اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

آیا تا به حال سعى کرده‏ایم...

اغلب زوج‏هاى جوان حتى اگر در گذشته ، بهترین دخترها و پسرها براى خانواده‏های شان بودند ، در زندگى مشترک با همسرشان، دچار اختلاف مى‏شوند. کسى نمى‏تواند ادعا کند که تا به حال با همسرش مشاجره نداشته و از همسرش نرنجیده است. بعضى‏ها به خاطر جر و بحث‏هایى که پیش مى‏آید ، احساس مى‏کنند که ازدواجشان موفق نبوده است. با این حال، خود را ناگزیر به سازش با همسر مى‏دانند اما اختلاف آنها، مثل آتش زیر خاکستر، باقى مى‏ماند. در این موارد، لازم است هر یک از زوجین فقط این سؤال را از خود بپرسند که «چقدر براى بهبود روابطمان زحمت کشیدیم»؟

اغلب ما در برابر این سؤال، ابروها را بالا انداخته ، با چشمانى از حدقه بیرون زده و قیافه‏اى حق به جانب، مى‏گوییم : «خیلى».

حقیقت امر این است که ما زحمت‏هایمان را حساب شده نکشیدیم.

آیا تا به حال سعى کرده‏ایم که ریشه اختلافات را پیدا کنیم و مسائلى را که سد راه خوشبختى ماست، برطرف کنیم؟

آیا تا به حال خواسته‏هایمان را در کفه ترازوى ذهنمان گذاشته‏ایم تا ببینیم کدام ارزش را باید فداى ارزش دیگر کنیم؟

آیا تا به حال فکر کرده‏ایم که ما مى‏توانیم با کمى سعى و تلاش، زندگى مشترکمان را سرشار از شادى، عشق و محبت کنیم؟

 

نارضایتى‏هاى کوچک‏

نارضایتى‏هاى کوچک را دست کم نگیریم چون اغلب همین‏ها مانع احساس خوشبختى می شوند.

 مثل بگو مگوها، نیش زدن‏ها، دخالت‏ها، ناسازگارى‏ها، ناکامى‏ها، غرورها و منت گذاشتن‏ها. اگر در برابر این مسائل کوچک از خود گذشت نشان دهید ، راه‏هاى جدیدى براى دوست داشتن زندگى و همسرتان باز خواهد شد و به یک نیروى فزاینده مثبت، دست خواهید یافت. در این جا براى نمونه، چند راه را به شما یادآورى مى‏کنیم. سعى کنید راه‏هاى دیگر را خودتان کشف کنید.

منت نگذارید

منظور کردن کارهایى که براى همسرتان انجام داده‏اید یا حتى گذشتى که به خاطر او کرده‏اید ، براى هر یک از طرفین، همیشه وسوسه‏انگیز است. این وسوسه را بشناسید و آن را از خود دور کنید. این مسئله ، یکى از مواردى است که جرقه اختلافات زوجین را فراهم مى‏کند. ما نباید توقع داشته باشیم که همسرمان به خاطر هر کارى که انجام مى‏دهیم ، از ما قدردانى کند. اگر زوجین، توقع قدردانى داشته باشند ، نتیجه آن، ناخرسندى و به رخ کشیدن کارهایى است که در طول روز انجام مى‏دهند و اگر یکى از زوجین این کار را انجام دهد ، طرف مقابل نیز قطعاً تحریک شده ، به دفاع از خود مى‏پردازد. ما نباید از این‏که براى خوشبختى‏مان کارى انجام داده‏ایم، ناراضى باشیم. از این‏که من بچه‏ها را به مدرسه رساندم، خانه را من تمیز کردم ،خرید را من کردم ، بچه‏ها را من حمام بردم و... .

 

منظور کردن این کارها، به معنى نارضایتى ما از آنهاست و بى‏گذشت بودنمان را نشان مى‏دهد و در این صورت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، همسرمان فکر مى‏کند که بر سر او منت مى‏گذاریم و مهم‏تر این‏که یادآورى این کارهاى به ظاهر سخت، آن هم به طور دائم باعث مى‏شود که نسبت به همسرمان، احساس خشم کنیم و کم کم عشق و محبت در زندگى کم‏رنگ مى‏شود و کنایه‏زدن‏ها شروع شود و هر روز بیشتر از روز قبل، نیروى خود را به خاطر این مسائل بى‏ارزش، از دست مى‏دهیم و عادت مى‏کنیم که هر روز، فهرست بلندبالایى را از کارهایى که انجام داده‏ایم، به رخ همسرمان بکشیم . کارهایى که وظیفه ماست و یا نشانه گذشت ماست.

هر گاه احساس کردید نسبت به همسرتان خشمگین هستید ، وقتى که احساس کردید کار نادرستى انجام داده یا حتى کارى را که مى‏بایست انجام مى‏دادید، انجام نداده‏اید ، لحظه‏اى صبر کنید و آن عشقى را که بینتان هست، به یاد بیاورید.

لبخندى بر لب بیاورید و عصبانیت را به مرور زمان و با تمرین، از فهرست عادت‏هایتان حذف کنید. در این صورت، تأثیر آن را در همسرتان خواهید دید. این کار، گامى بزرگ در جهت بهبود روابط خواهد بود و هر روز، علاقه‏تان به زندگى مشترک و شریک زندگى‏تان، بیشتر خواهد شد.

 

توقع نداشته باشید همسرتان بى‏نقص باشد

وقتى به همسرتان مى‏گویید: « چرا این طور هستى»، یا « چرا خودت را عوض نمى‏کنى»، از او توقع دارید که چه جوابى به شما بدهد؟ خودتان را جاى او بگذارید. اگر کسى از شما این سؤال را بپرسد ، چه جوابى مى‏دهید؟ اغلب ما فکر مى‏کنیم که عملکردمان درست است و شاید ذاتاً نمى‏توانیم خودمان را اصلاح کنیم. وقتى چنین سؤالى را از همسرتان مى‏کنید ، او تصور مى‏کند که آن کسى نیست که شما مى‏خواستید و در انتخابتان اشتباه کردید و این مسئله‏اى نیست که از ذهن کسى بیرون برود و نباید توقع بهبود روابط را بعد از زدن چنین حرف‏هایى داشت. بعضى‏ها این سؤالات را از همسرشان نمى‏پرسند بلکه اینها را به جاى این‏که از همسرشان بپرسند ، از خودشان مى‏پرسند که این هم به مراتب بدتر است زیرا در این صورت، خودمان فکر مى‏کنیم که اگر او شخص دیگرى بود ، آن وقت من خوشبخت بودم و اوست که باید عوض شود و هیچ راه دیگرى نیست.

 

حال اگر فکر مى‏کنید که جواب خوشبختى شما در کس دیگرى است، کاملاً اشتباه مى‏کنید. 

هیچ کسى را در دنیا نمى‏توانید پیدا کنید که با تمام عقاید شما موافق باشد و این طبیعى است پس با نظام طبیعت نجنگید بلکه در کنار آن زندگى کنید و خودتان را با چیزى که هست، وفق دهید.

شما مى‏توانید بار مسئولیتى را که از او توقع دارید ، از دوشش بردارید و روابط را اصلاح کنید. در این صورت، با ایجاد صمیمیت، کم کم به چیزهایى که مى‏خواستید ، مى‏رسید. به همسرتان وقت بدهید تا خواسته‏هاى شما را کشف کند و حتى اگر زحماتش براى برآورده کردن این خواسته‏ها نتیجه‏اى نداد ، او را دوست بدارید و به وجودش افتخار کنید

قوی‌ترین کامپیوتر دنیا

لابد قبول دارید که آلبرت اینشتین یکی از بزرگترین نوابغ عالم است. ولی آیا می‌دانید که تحقیقات نشان داده‌اند که اینشتین فردی بوده که در انجام امور بیشتر از سمت راست مغز خود استفاده می‌کرده است؟
قوی‌ترین کامپیوتر دنیا درست در مابین گوش‌های شما قرار دارد. این کامپیوتر که ظرفیت آن یک میلیون بار بیش‌تر از قوی‌ترین کامپیوترهای موجود در دنیاست، همان مغز خارق‌العاده انسان است. خیلی جالب است که هنوز هیچ بشری قادر نشده تمامی ظرفیت‌های آن را کشف کند. بحث نیمکره‌های مغزی و عملکرد آنان مسلما توجه بسیاری از شما را به‌خود معطوف کرده است. جالب است بدانید که اکثر نوابغ علمی بزرگ نظیر ون‌گوگ، اینشتین و یا امیلی‌دیکین‌سن (شاعر معروف امریکایی) از سمت‌راست مغز خود بیشتر استفاده می‌کرده‌اند.
اما یک سوِال خنده‌دار: آیا تابه‌حال از خود پرسیده‌اید که هر فردی چند تا مغز دارد؟ حتما می‌خندید و می‌گویید که خب معلوم است که یک مغز بیشتر ندارد. ولی حقیقت این است که مغز توسط یک شیار از وسط به دو نیمکره چپ و راست تقسیم می‌شود و به‌نظر می‌رسد که هر کدام از آنها جهت انجام رفتارهای ویژه‌ای اختصاصی شده‌اند. مثلا نیمکره چپ مغزی بیشتر جهت انجام اموری نظیر تکلم، ریاضیات و منطق فعال است، حال آنکه نیمکره راست بیشتر به تصور و تجسم‌های فضایی، تشخیص رنگ و چهره، تخیل و موسیقی می‌پردازند. البته ذکر این موضوع به این معنا نیست که هر نیمکره فقط یک کار می‌کند و نیمکره دیگر آن کار را انجام نمی‌دهد یا از آن چیزی نمی‌داند، بلکه به‌دلیل آنکه این دونیم کره به‌توسط یک باند ضخیم به‌نام رابط مغزی که حاوی 200 تا 520 میلیون رشته عصبی است با یکدیگر در ارتباطند و اطلاعات را ردوبدل می‌کنند، هر نیمکره از کارکرد نیمکره دیگر آگاهی دارد.
لابد تاکنون با افرادی برخورد داشته‌اید که معتقدند چهره اشخاص را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنند ولی در بخاطر سپردن اسم آنها مشکل دارند. این افراد در واقع جزو کسانی هستند که مغز راست‌شان توانایی‌های بیشتری دارد. آرتور کاستر در کتاب معروف خود به‌نام روح در ماشین، میل‌ به جنگ و ویرانگری را ناشی از عدم رشد نیمه‌راست مغزی می‌داند، همچنین طبق بررسی‌های محققان، ‌افرادی که فقط با مغز چپ خود فکر یا عمل می‌کنند، بیش از سایرین بیمار شده و مستعد آسیب و انجام اشتباه در زندگی خود هستند و اصولا خیلی موفق نیستند. ولی در طرف مقابل، افرادی که با مغز راستشان فکر می‌کنند،‌سالم‌تر بوده و کمتر مستعد آسیب هستند و اشتباهات کمتری در زندگی خود مرتکب می‌شوند.در کل، 90 درصد مردم با سمت چپ مغز خود فکر می‌کنند در حالی‌که فقط 10 درصد مردم از نیمکره راست مغزشان جهت تفکر استفاده می‌کنند. اکثر مردم تنها از یک نیمه مغز خود استفاده می‌کنند و خیلی از طرف مقابل کار نمی‌کشند مگر در موارد خاصی که نیاز به ارتباط بین دو نیمکره باشد که حتی در آن صورت نیز این ارتباط توام با ضعف است. بررسی‌ها نشان داده‌اند که هرگاه نیمکره ضعیف‌تر مغزی ترغیب به همکاری با نیمکره‌ قوی‌تر شود، افزایش فوق‌العاده‌ای در مجموع توانایی و کارآیی آنها حتی تا حد 5 تا 10 برابر دیده می‌شود.
به‌طور کلی، هر نیمکره مغزی دارای امواجی با فرکانس‌های خاص خود است به‌طوری‌ که فرکانس امواج مغزی در سمت چپ مغز در حدود 20 سیکل‌ در ثانیه است در حالی که، فرکانس امواج سمت ‌راست در حدود 10 سیکل‌ در ثانیه است (فرکانس آلفا.) این فرکانس‌ها شبیه به حالتی هستند که در امواج رادیویی وجود دارند. حتما همه می‌دانید که موج اف.ام کیفیت بهتر و بسیار مطلوب‌تری نسبت به موج ای.ام‌ داشته و صداهای زائد آن را ندارد. در مورد امواج مغزی هم اینگونه تفسیر می‌شود که امواج فرکانس آلفا کیفیت و حالت بهتری دارند. به‌خصوص در افرادی که نیمکره حاوی امواج آلفا در آنها غالب است،‌این امواج موجب می‌شوند که آن فرد زندگی سالم‌تری داشته و خوشحال‌تر و موفق‌تر باشد.
حال حتما این سوِال به ذهن شما می‌رسد که چگونه می‌توان نیمکره مغزی غالب را تشخیص داد؟
به‌طور کلی این موضوع که کدام نیمکره مغزی در امر تکلم غالب‌تر است برای یک جراح اعصاب بسیار مهم است تا قبل از انجام هرگونه جراحی مغزی،‌نیمکره غالب را تشخیص داده و از آسیب‌رسانی به نواحی تکلمی جلوگیری کند.
یک راه تشخیص نیمکره غالب، انجام آزمونی است به‌نام < وادا> در طی این تست، یک داروی بی‌هوش‌کننده سریع‌الاثر به‌نام سدیم آمیتال که نام دیگرش آموباربیتال است به‌داخل شاهرگ (شریان کاروتید) راست یا چپ تزریق می‌شود. شاهرگ سمت راست خون را به نیمکره راست و شاهرگ سمت چپ خون را به نیمکره چپ مغزی می‌برند. تزریق آموباربیتال به‌داخل رگ موجب به‌خواب رفتن موقتی نیمکره مربوطه می‌شود. در این حالت، چنانچه توانایی‌های تکلمی فردی در نیمکره چپ غالب باشد، پس از تزریق آموباربیتال به شاهرگ چپ و به خواب رفتن نیمکره چپ، این فرد دیگر قادر به تکلم نخواهد بود.
یک راه دیگر جهت بررسی قابلیت‌های تکلمی مغزی،‌انجام تحریکات الکتریکی مغز است که جراحان اعصاب آن را بر روی مغز باز انجام می‌دهند. در این روش با توجه به آنکه خود مغز گیرنده درد نداشته و قادر به درک درد نیست،‌جراح مغز یک الکترود را در نواحی مختلف مغز بیمار در حین جراحی قرار داده و از بیمار می‌خواهد تا چیزی را که حس می‌کند و یا به آن فکر می‌کند را بیان کند. افرادی که سمت چپ مغزی‌شان برای تکلم غالب است،در صورت تحریکات الکتریکی نقاط مختلف کورتکس (قشر) مغزی سمت چپ تکلم‌شان دچار اختلال می‌شود. توجه داشته باشید که چنانچه فردی فقط از کارآیی یک طرف مغز خود استفاده کند،‌این موضوع دلیل نارسایی و یا ناتوانی طرف دیگر نیست،‌بلکه شاید علت آن این باشد که طرف دیگر مغزی تمرین کافی جهت استفاده و کارکرد مناسب را نداشته است. شاید یکی از دلایل اینکه ما اغلب کمتر از سمت راست مغز خود استفاده می‌کنیم این باشد که اکثر روش‌های یادگیری و آموزشی جامعه که ما غالبا با آن سروکار داریم بر روی توانایی‌های سمت چپ مغز متمرکز شده‌اند و متاسفانه، اغلب روش‌های آموزشی مرسوم در جامعه کمتر حاوی روش‌هایی هستند که موجب تقویت مغز راست می‌‌شوند. پس اگر خواهان موفقیت هستید،‌سعی کنید که مغز راست خودتان را قوی کنید

موفقیت،بزرگترین آرزوی بشر

بیشتر دانشمندان و نویسندگان سعی کرده‌اند تعریف جامع و کاملی از موفقیت ارائه دهند تا مورد استفاده همگان قرار گیرد، اما شمار فراوان این تعاریف خود موجب گردیده است که تا به حال توصیف دقیق و مشخصی از این کلمه در دست نباشد و در واقع ندانیم که اصولاً موفقیت چیست و ما دستیابی به چه چیزهایی را موفقیت می‌نامیم.

یکی از دلایل عمده ی تعدد تعاریف موفقیت، برداشت‌های گوناگونی بوده که از این مفهوم شده است. بسا افرادی که به دلیل دستیابی به خواسته‌هایشان، خود را موفق و کامیاب می‌پندارند، امّا این موفقیت‌ از نظر دیگران چندان ارزش و اعتباری ندارد. و یا افرادی هستند که احساس می‌کنند، موفق شده‌اند ولی وقتی واقعاً در آن تفکر می‌کنند، می‌بینند پدیده ی فوق واقعاً، آن موفقیتی که فکر می‌کردند نیست. بنابراین موفقیت امری نسبی بوده و هرگز تعریف واحدی به خود نمی‌پذیرد.

«آرامش و اطمینان، بهترین موفقیت است»
آلفرد اوستن

در نظر اکثریت مردم فرد موفق کسی است که به آرزوهای خود رسیده و در درون،احساس رضایت خاطر دارد، که این خود حاصل تلاش و کوشش مداوم در زندگی می‌باشد. البته این را هم باید دانست که هیچکس واقعاً موفق نیست، مگر آنکه خوشبخت باشد و خوشبخت کسی است که کاری مفید و با ارزش انجام دهد.

می‌توان گفت موفقیت به مفهوم برخورداری از بسیاری مواهب است، از جمله: رفاه نسبی در زندگی، کسب احترام، بزرگی و عزّت در محیط کار و در عرصه ی اجتماع، رهایی از نگرانی، سرخوردگی و شکست. موفقیت یا کامیابی هدف زندگی است، هر انسانی خواهان موفقیت بوده و طالب بهترین چیزهایی می‌باشد که از روزگار می‌تواند بدست آورد. نخستین و بهترین ایستگاه آن است که از هم اکنون خود را در شمار افراد منتخبی قرار دهید که می‌خواهند از روزگار کام ستانند.

موفقیت، جریان مداومی است که ضمن آن مشتاق و آرزومند توفیق‌های بیشتری هستیم. و در واقع راه موفقیت همیشه در دست ساختن است.

موفقیت پیش رفتن در مسیر است، نه به نقطه ی پایان رسیدن.

موفقیت واقعی چیست؟

کوشیدن، جستن، یافتن و هرگز تسلیم نشدن راز موفقیت واقعی است؛ که اگر به آن دست یابیم با تمام وجود احساس رضایت خواهیم کرد.

در این سلسله مقالات به هفت اقدام اشاره می کنیم که با انجام آنها به موفقیت واقعی می‌توان دست یافت:

در این مقاله به بحث نیروهای درونی می پردازیم.

1- نیروهای درونی خود را آزاد کنید:

امام علی (ع) می‌فرماید:

آیا می‌پنداری که جسم کوچکی هستی،

در حالی که در درون تو جهان بزرگی نهفته است.

لحظاتی با خود خلوت کنید، در چشمه ی صاف و فراوان اندیشه‌ها، غرق شوید و نیروهای عظیم و حیات‌بخش خود را در نظر آورید!

کاوش‌ها و پژوهش‌های عصر حاضر در مورد انسان حاکی از آن است که برخلاف آنچه تصور می‌کنند، انسان‌ها، کم یا بیش دارای منابع و ذخایر بالقوه و خداداد مشابهی هستند و از این لحاظ تفاوت فاحشی بین آنها وجود ندارد.

عده‌ای این استعداد و ذخایر را در وجود خویش کشف می‌کنند و با بکار بستن آن به نتایج عظیم و شگرفی دست می‌یابند و عد‌ه‌ای دیگر از توانایی‌های بالقوه ی خود استفاده نکرده و آنرا با خود به گور می‌برند. تفاوت انسان‌های موفق جهان با سایر افراد در همین است.
نیروهای آشکار و پنهانی که در درون انسان وجود دارد و متناسب با شرایط محیطی خاص، از طریق نظام عصبی واکنش نشان می‌دهند عبارتند از: شعور و آگاهی، قدرت جسمانی، عشق و علاقه، نبوغ و خلاقیّت، ایمان، پشتکار، خشم، شهوت، کینه، اعتماد به نفس، اراده، شادی و نشاط، غم و اندوه، ضعف و کسالت، اضطراب و نگرانی، حساسیت، کنجکاوی، مهر و محبت و ...

هر یک از این نیروها همانند یک بردار، دارای شدت و جهت معینی هستند که اندازه و جهت آن در افراد مختلف و در حالت‌های گوناگون با یکدیگر تفاوت دارد. این نیروها نیز فعال نیستند و تأثیر چندانی در رفتارها ندارند. فرآیند مجموع این نیروهاست که روحیه و عملکرد انسان را شکل می‌دهد و او را وادار به بازتاب در مقابل عوامل محیطی می‌کند. اگر این نیروها تحت تأثیر محرک‌ها با شرایط ویژه‌ای آزاد و همسو شوند، نیروی عظیمی پدید می‌آید که دارای انرژی خارق‌العاده‌ای است و انسان را بسیار نیرومند می‌کند به طوری که قادر خواهد بود حتی بعضی از کارهای غیرممکن را، ممکن کند. اگر همسو شدن نیروها در جهت مثبت باشد، انرژی بیکران آزاد خواهد شد و انسان را در جهت مثبت به منظور سازندگی حرکت می‌دهد و اگر این نیروها به هر دلیل و تحت هر شرایطی در جهت منفی و مخالف، همسو شوند، آنگاه همین نیروی عظیم در جهت تخریب و نابودی انسان عمل می‌کند. سستی و تنبلی، افسردگی و کسالت روحی، خشم و خشونت، کشتار دسته‌جمعی، قتل عام و بسیاری از رویدادهای دیگر، از همین قبیل است.

«موفقیت همیشه با ذهنیت‌های مثبت ایجاد می‌گردد و زاییده ی آن است.»
شاه آبادی

«وین دایر» در تشریح تصویر یک شخصیت سالم می‌نویسد:

«داشتن انرژی سرشار و قابل ملاحظه، از ویژگی‌های شخصیت سالم است. شور زندگی در وجودش موج می‌زند. عشق و اشتیاق، انرژی پر قلیانی را در او متمرکز می‌کند و او را به چنین تکاپو وا می‌دارد. ساعات کمی را به خواب اختصاص می‌دهد و مفهوم بی‌حوصلگی و کسالت را نمی‌فهمد. مجموعه رویدادهای زندگی‌اش، حاصل احساسات، اندیشه‌ها، تلاش‌ها و فرصت‌هاست، حتی اگر در زندان باشد، فکر خود را بطور بدیهی بکار می‌اندازد تا با استفاده از اوقات، از فلج شدن شور و شوقش نسبت به زندگی جلوگیری کند.»

پس نتیجه می‌گیریم که اگر این نیروها به طور سازنده و مثبت با یکدیگر جمع شوند، چگونه به خدمت انسان در می‌آیند.

حال وقت آن است که ابتدا این نیروها را آزاد کرده، سپس در جهت مثبت بکار گیریم. با این کار، نیروی درونی ما بسیار قدرتمند می‌شود و قادر خواهیم بود اختیار زندگی و سرنوشت خویش را در قلمرو ممکن‌ها بدست گیریم.

امام علی (ع) می‌فرماید: درد تو از توست، ولی تو بدان بصیرت نداری و درمان تو نیز در درون توست، لیکن تو بدان آگاهی نداری.
در دیدگاه حضرت علی (ع) انسان تمامی هستی را در درون خویش دارد ولی بدان آگاهی و شعور ندارد. انسان بالقوه قادر است بر اسرار عالم امکان، آگاهی یافته و نسبت به آنها علم حضوری پیدا کند.