اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

روان شناسی دروغگویی

دروغ عبارتست از یک عامل روانی- اجتماعی مانند تلفظ شفاهی یا غیر شفاهی که با آن فرد سعی می کند به طور کم و بیش عمدی، ایمان نامشابه به آنچه که سازنده آن به حقیقتش مومن است در ذهن دیگران وارد کند.

دروغ معمولا بیانی خلاف واقع و یا کتمان یک واقعیت است و عملی است که فرد کم و بیش به طور عمدی سعی می کند گفتار یا عمل نادرست را در ذهن دیگران درست و حقیقی جلوه دهد. دروغ در واقع سخن و مطلبی است که مطابق با واقع و حقیقت نیست یعنی بین آنچه که توسط فرد بیان می شود و آنچه در جهان خارج وجود دارد در رابطه منطقی و صحیح وجود ندارد.

دروغ گویی یک صفت ناپسند است که بعضی از افراد بدان مبتلا هستند و در میان بعضی چنان شایع است که گویی به صورت عادت تلقی می شود .

اکثر والدین از این امر شکایت دارند که علی رغم این که تمام امکانات خود را برای تربیت صحیح فرزندشان بکار برده اند و برای راست گویی آنان از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند، با این وجود، فرزندشان دروغ می گوید . باید توجه داشت که این لغزش از دوران کودکی پایه گذاری شده است; زیرا وقتی کودک در روزهای اول زندگی توانایی سخن گفتن را پیدا می کند و قادر به حرف زدن می شود، حتی اگر دروغ بگوید، چون سخن او برای والدین شیرین است، در نتیجه، با خنده و شادی از او استقبال کرده و او را مورد تشویق قرار می دهند; غافل از این که همین امر موجب رشد این نابهنجاری در کودک می شود و بدین سان شخصیت کودک شکل می گیرد .

دروغ معمولا بیانی خلاف واقع و یا کتمان یک واقعیت است و عملی است که فرد کم و بیش به طور عمدی سعی می کند گفتار یا عمل نادرست را در ذهن دیگران درست و حقیقی جلوه دهد

دروغ گویی بیشتر جنبه آموختنی(اکتسابی) دارد زیرا انسان ها فطرتا و ذاتا دروغگو نیستند، بلکه دروغگویی را از محیط زندگی خود مانند خانواده، مدرسه و بطور کلی از اجتماع آموخته اند. حتی می توان به جرات گفت که پایه و اساس دروغگویی (بخصوص در کودکان و نوجوانان) از خانواده شروع می شود.

از سن 5 یا 6 سالگی به بعد افراد از نظر رشد ذهنی به مرحله ای می رسند که به تدریج می توانند حرف راست را از دروغ تشخیص دهند. از این دوره به بعد صفت دروغگویی در بعضی از افراد شکل می گیرد و گاهی بر اثر شدت زیاد به شکل بیماری در می آید که قسمتی از شخصیت فرد را تشکیل می دهد.

پیامدهای دروغ گویی

دروغ گویی مانند سایر بیماری های روانی و عاطفی، ابتدا از یک مساله ساده کوچک آغاز می شود و چنان چه به موقع درمان نشود، به یک بیماری روحی تبدیل می شود که مشکلات بسیاری را برای فرد مبتلا و دیگران فراهم می سازد . از نظر روانی، دروغ گویی برقرار کردن نوعی رابطه بیمار گونه با دیگران است که علاوه بر شخص، دیگران را نیز دچار ناراحتی و مشکل می کند . دروغ گویی عامل اصلی فسادهای دیگر است، به طوری که شاید بتوان گفت کلید ورود به سایر فسادهاست . «در یک کنفرانس سراسری آموزش و پرورش در سانفرانسیسکو گفته شد، تا وقتی که مدارس آمریکا نتوانند نسلی که دروغ نگوید، افترا نزند، قانون نشکند و به حقوق دیگران تجاوز نکند، به وجود آورند، نمی توانند خود را موفق بدانند . تدریس، خواندن، نوشتن، دانش، و هنر کافی نیست و نمی تواند هدف اصلی آموزش و پرورش باشد، بلکه مهم ترین وظیفه آموزش و پرورش، تدریس دروغ نگفتن است که عامل اصلی تمام فسادهاست .»

دروغ گویی مانند سایر بیماری های روانی و عاطفی، ابتدا از یک مساله ساده کوچک آغاز می شود و چنان چه به موقع درمان نشود، به یک بیماری روحی تبدیل می شود که مشکلات بسیاری را برای فرد مبتلا و دیگران فراهم می سازد

به هر حال دروغگویی هر دلیلی که داشته باشد مسلما باعث بروز تغییراتی در فرد می شود و لذا شناخت این تغییرات به ما کمک خواهد کرد تا با موفقیت بیشتری تفاوت حرف راست و دروغ را متوجه شویم. در این زمینه مطالعات بسیار متنوعی صورت گرفته است و سعی شده است از علائم و نشانه های فیزیولوژیکی گرفته تا تغییرات رفتاری افراد دروغگو مورد بررسی قرار گیرد. در ادامه به توضیح مختصری از این علائم و نشانه می پردازیم. البته فراموش نکنید که منظور ما از ارائه این یادداشت ترویج بدگمانی و یا مچ گیری نیست. آنچه در یادداشت ذیل به شما ارائه می گردد تنها نتایج پژوهش های علمی دانشمندان علم روانشناسی است:

علایم و نشانه های دروغگویی

مطالعات نشان داده که در هنگام دروغگویی فشار خون افراد و کارکردهای بدنی شان افزایش می یابد. یعنی به طور کلی دروغگویی بر حرکات افراد نیز تاثیر می گذارد. برای مثال اگر توجه کرده باشید در برخی از موارد افراد دروغگو اعضای صورت خود را لمس می کنند آنها اغلب بینی، لب ها و یا گوش خود را لمس می کنند. اگر توجه داشته باشید در چنین شرایطی فرد گوینده از نگاه کردن مستقیم به چشمان شما خودداری می کند، زیرا آنها دوست دارند از خیره نگاه کردن سرباز زنند و مسیر حرکت چشمان خود را دائما از جایی به جای دیگر جابجا کنند. همچنین اگر می بینید که فرد گوینده بیش از حد خیره خیره به چشمان شما نگاه می کند و نگاههایش مظنون است، این خود می تواند نشانه دیگری از عدم صداقت وی باشد.

نقطه مقابل هر فرد پر نفوذترین مکان ارتباطی به شمار می رود به همین دلیل وقتی فردی اقدام به دروغگویی میکند ناخودآگاه سعی می کند در میدان دید مخاطب قرار نگرفته و سعی می کند که در زاویه(گوشه) قرار بگیرد.

افراد دروغگو تمایل دارند دستانشان در خارج از میدان دید مخاطب قرار بگیرد و بطور معمول کف دست این افراد دیده نمی شود. از طرف دیگر اظهارات آنها به نظر بسیار سفت و سخت و قاطع می رسد و به موازات آن سعی می کنند میزان حرکات بدنی شان را به حداقل برسانند. به لبخند این دسته از افراد توجه کنید!! یک لبخند تمام عیار نیست و بیشتر شبیه به یک لبخند بیجا و ابلهانه است و تنها ماهیچه های محدودی از صورت را به خود اختصاص می دهد.

برخی دیگر از افراد در هنگام دروغ گفتن به شدت دچار تعریق می شوند. وقتی از افراد دروغگو زیاد سوال پرسیده شود عصبانی می گردند و به این ترتیب شدت تعریق شان زیاد می شود.  اگر فکر میکنید طرف مقابل شما در حال دروغ گفتن است سعی کنید از او چندین سوال مشابه بپرسید و واکنش او را مورد ارزیابی قرار دهید.

لبخند افراد دروغگو بیشتر شبیه به یک لبخند بیجا و ابلهانه است و تنها ماهیچه های محدودی از صورت را به خود اختصاص می دهد.

در پایان لازم به ذکر است که تا زمانی که دروغگویی به صورت عادت در نیامده باشد و جز شخصیت ثابت فرد نشده باشد معمولا با نشانه هایی توام است. این قبیل نشانه ها عبارتند از: پریدگی رنگ، واکنش های عضلانی، برافروختگی  و سرخ شدن صورت، هیجان زیاد، ضربان قلب، رفتارهای تصنعی، تناقض گویی و فراموشی است اما در صورتی که دروغگویی استمرار یابد و جز شخصیت فرد درآید فرد بر واکنش های خود مسلط گردیده و از بروز علائم ظاهری جلوگیری می کند تا جایی که فرد بدون بروز هیچ گونه علائم و نشانه هایی به دروغگویی می پردازد.

تنها... تنها... دل ما دل نیست

رسول خدا (ص) فرمود:
مردانگی ما، گذشت از کسی است که به ما ستم کند و بخشش به آن کسی است که از ما دریغ ورزد 

 

نون عشق میخورم منت نونوا ندارم خدایا! تا پاکم نکردی خاکم نکن
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد...
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد...
راهی نروم که بی راه باشد...
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را...
یادم باشد که روز و روزگار خوش است... همه چیز رو به راه است خوب...
تنها... تنها... دل ما دل نیست
وقتشه که تو ام یاد بگیری که چطوری باید یکم خوابید و خواب دید 

  

یه روز تو زندگیم بودی
همین جا روبه روم بودی
اما آرزوم نبودی

فکر میکردم از آسمون
باید بیاد یه روزی اون
تا آرزوم بشه تموم

یه اشتباهی کردمو
دل تورو شکستمو
نمی بخشم خودمو
حالا پشیمون شدمو
می خوام تو باشی پیشمو
حق داری که نبخشی

شرمندتم که ستاره داشتمو
دنبال اون می گشتمو
شاکی از این بودم که من ستاره ای ندارم
ستاره بود تو مشتمو
تکیه می داد به پشتمو
احساسشو می کشتمو
احساستو می کشتم

شرمندتم که ستاره داشتمو
دنبال اون می گشتمو
شاکی از این بودم که من ستاره ای ندارم
ستاره بود تو مشتمو
تکیه می داد به پشتمو
احساسشو میکشتمو
احساستو می کشتم

شرمندتم که ستاره داشتمو
دنبال اون می گشتمو
شاکی از این بودم که من ستاره ای ندارم
ستاره بود تو مشتمو
تکیه می داد به پشتمو
احساسشو میکشتمو
احساستو می کشتم 

 

متن موزیک "ستاره" از حمید عسکری

شانس

سه کلمه بخت ، شانس و اتفاق از کلمات متداول در زندگى انسانهاست ، و حتى گاهى در سخنان و نوشته هاى بزرگان و اندیشمندان نیز مشاهده مى شود. باید دانست که هیچ معلولى در نظام هستى بدون علت رخ نمى دهد. منتهى آگاهى انسان به علت آن پى مى برد و گاهى علت آن را درک نمى کند. اکثر انسان ها وقتى علت چیزى را درک نکردند فورا آن را به بخت و شانس و اتفاق نسبت مى دهند. اگر انسان این مسأله را بخوبى فهمید، آن گاه سه کلمه بخت، شانس و اتفاق براى او حل خواهد شد.

سرچشمه پیدایش عقیده به شانس چند چیز است :

1- جهل بشر نسبت به ریشه حوادث و رویدادهاى طبیعى.

2- فرار از زیر بار مسئولیت ، و سرپوش گذاشتن روى نقاط ضعف ، و تبرئه کردن خود در برابر احساس شرمندگى و گناهکارى در پیشگاه وجدان .

انسان هرگز میل ندارد خود را کوچک و حقیر بداند و یا دیگران او را چنین فرض کنند؛ بلکه مى گوید: هر نوع توانایى در من وجود دارد اما فقط شانس ‍ و اقبال من بد است .

اما یک انسان اندیشمند و دانا بعد از وقوع حوادثى که علتى براى آنها نمى یابد؛ آنها را بدون علت تصور نمى کند و یا این که آن را به بخت، شانس‍ و اتفاق مربوط نمى سازد. بلکه به ریشه یابی می پردازد و نقایص را برطرف می کند.

و متأسفانه این افکار غلط دامنگیر افراد بسیار مى باشد و چون علتى را نمى یابد، اینگونه برداشت مى کنند. و با آن کلمات به انکار قانون کلى علت و معلول مى پردازند.1

تحقیقات جدید نشان مى دهد که افراد، خوش شانس متولد نمى شوند بلکه خود در مسیر زندگى با تلاش و کوشش اقبالشان را به سوى خوبى سوق مى دهند.

به گزارش سایت اینترنتى "آناتوا" محققان دانشگاه "هارتفورد شایر" در یک مطالعه ده ساله به منظور یافتن عامل خوش اقبالى ؛ به بررسى زندگى 400 نفر از افراد خوش اقبال و بد اقبال پرداختند.

به گفته دکتر "ریچارد وایزمن " از اساتید این دانشگاه افراد خوش ‍ اقبال در زندگى خود از چهار اصل استفاده مى کنند.

1- افزایش تعداد فرصتهایى که در زندگى براى انسان پیش مى آید.

این افراد در زندگى خویش همواره از موقعیتهاى جدید استقبال مى کنند و علاوه بر ایجاد موقعیتهاى جدید، متوجه فرصت هاى جدیدى هستند که به سوى آنها روى آوردند.

2- با تکیه بر الهامات درونى و حدسیات خود، تصمیمات موثرى مى گیرند و سعى مى کنند تا در هنگام تصمیم گیرى در یک موضوع ؛ ذهن خود را از موضوع هاى دیگر پاک کنند.

تحقیقات جدید نشان مى دهد که افراد، خوش شانس متولد نمى شوند بلکه خود در مسیر زندگى با تلاش و کوشش اقبالشان را به سوى خوبى سوق مى دهند.

3- همواره در زندگى خود انتظار خوش اقبالى دارند و این انتظار به آنها کمک مى کند در هنگام مواجهه با شکست ها و مشکلات پافشارى بیشترى کنند تا در روابط خود با دیگران موفق شوند.

4- این افراد اقبال بد را به خوش اقبالى تبدیل مى کنند.

آنها با استفاده از روش هاى مختلف روانشناسى بر موقعیت هاى نامناسب زندگى خود چیره مى شوند و آنها را به میل خود تغییر مى دهند