اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

امتحان ارزیابی

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره.


مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.


پسرک پرسید: خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟


زن پاسخ داد: کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد !


پسرک گفت: خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد!


زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.


پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.


مجددا زن پاسخش منفی بود.


پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت.


مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.


پسر جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند   


 


آیا ما هم میتوانیم چنین خود ارزیابی از کار خود داشته باشیم؟

اگر خودت رو، من تصور کنی

دیزرائیلی می گوید:” قدرت تصور، بر جهان فرمانروایی می کند و تا حد زیادی می تواند بر زندگی شخصی فرمانروا باشد. بسیاری از دشمنی ها و ناسازگاری ها به دلیل عدم توانایی در درک دیگران به وجود می آید. مثلاً وقتی می گویند: ” قبل از این که صحبت کنی خوب فکر کن، ” منظور این نیست که ما آن چه را که می خواهیم بگوییم بسنجیم، بلکه این است که تصور کنیم اظهارات ما چگونه تلقی خواهد شد. بسیاری از حرف هایی که باعث ناراحتی می شوند، به علت به کار نبردن قدرت تصورمان در این زمینه است. اگر خود را به جای دیگران بگذاریم می توانیم از نظرخلاقیت رشد کنیم. این کار مستلزم تدبیر و انجام کارهایی است که باید برای دیگری انجام دهیم. بدین ترتیب نه تنها قدرت تصور جانشینی را به کار می اندازیم بلکه آن را به طریق خلاقانه ای به کار می بریم. با چنین ابزاری می توانیم کوه ها را به حرکت در آوریم.

1-قدرت تصور در روابط زناشویی

بسیار پیش آمده که ما باعث ناراحتی و حتی خشم عزیزترین کسان خود می شویم نه به این دلیل که به آنان علاقه مند نیستیم بلکه به علت این که قدرت تصور خود را به کار نمی بریم. “آشتی کردن ” ممکن است در ابتدا مفید واقع گردد. لیکن بعدها غالباً مشمول ” قانون بازده نزولی ” قرار می گیرد. یک راه بهتر عبارت است از ” تدبیر”؛ تدبیر راههایی برای اجتناب از برخوردهایی که مستلزم آشتی کردن است. این نوع عملکرد خلاقانه نه تنها برای محافظت از خوشبختی ما، بلکه برای ساختمان مغز ما نیز مفید است.

2-در کارهای خانه تلاش فراوان لازم است

وظائف خانوادگی غالب خانم ها، مستلزم کوشش خلاقانه تری نسبت به مشاغل شوهرانشان است. ” از این غذاهای باقی مانده چه می توانم درست کنم؟” ، “چگونه می توانم کودک را سر وقت بخوابانم؟ ” ، ” فردا شب که می خواهیم بیرون برویم بچه را نزد که بگذارم؟ ” اینها سؤالاتی است که خانم ها ، بسیار خلاقانه به آنها پاسخ می دهند.

می توانیم با جایگزین کردن تفکر خلاق در مورد موضوعی دیگر ، نگرانی را از ذهن خود دور کنیم

3-برخوردهای خلاق در مورد مسائل فرزندان

اگر پدر و مادرها به جای نق زدن، با ملاطفت و مهربانی حرفشان را بزنند ، عکس العمل بچه ها خیلی بهتر خواهد بود. نق زدن فقط زبان لازم دارد اما یادآوری همراه با نوازش، مستلزم تفکر خلاق است. چقدر برای هدایت کودکان در عبور از بیابان طفولیت و از جنگل های جوانی به سرزمین رشد و کمال نیاز به ایده های فراوانی است؟ اگر والدین نتوانند از مجازات چشم پوشی کنند، حداقل می توانند راه های بهتری برای مجازات در نظر بگیرند و برای این کار، بهتر است به جای تصمیم گیری از روی عصبانیت، اجازه دهند تدبیرشان زمان و مکان مناسب را برای مجازات انتخاب کند. همچنین برای آنکه مجازات با جرم تناسب داشته باشد، نیاز به تصور خلاق داریم تا بتوانیم جریمه ای تعیین کنیم که کودک ، آن را منصفانه تلقی کند. وقتی والدین، فرزندان خود را به رعایت نظم و ترتیب دعوت می کنند، به نحو مطمئن تری به نتیجه ی مطلوب دست می یابند تا آن که فرزندان خود را دعوا کنند. ضمناً با کوشش جهت تدبیر این نوع استراتژی ها، والدین نه تنها موفق به تأمین خوشبختی بیشتری برای خانواده می شوند بلکه تصور خلاق خود را هوشیارتر نگاه می دارند.

علاوه بر این والدین می توانند فرزندان را به کوشش جهت خلاق بودن وا دارند. مثلاً مادری هنگامی که حوصله یکی از فرزندانش سر رفته بود و غرمی زد که ” امروز چه کار کنم؟ “، جواب داد: ” یک برگ کاغذ و یک مداد بردار و تمام کارهایی را که ممکن است دوست داشته باشی انجام بدهی، روی آن بنویس، قول می دهم که می توانی راه مناسبی برای سرگرم کردن خودت پیدا کنی” پدری که به وادار کردن فرزندانش برای به کار انداختن فکرشان اعتقاد داشت، یک شب جعبه ی در بسته ای را به خانه آورد که شکافی روی آن قرار داشت و توضیح داد که در مشاغل مختلف، سیستم پیشنهادات وجود دارد و اعلام کرد که هر یک از بچه ها می تواند ایده هایی برای بهبود وضع خانواده تدبیر نموده ، در جعبه بیندازد. سپس شرح داد که در آخر هر ماه ، جوائزی به بهترین پیشنهادات داده خواهد شد. با وجود آن که سیستم، ایده های خارق العاده ای فراهم ننمود، لیکن کمک نمود تا به خانواده بیاموزد که همگی دارای مغزهایی هستند که می توان آن را برای استفاده خلاق به کار برد.

 

4-کنار آمدن با خود

 افرادی که از نظر خلاقیت هشیارترند انسانهای جالب تری هستند. آنان نه تنها آن چه وجود دارد بلکه آن چه می تواند وجود داشته باشد را نیز می بینند و قدرت دیدن آن چه که ممکن است وجود داشته باشد خصوصیتی است که انسان ها را از یکدیگر متمایز می کند. در مورد کنار آمدن با خود، رضایت ما بیشتر بستگی به این دارد که خلاق باشیم یا غیر خلاق. برطبق یافته های علمی، بخش عمده ای از بی قراری ما، نتیجه عدم استفاده از استعدادهایمان است. استعدادهای ما دایماً در اشتیاق روزنه ای جهت ابراز هستند و بیشتر مشتاق پرورش اند. وقتی آنها را محبوس کنیم، ما را عذاب می دهند. بدین ترتیب دلیل نارضایتی را معمولاً می توان عدم موفقیت در تمرین دادن و به کار انداختن استعدادها دانست. چنان که گفته شده: “دست کشیدن از تفکر، تفاوت اندکی با دست کشیدن از زندگی دارد. “

در سطح بالا می توان به دو منبع خوشبختی اشاره کرد: یکی دانش اثبات شده ای که در مغز داریم و دیگری نیروی پرورش یافته ای جهت تدبیر راه هایی برای بیرون کشیدن خود از سختی ها و مشکلات. با وجود این افسردگی هایی که به ما روی می آورد به ندرت دلائل خرد کننده دارد. از چنین حملاتی می توان غالباً جلوگیری کرد یا از طریق استفاده صحیح از قدرت تصور ، از آن رهایی یافت.

استعدادهای ما دایماً در اشتیاق روزنه ای جهت ابراز هستند و بیشتر مشتاق پرورش اند. وقتی آنها را محبوس کنیم، ما را عذاب می دهند.

به جای صرفاً افسرده بودن، می توانیم موضوع را روی کاغذ بیاوریم. مطمئناً وقتی مشکل نوشته شود دیگر چندان وحشتناک به نظر نمی آید- حتی ممکن است آن قدر مضحک باشد که ما را به خنده وا دارد و این کوشش برای نوشتن، خود ممکن است نوعی رهایی عاطفی به وجود آورد – به عبارت دیگر ممکن است دروازه ای برای نوعی تفکر خلاق به روی ما بگشاید. همچنین وقتی می دانیم مشکلی داریم که نمی توانیم از آن دوری کنیم، بهتر است قدرت تصور خود را رو در رو در جهت مقابله با آن هدایت کنیم. مثلاً اگر به مرضی مبتلا هستیم یک دوره نقاهت را قبول کنیم. درست است که پس از این دوره نیز دارای روحیه ای ضعیف خواهیم بود ولی اگر پیشاپیش آن را نپذیریم روحیه ضعیف تری خواهیم داشت. می توانیم با جایگزین کردن تفکر خلاق در مورد موضوعی دیگر ، نگرانی را از ذهن خود دور کنیم. اکنون این واقعیت، غیر قابل انکار است که تقریباً همه ما اگر اراده کنیم می توانیم خلاق تر شویم. با خلاق تر شدن می توانیم زندگی درخشان تری را ادامه داده و با یکدیگر بهتر زندگی کنیم. با خلاق تر شدن می توانیم محصولات و خدمات بهتری برای یکدیگر فراهم کنیم و در نتیجه به تدریج سطح زندگی را بالا و بالاتر ببریم. با خلاق تر شدن می توانیم حتی راهی برای تأمین صلح پایدار در تمام جهان به وجود آوریم

قصر خدا

پیش از اینها فکر می کردم خدا
خانه ای دارد میان ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس و خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان
رعد و برق شب صدای خنده اش
سیل و طوفان نعره توفنده اش
دکمه پیراهن او آفتاب
برق تیغ و خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود اما در میان ما نبود
مهربان و ساده وزیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه می پرسیدم از خود از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می گفتند این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
آب اگر خوردی ، عذابش آتش است
هر چه می پرسی ، جوابش آتش است
تا ببندی چشم ، کورت می کند
تا شدی نزدیک ، دورت می کند
کج گشودی دست ، سنگت می کند
کج نهادی پای ، لنگت می کند
تا خطا کردی عذابت می کند
در میان آتش آبت می کند
با همین قصه دلم مشغول بود
خوابهایم پر ز دیو و غول بود

نیت من در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
مثل تکلیف ریاضی سخت بود


*****


تا که یکشب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه در یک روستا
خانه ای دیدیم خوب و آشنا
زود پرسیدم پدر اینجا کجاست
گفت اینجا خانه خوب خداست!
گفت اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند
با وضویی دست و رویی تازه کرد
با دل خود گفتگویی تازه کرد
گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست اینجا در زمین؟
گفت آری خانه او بی ریاست
فرش هایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره دل را برایش باز کرد
می شود درباره گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران حرف زد
با دو قطره از هزاران حرف زد
می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان مثل علف ها حرف زد
با زبان بی الفبا حرف زد
می توان درباره هر چیز گفت
می شود شعری خیال انگیز گفت ...


*****


تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیک تر




از رگ گردن به من نزدیک تر….




زنده یاد قیصر امین پور