از آنجا که کسب آرامش و راحتی برای بشر، هدفی بسیار مهم و جدی به شمار میرود، لذا در طی قرن اخیر آدمی تلاشهای فراوانی کرده و روشهای گوناگونی را برای مقابله با بیماریهای روحی و روانی و ناآرامیها و نگرانیهای خود به کار برده است. اما تعمق در آنها مشاهده واقعیتهای بیرونی و موجود در عرصه زندگی فردی و اجتماعی، به خوبی نشان میدهد که بشر موفق نبوده است.
امروزه بسیاری از مردم جهان، غالباً از روشهایی برای کسب آرامش و راحتی در زندگی استفاده میکنند که ناکار آمده بوده و آنها را به مقصود نمیرساند
تصور اینکه داشتن محدودیت و مراعات برخی ممنوعیتها، موجب میشود که آدمی دچار قید و بند شده و از راحتی و آرامش محروم گردد، موجب شده است که غدهای خود را از این قیود رها و آزاد کرده و مرتکب هر گناهی بشوند. لبیرالیسم غربی نیز ریشه در همین طرز تفکر دارد. اما سوال اساسی این است که آیا میلیونها انسانی که امروزه خود را غرق در انواع معاصی و گناهان کردهاند، از راحتی و آرامش لازم در زندگی برخوردارند؟!
واقعیتهای غیرقابل تشکیک موجود نشان میدهد که پاسخ منفی است و خود این افراد نیز به آن معترف هستند. ممکن است ارتکاب معاصی، لذتهای محدود و زودگذری را به همراه داشته باشد، لیکن بحث راحتی و آرامش و دوری از نگرانی و اضطراب، مقوله دیگری است که نه تنها با ارتکاب معاصی به دست نمیآید، بلکه – همچنان که در بخش بعدی اشاره خواهیم کرد- ارتکاب گناه، خود عامل مهمی برای سلب راحتی و آرامش بوده و حسرت و ندامت و نگرانی و اضطراب فراوان و گوناگونی را به دنبال دارد.
امروزه شاهدیم میلیونها انسانی که در جهان، غرق در لجنزار انواع گناهان و بیبند و باریهای اخلاقی و فساد و هرزگی هستند، نه تنها از آرامش و راحتی و زندگی خوب و سالمی برخوردار نیستند، بلکه در اثر خستگی و نفرت ناشی از تکرار گناهان، به دنبال مامن و پناهگاهی میگردند تا خود را از این زندگی مرارت بار نجات بدهند
برخی افراد برای کسب لذت و آرامش و راحتی زندگی، به جلوههای گوناگون دنیا تعلق خاطر پیدا کرده و تصور میکنند از این طریق میتوانند بر مشکلات روحی و روانی خود غلبه کرده و به آرامش لازم در زندگی دست یابند. اینها با تمام قدرت به جلوههای رنگین دنیوی حرص و طمع ورزیده و برای رسیدن به آنها دست به هر کاری میزنند.
افراد زیادی وجود دارند که خوردن مال مردم و حرامخواری را برای خود نوعی زرنگی و عرضه میدانند! این گونه افراد که دچار همان تفکر غلط «کسب ثروت زیاد برای دستیابی به راحتی و آرامش» هستند، تصور میکنند از هر راهی که شده باید پول و ثروت به دست بیاورند، هر چند این اموال متعلق به دیگران باشد. سرقت، ربا، کلاهبرداری، خیانت در امانت، رشوهخواری و زورگیری از جمله روشهای بارز حرامخواران جهت کسب ثروت و مال میباشد. اینها تصور میکنند برای به دست آوردن زندگی لذتبخش توأم با آرامش و راحتی باید زرنگ بود و از هر راهی که میتوان- هر چند نامشروع و حرام- به پول و ثروت دست یافت.
اما واقعیتهای موجود- که البته نیازمند تعمق و دقت میباشد- خلاف این را نشان میدهد. زیرا این گونه افراد به علت تضیع حقوق دیگران دچار عذاب وجدان و ناراحتیهای درونی میشوند، و لذا از آرامش و راحتی لازم درونی برخوردار نیستند. البته بسیاری از اینها متوجه نیستند که ریشه و علت ناراحتیها و مشکلاتشان چیست و به اصطلاح عامیانه نمیدانند از کجا ضربه خوردهاند و معمولاَ علت ناکامیها و تلخیهای زندگی خود را به گردن دیگران، یا بدشانسی میاندازند. ولی ریشه اصلی را باید در همان اعمال خلاف و تعدی به حقوق دیگران جستجو کرد
بسیاری از افراد تصور میکنند اگر مال و ثروت زیادی فراهم و کسب کنند، در راحتی و آرامش بوده و از نگرانی و دغدغه رهایی خواهند یافت. این تصور سالهاست که در غرب به عنوان یک فرهنگ و باور نهادینه شده است و اصولاً سرمایهداری حاکم بر غرب ناشی از همین نگرش میباشد. پیروان این تفکر، تصور میکنند هر چه بر میزان ثروت و دارایی آنها افزوده شود، راحتی و خوشبختی بیشتری خواهند داشت، لذا با تمام جدیت و تلاش به دنبال کسب هر چه بیشتر مال و منال هستند؛ و هرگز به مال و ثروت در حد متوسط قانع نیستند.
مقصود این نوشته توجه به آسیبهای روانی ثروت بدون زهد یاد شده است
و این امری نیست که کسی بتواند آن را انکار کند.
البته فقر، امری مذموم و ناپسند است و آدمی را دچار مشکلات و سختیهای فراوانی میکند. آنها که خود طعم تلخ فقر را چشیدهاند، به خوبی میدانند که بیپولی چه فشارهای سخت و طاقتفرسایی را بر آنها تحمیل کرده و زندگی را به کام آنان تلخ و گاهی غیر ممکن میسازد. شاید به همین خاطر هم باشد که عدهای برای فرار از فقر، به ثروت طلبی و کسب هر چه بیشتر پول روی میآورند. اینها تصور میکنند که یا باید فقیر بود و یا ثروتمند و سرمایهداری بزرگ! در حالی که دوری از فقر، لزوماً به معنی روی آوردن به پول پرستی و ثروت فراوان نیست، بلکه بین این دو نیز حالتهای مختلف و مراتبی وجود دارد.
به هر حال تجربه عملی بشر، بویژه آنچه در کشورهای غربی و سرمایهداری شاهد آن هستیم، این است که ثروت به تنهایی و به خودی خود نتوانسته است بشر را به راحتی و آرامش کافی برساند و حتی در بسیاری موارد نتیجه معکوس داده است. یعنی بر اضطراب و نگرانی و تشویش خاطر فرد افزوده است.
امروزه ثروتمندان زیادی در سراسر جهان از زندگی ناآرام و نگران در رنج و عذاب هستند و به دنبال گمشدهای هستند که آنها را به راحتی و آرامش برساند. نه تنها ثروتمندان، بلکه افراد پولد متوسط نیز دچار همین مشکل هستند.
دوری از فقر، لزوماً به معنی روی آوردن به پول پرستی و ثروت فراوان نیست، بلکه بین این دو نیز حالتهای مختلف و مراتبی وجود دارد
البته راهکار در این نیست که ثروتمندان خود را فقیر کنند تا راحت و آرام شوند! خیر، همانطور که گفته شد، فقر نیز به نوبه خود موجب اضطراب و نگرانی و هزاران مشکل جسمی و روحی و روانی میگردد، بلکه منظور چنین است که:
اولاً- ثروت و مال فراوان، صاحب خود را شدیداً به خود مشغول میکند، دغدغه نگهداری مال، اداره کردن و به کارگیری ثروت، ضرر و ورشکستگی، به سرقت رفتن اموال، از بین رفتن ثروت، تغییرات ناگهانی بازار و اقتصاد و... هر گونه راحتی و آرامش و حتی یک شب آرام را از صاحبش سلب میکند. او را از همسر و فرزندان جدا کرده و شدیداً به خود مشغول میسازد. حتی چنین افرادی از خوردن و آشامیدن راحت و آرام نیز محروم هستند. بنابراین نباید تصور کنند که ثروت زیاد لزوماً آرامش را به دنبال میآورد، بلکه خود عامل ناآرامی و دغدغه است.
مسلمان واقعی هیچگاه خود را برای کسب مال و نگهداری آن و افزایشش
به آب و آتش نمی زند و بلکه تلاش خود را در راه حلال ادامه داده و اگر چیزی
هم از دست داد اندوهگین نمی شود. این است سفارش امیر مومنان
ثانیاً- آرامش و راحتی به عوامل گوناگون دیگری بستگی دارد- که بعداً به آنها اشاره خواهیم کرد- و لذا حیت با کاستن مشکلات ناشی از ثروت فراوان، لزوماً با مال و ثروت نمیتوان به آرامش و راحتی دست یافت.
ناگفته نماند که اگر انسانها به تربیت اسلامی مودب باشند آنگاه مال و ثروت نه تنها سلب آرامش نکرده بلکه جزو عوامل آرامش حقیقی هم می تواند به شمار رود چراکه در اسلام افراد دعوت به زهد می شود و خود اسلام زهد را تعریف می کند تا مردم دچار اشتباه نشوند. امیر مومنان علی علیه السلام می فرمایند زهد این نیست از دنیا دوری کنی بلکه زهد یعنی وابسته نبودن به دنیا و اندوهگین نشدن بهنگام از دست دادن آن.
تجربه عملی بشر در کشورهای غربی و سرمایهداری این است که ثروت نتوانسته است بشر را به راحتی و آرامش کافی برساند و حتی در بسیاری
موارد نتیجه معکوس داده و بر اضطراب و نگرانی فرد افزوده است
این نکته همان تفاوت اساسی میان سرمایه داری اسلامی و غیر اسلامی است. بنابر این یک مسلمان واقعی هیچگاه خود را برای کسب مال و نگهداری آن و افزایشش به آب و آتش نمی زند و بلکه تلاش خود را در راه حلال ادامه داده و اگر چیزی هم از دست داد اندوهگین نمی شود. این است سفارش امیر مومنان.
قبل از ازدواج این 25 سئوال را حتماً از همسر آینده خود بپرسید:/a>
1 - آیا شما می خواهید بچه دار شوید ؟ اگر مایلید چند فرزند ؟
2 - اگر زمانی مشخص شد من یا شما قادر به بچهدار شدن نیستیم ، آیا قبول دارید که فرزندی را از پرورشگاه بپذیریم و بزرگ کنیم ؟
3 - اگر در آینده صاحب فرزند شویم ، آیا حاضرید او را به مهدکودک بفرستیم ؟ در غیر این صورت چه کسی از او نگهداری خواهد کرد ؟
4 - آیا مادر باید از شغل خود چشم بپوشد و از فرزندان نگهداری کند ؟ در این صورت وضعیت مالی زندگی مشترک به چه وضعی در خواهد آمد ؟ آیا مرد خانه قادر است در این صورت زندگی را به تنهایی اداره کند ؟
5 - تعطیلات را چگونه بگذرانیم ؟ آیا برنامه تعطیلات را دو نفری خواهیم گذراند یا حتماً باید با فامیل به تعطیلات برویم ؟
6 - در مواقعی که جر و بحث پیش می آید ، چه واکنشی نشان می دهید ؟ آیا عصبانی می شوید ؟ در صورت عصبانیت چه رفتاری از خود نشان می دهید ؟
7 - نظر شما در مورد تعهد به زندگی چیست ؟ در صورت خیانت از طرف خودتان یا من چه واکنشی نشان می دهید ؟
8 - در مورد فرزندان چه رفتار و انطباقی مد نظر تان است ؟
9 - عقاید مذهبی شما چگونه است؟
10 - در مورد زندگی مشترک چه نظری دارید ؟
11 - در مورد مسائل مالی چه نظری دارید ؟ درآمد هر کدام از ما چگونه خرج می شود ؟
12 – هزینه های زندگی بر چه مبنایی تعیین می شود ؟ منبع درآمد چگونه است و آیا کفایت زندگی مشترک را می کند ؟ آیا امکان پسانداز وجود خواهد داشت ؟
13 - 2 سال ، 5 سال ، 10 سال و 20 سال آینده ، خود را چگونه می بینید ؟
14 - ساعات خواب و بیداری و کارتان چگونه است ؟ صبح ها زود بلند می شوید ؟ آیا عادت دارید شب ها تا دیروقت بیدار باشید ؟
15 - چه کسی مسئول خرید منزل ، پخت و پز و تمیز کردن است ؟ آیا در این زمینه کمک می کنید ؟
16 - عادت خرج کردن پول در شما چگونه است ؟ هر ماه چه میزان پسانداز می کنید ؟
17 - آیا در خانواده شما سابقه بیماری روانی وجود دارد ؟
18 - در مورد مسائل زیر ، اهداف طولانی مدت و کوتاه مدت شما چگونه است : شغل ، فرزندان ، مالکیت منزل و هر نوع متعلقات که به هر دو ما مربوط است ؟
19 - کجا زندگی خواهیم کرد ؟ محل سکونت و منزل ما کجا و با چه شرایطی خواهد بود ؟
20 - شهر محل سکونت ما کجا خواهید بود ؟ آیا این شهر تغییر می کند ؟
21 - آیا شغل شما به صورتی است که مجبورید شب ها کار کنید ؟
22 - آیا برای همسر آینده خود محدودیت هایی در ذهن دارید ؟
23 - وقتی استرس دارید ، ناراحتید و یا درگیری ذهنی شدیدی دارید ، بهترین روش کمک به شما چیست ؟
24 - اگر در ازدواج مشکلی پیش بیاید ، تا چه مدت می توانید صبر کرده و مشکل را حل کنید ؟ آیا مسئله ای در ذهنتان وجود دارد که اگر در زندگی مشترک بروز کند به نظر تان غیر قابل ترمیم و جبران است ؟
25 - پنج روش کوچکی که شما به وسیله آن هر روز می توانید به همسرتان بگویید و نشان دهید که دوستش دارید ( البته بدون آنکه همسرتان تقاضا کند ) چیست ؟
پاسخ بعضی سوِالات به زمان زیادی احتیاج دارد . برای پاسخ به این سوِالات بهتر است هر دوی شما وقت بگذارید . نگذارید نداشتن پاسخ برای یک سوِال مانع بررسی سایر سوِالات شود . اگر پاسخ یک سوِال به تفکر بیشتری احتیاج دارد ، فعلاً از آن بگذرید و به سراغ سوِال بعدی بروید . یادتان باشد بهترین ازدواج ها بر مبنای پایه و اساس محکم و قوی استوار شدهاند
زندگی را عاشقانه زندگی کن، نه هراسان.شجاعت آن نیست که فقط از آدمهای شجاع تقلید کنی،بلکه آن است که به شیوهی خود زندگی کنی .
حتی اگر بهای به شیوهی خود زیستن، بسیار زیاد باشد ، باز ارزش آن را دارد زیرا در چنین شیوهی زیستن است که روح به دنیا میآید.
هنگامی که کسی آماده است تا برای چیزی ،آرمانی , اندیشه ای بمیرد ،همین آمادگی و شور اوست که او را دوباره متولدمیکند.اگر در این آمادگی رنجی نهفته است،رنج تولد است. (البته در انتخاب آرامان ها باید آرمان را انتخاب کرد که آنقدر متعالی باشد که ارزش جان باختن داشته باشد.)
به شیوهی خویش زیستن، شجاعت میخواهد ، دل و جرات میخواهد. به شیوهی خود زندگی کن؛شبیه خودت باش و بس.زندگی خود را ترسیم کن.از روی نقش کهنهی دیگران نقاشی نکن.خلاق باش.
اگر هم در شیوهی خود گاهی شکست بخوری،بهتر از آن است که دیگران به جای تو زندگی کنند.
کسی که به شیوهی خود زندگی میکندو به دنبال آگاهی است اما هنوز راه درست را پیدا نکرده ،بالاخره دیر یا زود از خطای خویش درس خواهد گرفت.
او خطای خویش را دست مایهی تجربهای تازه خواهد کردو با تجربههای خویشتن،خواهد بالید.
بهترین راه زندگی،آن نیست که به دیگران گوش بسپاری،بلکه آن است که به شیوهی خود زندگی کنی و با چشمان خود ببینی!
هر کسی بذر گلی زیبا و منحصر به فرد را در دل دارد.هر کسی بذر نیلوفری خاص را در مرداب درون دارد.اما تعدادی معدود و اندک توانستهاند آن بذر گل زیبا و یکه را برویانند و استعداد نهفتهی خود را شکوفا کنند زیرا بیشتر آدمها خودآگاه نیستند و چشمان خویش را برای دیدن باز نمیکنند.
چشم اگر بیناست. خیلی چیزها دیدنیست و در ترازوی نگاه، سنجیدنی.نگاه کن و ببین که چه بسیار خرمهرهها که خود را گوهر عشق جا میزنند!
اینها اگر عشق بودند ، احساس بدبختی را میزدودند.این یک معیار است.اگر اینها تو را با احساس شور بختی رها میکنند،پس هیچکدام عشق نیستند؛بنابراین، از شرشان خلاص شو.
اما بسیاری از آدمها با نا آگاهی عمل میکنند:
آنها به جای رها کردن همهی چیزهای دست و پاگیر،خود عشق را رها کردهاند.
آنها خود عشق را رها کردهاند اما نتوانستند حسادت ، تملک، سلطه و نفس را رها کنند. آنها نفس را نگه داشتند اما عشق را از دست دادند. آنها از دنیا گریختند. زیرا دنیا فرصتی بود برای عشق ورزیدن.به همین دلیل، تاریخ زندگی بشری، به حماقتی آمیخته است که موجب خندهی آیندگان خواهد شد. فرزندان ما باور نخواهند کرد که اجدادشان چگونه واقعیت را فدای توهم کردهاند. به دنیا چنگ نزن؛دنیا را بردار و برو.
از رود زندگی برکه نساز .دریا را فراموش نکن. همیشه جاری باش. عشق همواره احساس آرامش، روشنی و آزادی میآفریند.