اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

سوء استفاده عاطفی

سوء استفاده هر رفتاری است که به قصد ایجاد کنترل و انقیاد یک انسان دیگر انجام می گیرد و می تواند استفاده از ترس, توهین و تجاوز کلامی یا جسمی را شامل شود. سوء استفاده عاطفی نوعی سوء استفاده است که ماهیتاً عاطفی و هیجانی است نه جسمی. سوء استفاده عاطفی هر چیزی را شامل می شود. سوء استفاده کلامی و انتقادگونه و فنون ظریفتری چون سرزنش, دستکاری و ترشرویی همه مثال هایی از سوء استفاده عاطفی هستند.سوء استفاده عاطفی مثل شستشوی مغزی است که در آن بطور منظم اعتماد به نفس, ارزش شخصی, اعتماد به دریافت های شخصی و خود پنداره افراد تخریب می شود. سوء استفاده عاطفی چه بوسیله زخم زبان و تحقیر مداوم انجام گیرد و چه بوسیله تشر زدن یا تحت عنوان "راهنمایی" , "آموزش" و "پند" , نتیجه همیشه یکسان است. در واقع سوء استفاده شونده, هویت و ارزش شخصی خود را از دست می دهد. سوء استفاده عاطفی به هسته درونی شخص آسیب وارد می کند, زخمهایی ایجاد می کند که عمیق تر و مزمن تر از جراحت های بدنی است. 

سوء استفاده عاطفی مثل شستشوی مغزی است که در آن بطور منظم اعتماد به نفس, ارزش شخصی, اعتماد به دریافت های شخصی و خود پنداره افراد تخریب می شود.

انواع سوء استفاده عاطفی

 سوء استفاده عاطفی اشکال مختلفی دارد. سه الگوی عام رفتار سوء استفاده گرایانه عبارتند از: پرخاشگری, انکار و ناچیز شماری.

پرخاشگری

 -  بد زبانی, متهم سازی, سرزنش, تهدید و دستور دادن, شکل های پرخاشگرانه سوء استفاده می باشند. رفتارهای پرخاشگرانه معمولاً مستقیم و آشکار هستند. مقام بلامنازعی که سوء استفاده کننده از طریق بی اعتبار ساختن سوء استفاده شونده به دست آورد تعادل و خود مختاری حاکم بر روابط سالم بزرگسالی را از بین می برد. این الگوی ارتباطی والد _ کودک (که شایعترین شکل سوء استفاده کلامی است) زمانی به آشکارترین وجه, خود را نشان می دهد که سوء استفاده کننده وضع و حالت پرخاشگرانه به خود می‌گیرد.

 - سوء استفاده پرخاشگرانه گاه می تواند شکل غیر مستقیم به خود بگیرد و حتی با رفتار "یاری کردن" خلط شود. انتقاد, نصیحت, ارائه راه حل ها, موشکافی, استنطاق و پرسش از یک شخص دیگر می تواند تلاشهای صادقانه برای کمک تلقی شود ولی در برخی موارد این رفتارها تلاشی در جهت تحقیر و کنترل یا خوار سازی است نه کمک. سوء استفاده کننده وقتی می گوید "من این را بهتر از همه می دانم" در لحن او قضاوت پنهانی است که برای آن موقعیت نامناسب است و در روابط هم سطح, نابرابری ایجاد می کند.

 انکار

- سوء استفاده کننده به منظور تحریف یا تکذیب دریافت های سوء استفاده شونده از جهان, بی اعتبار سازی را به کار می بندد. بی اعتبار سازی وقتی رخ می دهد که سوءاستفاده کننده از قبول واقعیت امتناع می ورزد و آن را نمی پذیرد. برای مثال اگر سوء استفاده شونده اظهار دارد که سوء استفاده کننده به او توهین کرده است سوء استفاده کننده مصرانه می گوید "من هرگز این کار را نکردم", "من نمی دانم تو درباره چه صحبت می‌کنی" و غیره.

- مضایقه کردن یک شکل دیگر انکار کردن است و شامل امتناع از شنیدن, امتناع از رابطه برقرار کردن و قهر کردن می شود. این شیوه انکار, گاه "اصلاح از طریق سکوت" خوانده می شود.

- مقابله کردن زمانی اتفاق می افتد که سوء استفاده کننده شخص تحت سوء استفاده را بخشی از خود تلقی می کند و هر نظر یا احساسی را که بین آنها تفاوت ایجاد می کند, انکار می کند.

ناچیز شماری

-  ناچیز شمردن شکل افراطی انکار است. در این شیوه سوء استفاده کننده حادثه ای را که اتفاق افتاده انکار نمی کند ولی تجربه یا واکنش عاطفی سوء استفاده شونده را در قبال آن حادثه زیر سؤال می برد. عباراتی چون "تو بیش از حد حساس هستی", "تو خیلی اغراق می کنی" یا "تو از کاه کوه می سازی" همگی بیان‌کننده این نکته هستند که عواطف و دریافت های سوء استفاده شونده معیوبند و نباید به آنها اعتماد کرد.

- ناچیز شماری زمانی رخ می دهد که سوء استفاده کننده می گوید آنچه شما انجام داده  اید یا گفته اید, نامربوط و بی اهمیت است. این فن شکل ظریف ناچیز شماری است.

- انکار کردن و ناچیز شماری, آسیب زننده هستند. این دو روش علاوه بر پایین آوردن عزت نفس, ایجاد تعارض و نامعتبر ساختن واقعیت, احساسات و تجارب, در واقع می توانند دریافت ها و تجربه عاطفی شما را زیر سوال ببرند و بی اعتبار سازند.

درک روابط سوء استفاده گرانه

هیچ کس نمی خواهد در یک رابطه سوء استفاده گرانه قرار گیرد ولی افرادی که از سوی والدین یا اشخاص مهم دیگر مورد سوء استفاده کلامی قرار می گیرند اغلب خودشان در مقام یک بزرگسال در موقعیت های مشابه, سوء استفاده گرانه عمل می کنند. اگر والدین بر تجارب و هیجانات شما نام بگذارند و درباره رفتارهای شما داوری کنند شما یاد نمی گیرید معیارهای خاص خودتان را شکل دهید, دیدگاه خاص خودتان را بپرورانید و بر احساسات و دریافت های خود متکی باشید. در نتیجه وقتی یک سوء استفاده کننده عاطفی در برابر شما شکل و حالت یک کنترل کننده را می گیرد همان احساسات پیشین و حتی آرامش بخش به شما دست می دهد هر چند چنین احساساتی مخرب هستند.

افراد مورد سوء استفاده قرار گرفته اغلب گرفتار احساساتی چون ناتوانی, آزار, ترس و خشم هستند: نکته طنز آمیز این است که سوء استفاده کننده ها هم گرفتار همین احساسات هستند خود سوء استفاده کننده احتمالاً در یک محیط عاطفی سوء استفاده گرانه بار آمده و در چنین محیطی است که آنها سوء استفاده گری را به عنوان شیوه مقابله با احساسات ناتوانی, آزار, ترس و خشم خود انتخاب می کنند.

در نتیجه سوء استفاده کننده ها به سوی اشخاصی جذب می شوند که خودشان را ناتوان و درمانده می یابند, کسانی که یاد نگرفته اند برای احساسات, دریافت ها یا دیدگاه های خود ارزش قائل شوند, چنین واکنش هایی به سوء استفاده کننده ها اجازه می دهد تا احساس امنیت و کنترل بیشتری کنند و از مقابله با احساسات و دریافت های خود اجتناب کنند.

نخستین گام به سوی تغییر, شناسایی الگوی روابط شما مخصوصاً با اعضای خانواده و سایر اشخاص مهم است. فقدان صراحت و وضوح در نوع رابطه ای که شما با اشخاص مهم برقرار می کنید می تواند به شیوه های مختلف خود را نشان دهد. برای مثال, ممکن است در برخی موارد به عنوان یک " سوء استفاده کننده" عمل کنند و در برخی موارد دیگر به عنوان یک " سوء استفاده شونده"، شناختن خود و درک گذشته خود می تواند از ایجاد مجدد روابط سوء استفاده گرانه در زندگی شما پیشگیری کند.

سوء استفاده کننده ها به سوی اشخاصی جذب می شوند که خودشان را ناتوان و درمانده می یابند,  چنین واکنش هایی به سوء استفاده کننده ها اجازه می دهد تا احساس امنیت و کنترل بیشتری کنند و از مقابله با احساسات و دریافت های خود اجتناب کنند.

آیا شما از خود سوء استفاده می کنید؟

معمولاً به اشخاصی که مطابق انتظار ما رفتار می کنند اجازه ورود به زندگی خود را می دهیم. اگر در خود احساس حقارت و اهانت کنیم دوستان یا اشخاصی را در زندگی انتخاب می کنیم که این احساسات را در ما برانگیزند. اگر برخورد منفی دیگران را تحمل می کنیم یا با دیگران برخورد منفی می کنیم, ممکن است با خود نیز به شیوه یکسان برخورد کنیم. برای اینکه بدانید آیا یک سوء استفاده کننده هستید یا سوء استفاده شونده, به نحوه رفتار و برخورد با خود توجه کنید. چه چیزهایی به خود می گوئید؟ آیا افکاری چون "من یک احمقم" یا "هرگز نشده کاری را درست انجام دهم" در ذهن شما مسلط هستند؟ عشق ورزیدن به خود و دل نگرانی درباره خود, عزت نفس را افزایش می دهد و امکان روابط سالم را فراهم می سازد.

حقوق پایه در یک رابطه

اگر شما روابط عاطفی سوء استفاده گرانه داشته اید، ایده روشنی درباره رابطه سالم ندارید. نکات زیر حقوق پایه ای است که می باید همیشه در روابط دو سویه و متقابل مد نظر باشند.

حق دارید انتظار نیت و رفتار خوب از دیگران داشته باشید.

حق دارید مورد حمایت عاطفی قرار بگیرید.

حق دارید دیگران به شما گوش فرا دهند و احترام آمیز پاسخ گویند.

حق دارید نظر خاصی داشته باشید حتی اگر دوست شما نظر متفاوتی داشته باشد.

حق دارید بابت هر شوخی و رفتار بی ادبانه ای, عذر خواهی صادقانه ای دریافت کنید.

حق دارید به دور از تهمت و سرزنش زندگی کنید.

حق دارید به دور از انتقاد و داوری زندگی کنید.

حق دارید در مورد کار و علایق شما با احترام صحبت شود.

حق دارید به جای دستور گرفتن, احترام آمیز از شما درخواست شود.

چه می توانید انجام دهید؟

مهارت های شاد زیستن در زندگی

زندگی موهبتی است که به ما ارزانی شده است و تا وقتی امید هست، زندگی هست.
ما قدرت آن را داریم که نومیدی را به امید، شکست را به پیروزی و اشک را به خنده مبدل سازیم به شرطی که به زندگی و شگفتی های آن، به لذت ها، ناامیدی ها، تلا ش ها، رنج ها و دردها «بله» بگوییم.
اگر بکوشیم کلماتی از قبیل: «بله»، «امکان دارد»، «همیشه»، «امیدوارم» و «می توانم» را در فرهنگ لغات خود و اعضای خانواده وارد کنیم آنگاه شاهد تجلی شادی‌ها خواهیم بود.
ما قدرت آن را داریم که همه پدیده های شادی بخش زندگی را در اختیار داشته باشیم و آن‌ها را برای خود خلق نماییم. فقط کافیست تصمیم به تغییر بگیریم.
اگر تصمیم بگیریم از امروز هر لحظه با عشق و غوطه ور در عشق زندگی کنیم معنی و مفهوم حیات و شادزیستن را بهتر درک خواهیم کرد و از آن لذت خواهیم برد. به قول نازک اندیشی:
«زندگی ریاضیات است، پس بیاییم اعتماد را در زاویه چشمانمان جای دهیم. شادی را به توان برسانیم، غم و اندوه را تفریق کنیم، کینه و نفرت را جذر بگیریم و همدلی و دوستی را ضرب کنیم و محیط و مساحت محبت را در دایره قلب دیگران به دست آوریم.»

شادزیستن چیست؟
انسان موجودی شادی خواه و لذت طلب است. هرگز داشتن مال و اموال، نشانه خوشبختی و بی نوایی و فقر نشانه بدبختی نیست. اگر چنین بود ثروتمندان باید شادترین و فقرا بدبخت ترین افراد باشند، در حالی که همیشه چنین نیست. تمام شورها، شوق ها و لذایذ بهشت زندگی منتظر کسانی است که با تلاش و تفکر و مقاومت، خود را به این بهشت می‌رسانند.
بهشت در نزدیکی ماست ولی فقط برای کسانی متجلی می‌شود که دلشان ناب و بی غش باشد. این افراد دلیر و امیدوار زندگی می‌کنند تا همیشه شاد و بانشاط باشند و از زندگی بهره مند شوند، درست است که گفته اند: «زندگی به یک شب تار می‌ماند، باید چراغ خود را به دست خود بیفروزیم و زندگی خود را روشن کنیم.»
آیا دقت کرده اید وقتی که احساس خوبی درباره خود دارید، دیگران هم بهتر از همیشه به نظر می‌رسند؟ جهان بازتاب و عکس العمل رفتار خود ماست، وقتی از خودمان بیزاریم از همه بیزاریم و وقتی به همین که هستیم عشق می‌ورزیم، تمام جهان در نظرمان دوست داشتنی است.
بهتر است افکار شاد و سلامت داشته باشیم و سلامتی را حق انسانی و شایسته خود بدانیم. با خود ملایم باشیم و خانواده خود را بپذیریم.
دوست بداریم و بدانیم که یکی از کلیدهای شادی و خرسندی تمرکز ذهن بر لحظه حال است. این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم و از لحظه بهتر چیزی بسازیم که آن شادی است.
آبراهام لینکلن گفته: «اغلب مردم تقریباً به همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند».
شاد بودن می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین مبارزات ما در زندگی باشد. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم.
لازمه شاد زیستن جست وجوی زیبایی ها و خوبی هاست. همه چیز در دست ماست.
به گفته کازانتراکس: «قلم و کاغذ و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید، بعد وارد آن شوید».
در میان ما ایرانی ها جمله «این نیز بگذرد» رایج است. ما هرگز نمی دانیم که در آینده چه شادی ها، ثروت ها و نعمت هایی در انتظارمان است. پس لحظه حال را غنیمت بدانیم و نهایت استفاده را از آن ببریم.

شیوه های کسب احساس شادمانی در زندگی۱ ) هرگز از پرسش کردن باز نمانیم: هرگاه از انجام کاری دلزده و خسته شدیم از خودمان بپرسیم چگونه می‌توانیم کارهایمان را بهتر، سریع‌تر، ساده تر، آسان تر و سرگرم کننده تر انجام دهیم تا به هدف نهایی برسیم!۲) احساس ناامیدی را از خودمان دور کنیم: اگر در مسیر زندگی امید خود را از دست دادیم مأیوس نشویم و هرگز فکر نکنیم راهی را که پیش گرفته ایم، آخرین راه است. پیوسته به دنبال راه های دیگر باشیم چرا که: «عاقبت جوینده یابنده است».۳) ضعف های خودمان را بپذیریم: واقعیت این است که هر کس ضعف هایی دارد، به جای فروماندن در ضعف های خود و گرفتار شدن در دام یأس و ناامیدی، بکوشیم انتقادپذیر بوده و بر ضعف هایمان غلبه کنیم و به دنبال راهکار باشیم.۴) نقاط قوت خود را تقویت کنیم: انسان مجموعه ای از استعدادهای گوناگون است که می‌تواند با شناسایی و رشد و پرورش آن به کمال برسد. با کشف توانایی های خودمان و پرداختن به کارهای مثبتی که علا قه داریم ، بیشترین لذت را از زندگی مان ببریم.۵ ) از مطلق گرایی دوری کنیم: ما در گستره ای از نسبیت ها زندگی می‌کنیم. تلاش کنیم از هر چیزی به نسبتی که می‌توانیم بهره گیریم. هیچ کس برای همیشه نمی تواند قهرمان شود. پس ما بیشترین تلاش را انجام دهیم و از نتیجه به دست آمده خرسند باشیم، خواه پیروز شویم یا نشویم.۶) با خودمان صادق و روراست باشیم: صادق نبودن با خود، آسیب رسان تر از احترام نگذاشتن به خود است. مواردی را که با خودمان روراست نبوده ایم بنویسیم و راه صادق بودن را با بررسی خطاهای خود بیابیم. تابلویی از صداقت باشیم و درس صادق بودن را به فرزندانمان نیز بیاموزیم.۷) بیشتر به زندگی برسیم: گلی را در باغچه یا گلدان بکاریم و آن را به زندگی مان تشبیه کنیم، همان طور که شاداب ماندن گل به رسیدگی و پرورش نیاز دارد، زندگی خود و خانواده مان هم به مراقبت، تقویت، پرورش و... نیاز دارد.۸) درگذشته زندگی نکنیم: اجازه بدهیم غبار گذشته از شانه هایمان فرو ریزد، هراندازه در تیرگی گذشته گام برداریم از روشنایی آینده دورتر خواهیم شد. فروماندن در گذشته، فروماندن در سیاهی است. باید گذشته را به پرسش کشید، ناپاکی هایش را گرفت و زنگارهایش را زدود و از آن به مثابه عنصری برای پی ریختن آینده و شادمانه زیستن در حال بهره گرفت.
خیام می‌گوید:
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد
۹) در حال شنا کنیم: در گذشته زندگی کردن و افسوس خوردن، دردی را دوا نمی کند، بلکه باید از گذشته و ناکامی های آن درس گرفت و بنای موفقیت را در زمان حال پی ریزی کرد تا آینده ای روشن پیش روی داشته باشیم. در آینده نیز زندگی نکنیم، زیرا ممکن است ما را به رویاهایی که شاید به وقوع نپیوندند، دلخوش کند و از واقعیت دور سازد. زندگی در زمان حال باعث می‌شود که علا وه بر واقع بینی از موفقیت هایی که داریم بیشترین و بهترین استفاده و لذت را ببریم.
هر گاه در زمان حال زندگی کنیم ترس را از ذهن خود دور می‌سازیم. چون ترس مقوله ای است مربوط به حوادث آینده. تجربه ثابت کرده است، کسانی که در زمان حال زندگی می‌کنند، مشکلا ت گذشته آن‌ها راخموده و منفعل نمی سازد.
۱۰) روی مواردی که کنترل داریم متمرکز شویم: وقتمان را روی مسائلی که در حد کنترل ما نیست سپری نکنیم. بر آن چه می‌توانیم کنترل کنیم مانند کمک کردن، سپاسگزاری کردن، کارکردن، خواندن، خندیدن و مانند این ها متمرکز شویم.۱۱) همچون کوه استوار باشیم: به حقوق فردی و اجتماعی خود آگاهی پیدا کنیم و برای دستیابی به آن‌ها کوشا باشیم. تلا ش ما میزان دستیابی به حقوقمان را مشخص می‌کند. در ناملایمات زندگی، خود را نبازیم، از آن‌ها درس بگیریم، بدانیم که شکست مقدمه پیروزیست، مشروط بر آن که علت یابی نماییم.۱۲) یادگیری را فراموش نکنیم: مغز ماهیچه ای مانند سایر ماهیچه هاست. اگر مغزمان را با یادگیری و اندیشیدن ورز ندهیم، ورزیده نمی شود. برای پرورش مغز بهتر است آن را با فعال کردن از طریق یادگیری، درگیر نماییم.۱۳) در کمک کردن به دیگران پیشقدم باشیم: کمک به همنوع از وظیفه های مهم هر انسانی است. کمک کردن به دیگران این احساس را در فرد به وجود می‌آورد که او فرد با ارزشی است و می‌تواند به زندگی دیگران معنی ببخشد. همچنین وقتی می‌بینیم که توانسته ایم گره ای از کار دیگران بگشاییم، در درون خود احساس شادمانی و شعف می‌کنیم.۱۴) گذشت داشته باشیم: همانگونه که لطف و مهربانی خداوند شامل حال بندگانش می‌شود چه خوب است ما نیز از خطاها و اشتباه‌های دیگران چشم پوشی کرده و راه آشتی را هموار سازیم تا ضمن خوشحال کردن آن‌ها، خودمان نیز با دور ریختن کینه ها به آرامش درونی دست یابیم.
حافظ می‌گوید:
دلی با غم بسر بردن جهان یکسرنمی ارزد
به می‌بفروش دلق ما، کزین بهتر نمی ارزد
حال چند توصیه پیشنهاد می‌شود: فکر کردن غیر از غصه خوردن است، غصه خوردن هیچ دردی را دوا نمی کند و فایده ای ندارد. در حالی که بر اثر فکر کردن راه هایی برای رفع نگرانی ها پیدا می‌شود.
هیچ مشکلی تا ابد باقی نمی ماند. پس برای رفع یا فراموشی مشکل پیشقدم شویم.
زمانی که ناراحت هستیم بد نیست محیط را ترک کرده و کمی پیاده روی کنیم.
حرکت و ورزش اثر نشاط آوری دارد. اگر زمان ناراحتی چند متر را با سرعت بدویم، خواهیم دید که حالت ناراحتی کاهش می‌یابد.
به نکات مثبت واقعه (پیشامد ناخوشایند) نیز فکر کنیم.
غم و افسردگی مسری است وقتی قیافه ما اندوهناک است، دیگران هم افسرده و ناراحت می‌شوند، همین طور وقتی شاد باشیم چهره دیگران شاد می‌شود. پس هنگام ناراحتی بهتر است جمع را ترک نموده و قدم بزنیم.
هنگام روبه رو شدن با وقایع ناگوار نیز با تسلط بر محیط تلاش نماییم شادی از دست رفته را دوباره به محفل وجودمان دعوت نماییم.
گذشته هرگز مساوی آینده نیست، هر چند که با ناملا یمات روبرو شده ایم، می‌توانیم فکر کنیم که دوران بدبختی به پایان رسیده و خوشبختی از فردا شروع می‌شود.
راز شاد زیستن، انجام دادن آن چه دوست داریم نیست. دوست داشتن آن چیزی است که انجام می‌دهیم.

خانواده را به کار نفروشید

پرکارى بیش از اندازه نوعى اعتیاد تلقى شده و به زندگى خانوادگى لطمه ی جدى وارد مى سازد و به همین علت جزء آسیب هاى اجتماعى به شمار مى آید.

 

در برخى از کشورها مؤسساتى براى کمک به افرادى که دچار این گرفتارى هستند ایجاد شده است. در این مؤسسات افرادى که به پرکارى مفرط عادت کرده اند دور هم جمع شده و گروه درمانى مى شوند. این افراد تجربیات خود را با یکدیگر در میان مى گذارند و با تبادل نظر به یکدیگر براى حل مشکل کمک مى کنند.

 

با پاسخ دادن به این سؤالات مى توانید وضع خود را از این لحاظ ارزیابى کنید.

چنانچه پاسخ همه سؤالات یا اکثر آنها مثبت باشد ، بهتر است به فکر چاره باشید:

 

1ـ صحبت کردن درباره کار براى شما از صحبت در مورد هر چیز دیگر آسانتر است.

2ـ وقتى کسى در کنار کارش کار دیگرى هم انجام مى دهد عصبى و بى حوصله مى شوید.

3- معتقدید که پول بیشتر، مشکلات زندگى را در زندگى تان حل مى کند .

4ـ وقتى از شما مى خواهند کارتان را رها کنید و به مسائل دیگر بپردازید ناراحت مى شوید.

5ـ براى انجام کار ، بیش از هر چیز دیگر، از جمله ارتباطات شخصیتان انرژى دارید .

6ـ در جست وجوى راه هایى هستید که سرگرمى هایتان را تبدیل به کارهاى پول ساز کنید .

7ـ در حالى که کارها به خوبى پیش مى رود ، باز هم اغلب نگران آینده هستید .

8 ـ براى انجام یک کار بیش از اندازه ی لازم فعالیت مى کنید . چون تصورتان این است که در غیر این صورت آن کار به خوبى انجام نمى شود .

9ـ کارهاى بیرون از منزل را به خانه مى برید. آیا در روزهاى تعطیل و زمانى که در مرخصى هستید باز هم کار مى کنید ؟

10ـ هنگام رانندگى یا خواب و یا وقتى که دیگران صحبت مى کنند شما به کارتان فکر مى کنید .

11ـ فکر مى کنید اگر خیلى سخت و افراطى کار نکنید شغلتان را از دست مى دهید یا مقصر قلمداد مى شوید .

12ـ در هفته بیش از 40 ساعت کار مى کنید .

13ـ هنگام غذاخوردن کار دیگرى از جمله مطالعه هم انجام مى دهید .

14ـ ساعات طولانى کار، به روابط خانودگى یا سایر ارتباطات اجتماعى شما لطمه مى زند.

 

 حالا خودتان قضاوت کنید .اگر فکر مى کنید که گرفتار پرکارى مفرط شده اید، وقتش است که خودتان را از این عادات نجات دهید و زمان بیشترى را در منزل کنار خانوده تان بگذرانید.

 

چند توصیه مهم براى ایجاد تعادل بین کار و زندگى

1ـ ایجاد تعادل بین کار و ارتباطات شخصى ، به این معنى که در کنار کار باید وقت کافى براى رسیدگى به سایر امور شخصى و اجتماعى براساس اولویت ها در نظر گرفت.

 

2ـ گفتن «نه» به مسائل بى اهمیت. در مقابل کوه تقاضاها و کارهاى موجود باید آنها را از نظر اهمیت طبقه بندى کرد و با در نظر گرفتن اولویت ها «نه» گفتن به مسائل جزئى و بى اهمیت را آموخت.

 

3ـ توجه به تندرستى و یافتن راه هایى براى حفظ سلامت با توجه به هدر نرفتن وقت. براى مثال خوردن غذاهاى آماده (fast food) گرچه زمان کمترى مى برد ولى تداوم آن مضراتى مانند بالارفتن وزن و افزایش چربى خون دارد.

 

4- بسیار مهم است که هر از گاهى براى اطمینان از سلامت به پزشک مراجعه کنید . می توانید آزمایش ها و معاینات پزشکى دوره اى انجام دهید.

 

5- طبیعت زندگى طورى است که هر روز پیچیده تر و مشکل تر مى شود. این مسأله در مورد پدران مصداق بیشترى دارد چون آنها باید تقاضاهاى زیادى را برآورده کنند. بنابراین باید مدل زندگانى را هر چه بیشتر به سمت سادگى سوق داد.

 

6 ـ در انتخاب شغل توجه به محیط کار بسیار مهم است. محیط کار باید دوستانه باشد و به نیازهاى خانوادگى کارکنان هم توجه شود. کارفرما به کارکنان باید به صورت یک انسان نگاه کند نه «منابع انسانى».

 

7ـ سعى کنید وعده هاى غذایى به ویژه صبحانه و شام را در کنار افراد خانواده صرف کنید. اگر این موضوع مقدور نیست بهتر است حداقل یک وعده غذا را تمام افراد خانواده دور هم صرف کنند.

 

8 ـ براى کاهش فشار مسئولیت سرپرستى خانواده، بهتر است سرپرست خانواده با دوستان و فامیل هایى که وضع مشابه دارند در مورد روش اداره خانواده صحبت و همفکرى کند.

 

9 اختصاص حداقل یک شب در هفته به دور هم بودن . در میان گذاشتن مسائل شخصى اعضاى خانواده و اختصاص اوقاتى براى بودن در کنار اعضاى خانواده و گذراندن اوقات دلپذیر، عامل مهمى در ایجاد حس خانوادگى و بستگى فامیلى است.