وقتی زن و شوهری نتوانند با یکدیگر زندگی کنند، به شرط اینکه نهایت تلاش خود را برای رسیدن به تفاهم کرده و به نتیجه ای نرسیده باشند، طلاق امری منطقی است و حق دارند با مسالمت از یکدیگر جدا شوند. طلاق اگرچه امری مکروه به نظر می رسد و حتی الامکان توصیه نمی شود، اما وقتی در آن تمام جوانب سنجیده شود و دو طرف از روی عصبانیت و شتاب تصمیم نگرفته باشند، به نفع آنها نیز هست. در طلاق سالم، زن و شوهر در کمال آرامش و دوستی به این نتیجه می رسند که زندگی مشترکشان قابل ادامه نبوده و بهتر است از هم جدا شوند و خود و فرزندانشان را در گرداب مشاجره و کشمکش غرق نکنند.
در روند طلاق، دو طرف باید با هوشیاری مراقب باشند وضع از آن چه هست بدتر نشود. رفتارهای زیر موجب آشفتگی اوضاع می شود و به دشمنی بین زن و مرد دامن می زند:
1- به محض اینکه پرونده طلاق در دادگاه مطرح می شود، زوجین شروع به تضعیف یکدیگر می کنند و هر یک نزد فامیل و دوستان خود آبروی طرف مقابل را می برند و برای تبرئه خودشان صدها عیب و ایراد به دیگری نسبت می دهند و به این ترتیب، ناخودآگاه از آنها طلب همدردی می کنند و توقع دارند دیگران اظهارات و ادعاهایشان را تصدیق کنند. چنین رفتاری به هیچ وجه پسندیده نیست و چه بسا بعضی بستگان ناآگاه، با پشتیبانی غلط خود آتش اختلاف بین زن و مرد را شعله ورتر کنند.
طلاق اگرچه امری مکروه به نظر می رسد و حتی الامکان توصیه نمی شود، اما وقتی در آن تمام جوانب سنجیده شود و دو طرف از روی عصبانیت و شتاب تصمیم نگرفته باشند، به نفع آنها نیز هست.
2- در روند متارکه، بعضی زوجین به دلیل پریشانی افکار و عصبانیت تغذیه شان دچار اختلال می شود و تا وقتی گرسنگی آنها را از پا نیندازد، به سراغ غذا نمی روند. این عمل موجب می شود قوای بدنشان تحلیل برود و دچار ضعف جسمانی شوند. بدیهی است که وقتی ضعف بر آدمی غلبه کند، فکرش درست کار نخواهد کرد و نمی تواند تصمیم درستی بگیرد.
3- اغلب زنان و مردان در حال متارکه، دچار بی خوابی می شوند و می کوشند با قرص خواب آور رفع مشکل کنند و این، در حالی است که به دلیل مشغله زیاد ذهن، اثر داروها کمتر شده و آنان دچار پریشانی بیشتر و افسردگی شدید می شوند. این گروه افراد باید با تلقین، در خود آرامش ایجاد کنند و بکوشند خوابشان حالت طبیعی داشته باشد.
۴- در بحران جدایی باید بیشتر به ورزش و دیگر تفریحات سالم پرداخت. زن و مرد نباید زندگی خود را تمام شده تصور کنند. انزواطلبی، خودخوری و رکود، احتمال شکست را بیشتر می کند. در مقابل ورزش و تحرک جسمی به روحی سرزندگی و نشاط می بخشد و در نهایت موجب اخذ تصمیم های عاقلانه تری می شود.
5- زوج های در حال طلاق، اغلب از معاشرت با دوستان و آشنایان خودداری می کنند، زیرا می ترسند رازشان افشا شود. در حالی که مهربانی و شفقت یک دوست عاقل می تواند احساس امنیت بیشتری در فرد پدید آورد.
6- به طور معمول زنان و مردان طی دوره جدایی از مشورت با اشخاص خبره و مشاوران خانوادگی طفره می روند. در حالی که مشورت با یک کارشناس ممکن است بسیار سودمند باشد.
1- در صورتی که اختلاف بین زن و مردی بالا بگیرد، باید سعی کنند به طور موقت آن را با افراد دیگر در میان نگذارند. مگر با پدر و مادر خود یا کارشناس مورد اعتماد. چون گشودن سفره دل نزد همگان، پیامدهای نامطلوبی دارد.زیرا از یک سو موجب دخل و تصرف و نقل قول های غلط می شود و از سوی دیگر وقتی بستگان و دوستان از کشمکش زن و مردی با خبر شدند. رفته رفته قبح قضیه، چه برای خود آنها و چه برای دیگران از بین می رود و ممکن است کار را تمام شده بپندارند و جهت رفع مشکل اقدامی نکنند. در حالی که نتیجه هر اختلافی طلاق نیست و فراوان اتفاق می افتد که زن و مردی دوره بحران را پشت سرگذاشته و زندگی عادی را دادمه می دهند.
زن و مرد باید مشاوران یا داورهای خود را از میان افراد سالم، صالح، موجه، مطلع و بی طرف انتخاب کنند، به طور معمول والدین زن و مرد نمی توانند داوران خوبی باشند
2- تا تصمیم نهایی و جاری شدن حکم طلاق، زن و مرد نباید هیچ واکنشی که تحریک کننده باشد و اختلافها را زیادتر کند، از خود بروز بدهند.
3- زن و مرد پیش از متارکه باید کمی به خطاهایی فکر کنند که در گذشته مرتکب شده اند تا با این کار هر کدام از آن ها موجه ایراد خود شوند و درصدد جبران برآیند و شرایطی به وجود بیاید که آگاهانه از طلاق جلوگیری شود.
4- وقتی درگیری ها بالا می گیرد، زن و مرد نباید پای فرزندان را به میان بکشند و از آنها کمک بگیرند، بلکه اگر مظنون هستند متارکه قطعی است، باید به تدریج موضوع را با فرزندان خود در میان بگذارند.
۵- زن و مرد باید مشاوران یا داورهای خود را از میان افراد سالم، صالح، موجه، مطلع و بی طرف انتخاب کنند، به طور معمول والدین زن و مرد نمی توانند داوران خوبی باشند. زیرا خواه ناخواه تحت تأثیر عواطف و احساسات خود قرار می گیرند و نمی توانند بی طرفانه در مورد فرزندشان قضاوت کنند.
6- زن و مرد در هر مرحله ای متوجه شدند طرف مقابل متنبه شده و آماده آشتی است، نباید اصرار داشته باشند وی به اشتباه خود اقرار کند.
همین که در عمل به سوی همسرش برگردد، نشانه آن است که از کرده خود پشیمان شده و چنانچه کسی بخواهد سخت بگیرد یا همسرش را نزد دیگران تحقیر کند، به غرور او لطمه می زند و این امر ممکن است لجبازی او را در پی داشته باشد و دوباره وضعیت را وخیم کند.
7- هیچ گاه زن یا مرد نباید با عصبانیت خانه را ترک کنند و بهتر است تا روز جدایی زیر یک سقف کنار هم بمانند و سعی داشته باشند با مسالمت و صبوری با مشکلات روبه رو شوند. غیبت هر کدام از زوجین از خانه، آشفتگی را شدت می بخشد و موجب وخامت بیشتر اوضاع می شود.
8- در شرایطی که اختلافات زوجین علنی شده باشد، نباید در مقابل پرسش دیگران تقصیر را به گردن طرف مقابل بیندازند و برای تبرئه خود به همدیگر نسبت های ناروا بدهند. بلکه بهتر است حتی در صورتی که مجبورند موضوع را با کسی در میان بگذارند، عباراتی مثل عدم تفاهم یا بروز مشکلات ناخواسته و.. را به کار ببرند و وانمود کنند مشکل خیلی جدی نیست و احتمال حل آن وجود دارد.
یکی از مباحث اصلی در روابط زناشویی، برقراری روابط صمیمی، عاشقانه و مستحکم است و این که چگونه می توان به آن ها تداوم بخشید؟
زن و مرد اغلب بی توجه به تفاوت های بنیادین جسمی و روحی خود با هم برخورد می کنند. هنگام برخورد، اختلافات بین مرد و زن، بی توجهی به تفاوت های فیمابین روابط آنها را تیره تر و حل مسائل را دشوارتر می گرداند. برای همه ما اتفاق می افتد که از همسرمان گلایه و شکایت داشته باشیم.
باعث اغلب این شکایت انتظارات بی جای ماست زیرا اگر ما چیزی را که می خواهیم او نخواهد، گله مند می شویم. اگر احساس ما را نداشته باشد شکایت می کنیم. به غلط از همسرمان انتظار داریم که نحوه اظهار علاقه اش به ما می بایست هم چون خود ما به دیگران باشد. ابراز محبت از نوعی دیگر، ما را می رنجاند. ما تفاوت هایمان را از یاد برده ایم. صحیح نیست انتظار داشته باشیم اگر همسرمان ما را دوست دارد، با روش ما اظهار محبت و علاقه کند.
زندگی مشترک با رضایت نصیب کسانی می شود که تفاوت هایشان را شناخته و به آن احترام می گذارند. پذیرش تفاوت ها عشق را زنده نگه داشته و شکوفا می کند. آگاهی از تفاوت ها راه حل مسئله ها را به ما نشان می دهد و عشق ورزیدن به عزیزمان را به ما می آموزد. لذت عشق زمانی معلوم است که تفاوت ها را همیشه در نظر داشته باشیم و فراموش نکنیم.
یک توصیه ی مهم:
زندگی مشترک را نمی توان یکبار به خطر انداخت، و باز انتظار داشت که شکل و محتوایی هم چون روزگاران قبل از خطر داشته باشد.
چیزی، قطعاً خواهد خراب شد.
چیزی فرو خواهد شکست.
چیزی دیگرگون خواهد شد.
چیزی به عظمت – حرمت – که بازسازی و ترمیم آن بسی دشوارتر از ساختن تازه است...
کاسه ی بلور را نمی توان یک بار از دست رها کرد، بر زمین انداخت، لگدمال کرد، و باز انتظار داشت که همان کاسه ی بلورین روز اول باشد.
***
در زیر از کتاب چهل نامه به همسرم ،نامه ای را در خصوص متفاوت بودن زن وشوهر می خوانیم:
در این راه طولانی – که ما بی خبریم و چون باد می گذرد – بگذار خرده اختلاف هایمان با هم، باقی بماند. خواهش می کنم!
مخواه که یکی شویم؛ مطلقا یکی.
مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک شعررا بپسندیم، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را.
مخواه که انتخاب مان یکی باشد، سلیقه مان یکی، و رویاهامان یکی .
همسفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معنای شبیه بودن و شیبه شدن نیست. و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است.
شاید « اختلاف »، کلمه خوبی نباشد و مرا نگوید. شاید « تفاوت » بهتر از « اختلاف » باشد. اما بهر حال تک واژه مشکل ما را حل نمی کند.
پس بگذار اینطور بگویم:
عزیز من!
زندگی را تفاوت نظرهای ما می سازد و پیش می برد نه شباهت هایمان، نه از میان رفتن و محو شدن یکی در دیگری؛ نه تسلیم بودن، مطیع بودن، امر بر شدن و دربست پذیرفتن.
من زمانی گفته ام: « عشق، انحلال کامل فردیت است در جمع ». حال نمی خواهم این مفهوم را انکار کنم؛ اما اینجا سخن از عشق نیست، سخن از زندگی مشترک است، که خمیر مایه ی آن می تواند عشق باشد یا دوست داشتن یا مهر و عطوفت یا ترکیبی از اینها، و در هر حال، حتی دو نفر که سخت و بی حساب عاشق هم اند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو، صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی، قله ی علم کوه، رنگ سرخ، بشقاب سفالی را دوست داشته باشند – به یک اندازه .
اگر چنین حالتی پیش بیاید – که البته نمی آید – باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق. یکی کافی ست. عشق، از خودخواهی ها و خودپرستی ها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف می زنم که ارزش آن در « حضور » است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من!
اگر زاویه دیدمان، نسبت به چیزی، یکی نیست، بگذار یکی نباشد. بگذار فرق داشته باشیم. بگذار در عین وحدت، مستقل باشیم. بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.
بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.
تو نباید سایه کمرنگ من باشی
من نباید سایه کمرنگ تو باشم
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛ اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه ی مطلقا واحدی برساند.
بحث باید ما را به اداراک متقابل برساند نه به فنای متقابل.
چه خاصیت که من، با همه تفردم، نباشم، و تو باشی، یا به عکس، تو با همه تفردت نباشی و همه من باشم؟
بیا درباره همه ی اینها به گفت و گو بنشینیم!
بیا بحث کنیم!
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم!
بیا کلنجار برویم!
اما سرانجام، نخواهیم که غلبه کنیم
و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.
مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است.
تفاهم، بهتر از تسلیم شدن است.
عزیز من!
بیا، حتی، اختلاف های اساسی و اصولی مان را، در بسیاری زمینه ها، تا آنجا که حس می کنیم دو گانگی شور و حال و زندگی می بخشد، نه پژمردگی و افسردگی و مرگ، حفظ کنیم.
من و تو ، تو و من حق داریم در برابر هم قد علم کنیم.
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید همدیگر را نپذیریم
بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.
گمان می کنم این جمله آخرین حقوقی ست که در جهان کنونی برای انسان ها باقی مانده است: این حق که در خانه ی خود، در اتاق خود، و در خلوت خود، در باب بسیاری از مسائل، منجمله سیاست و آرمان های سیاسی، اختلاف نظر داشته باشند.
عزیز من!
دو نیمه، زمانی به راستی یکی می شوند و از دو « تنها » یک « جمع کامل » می سازند که بتوانند کمبود های هم را جبران کنند، نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازه یی را پیش نکشند...
پس بانو!
بیا تصمیم بگیریم که هر گز عین هم نشویم.
بیا تصمیم بگیریم که حرکات مان، رفتارمان، حرف زدن مان، و سلیقه مان، کاملا یکی نشود...
و فرصت بدهیم که خرده اختلاف ها، و حتی اختلاف های اساسی مان، باقی بماند.
و هرگز اختلاف نظر را وسیله ی تهاجم قرار ندهیم ...
عزیز من! بیا متفاوت باشیم.....