان تقسیم می کنند و به هر نحوی شده اجازه نمی دهند کاری روی زمین باقی بماند.


بی قید و شرط تلاش کنید
در راه رسیدن به هدفمان، بی قید و شرط تلاش کنیم. برای کسب موفقیت خانوادگی، فضایی امن و آرام نیاز است. و این امنیت و آرامش برقرار نمی شود مگر اینکه خدمات اعضای خانواده به همدیگر که در راستای رسیدن به هدف است به صورت نامشروط باشد. برای مثال اگر هدف خانواده ی شما خریدن خانه است، وقتی به هدف تان می رسید که همه اعضای خانواده بدون مزد و منت در قناعت کردن و صرفه جویی کردن کوشا باشند. در این شرایط اگر یکی دو نفر مدام ایثارشان را به رخ بقیه بکشند، ممکن است عطای خدمتشان به لقایشان بخشیده شود و حالا حالا ها امکان خریدن خانه فراهم نشود.