مردی خردمند و زیرک، تابلویی مقابل خانه خود زده بود. روی تابلو، این جمله به چشم میخورد: «این ملک به فردی اهدا میشود که واقعاً از زندگی خود رضایت دارد.»
روزی کشاورزی ثروتمند از آن منطقه عبور میکرد که ناگهان توجهش به آن تابلو جلب شد. اسبش را نگه داشت و با خود گفت: «حالا که صاحب این خانه قصد دارد ملکش را اهدا کند، بهتر است قبل از آنکه سر و کلة فرد دیگری پیدا شود، من مدعی شوم که از زندگیام رضایت دارم تا اینجا را از آن خود سازم. به هر حال ثروت روی ثروت میرود و من مرد ثروتمندی هستم که هرچه بخواهم به دست میآورم. پس قطعاً واجد شرایط هستم.» با این فکر، در خانه را به صدا در آورد و علت آمدنش را به مرد خردمند گفت. مرد پرسید: «آیا تو واقعاً از زندگیات رضایت داری؟» کشاورز پاسخ داد: «بله واقعاً رضایت دارم، چون هرچه اراده کنم، میتوانم به دست آورم.» مرد خردمند خندة ریزی کرد و پاسخ داد: «پس دوست من اگر از زندگیات رضایت کامل داری، این ملک را برای چه میخواهی؟»
یک خلبان براى به پرواز درآوردن هواپیما به برنامه پرواز نیاز دارد . او باید ، افزون بر شناختحدود مسؤولیتخود ، از فاصله مبدا تا مقصد ، شمار مسافران و نوع بار، سوخت مورد نیاز، وضعیت هوا، ویژگىهاى موتور و روش هدایت هواپیما آگاه باشد تا بتواند در شرایط مساعد به درستى تصمیم گیرد و عمل کند .
در سفر زندگى نیز هرکس ناخداى کشتى سرنوشتخویش است و باید با مقصد و راه رسیدن به آن آشنا باشد تا فراز و فرودهاى زندگى را با موفقیت پشتسرگذارد.
چه بودید؟ / چه هستید؟ / چه خواهید شد؟
به راستى چه کسى پاسخ این پرسشها را مىداند؟ به خودتان بیندیشید . ارزیابى صادقانه رویدادهاى گذشته ، مقدمه برنامهریزى درست آینده است .
تاثیر زندگى گذشته انسان بر زندگى کنونىاش یکسان نیست و مىتواند مثبت (قوت و موفقیت) و یا منفى (ضعف و شکست) باشد . براى کسب موفقیت، باید کاستىها و توانایىهاى خود را شناخت؛ بر توانایىها تاکید ورزید و کاستىها را کاهش داد. از اشتباهات و تجربههاى ناگوار گذشته عبرت گرفت و آنها را به وادى فراموشى سپرد. به بیان دیگر، باید رویدادهاى تلخ گذشته را رها کرد و رخدادهاى مطلوبش را به زمان حال تسرى داد . آنگاه اهداف و آرزوها به وسوسههایى سوزان و جانکاه تبدیل مىشوند و ما را به سوى آینده حرکت مىدهند .
بیشتر مردم به دلیلهاى زیر از آینده خویش بیمناکند:
1- عدم دانش و آگاهى
2- عدم درک درست
3- عدم مهارت در کنترل احساسات
توصیههاى عملى زیر، براى چیرگى بر ترسهاى واهى سودمند مىنماید :
1- تا وقتى از دانش و درک موقعیت کنونى خویش بهرهمندید ، مىتوانید آتیه خویش را تصور کنید . اگر براى کنترل احساسات و هیجانات منفى آمادگى دارید ، از رویدادهاى ناگوار نهراسید و نیرومندانه بر آنها بتازید . به هر حال، براى چیرگى بر ترس، باید آگاهى خود را گسترش داد .
2- هر روز را بهترین روز زندگى خود به شمارآورده ، به آن عشق ورزید و به تمام رویدادهاى خوب، بد و زشتش احترام بگذارید . زندگى موهبتى زیبا است . بىتردید همه ما نمىتوانیم انیشتن شویم . اگر همه یکسان آفریده مىشدیم، جهان از این همه تنوع سرشار نمىنمود . زندگى چنان بنیاد نهاده شده که بسیارى از رویدادهاى آن از کنترل ما بیرون است؛ به بیان دیگر، نظام هستى بر سلسله مراتب قدرتها و ناهموارىها استوار است . چه بسا آنچه براى یکى جالب و شیرین مىنماید، براى دیگرى هرگز نیکو نباشد .
گردونه زندگى پیوسته مىگردد . به آسمان بالاى سرتان بنگرید. لحظهاى آبى است و لحظهاى دیگر آکنده از ابرهاى تیره .
رویدادهاى گذشته با زندگى کنونىتان ارتباط ندارد . ازاینرو، اشتباهات خود را تصحیح کنید و آنچه قابل تغییر نیست از لوح ضمیرتان بزدایید . هر یک از ما طیف گستردهاى از مسائل خرد و کلان پیش رو داریم، آنچه برنده را از بازنده جدا مىکند، چگونگى برخورد با این مسائل است . تنها کسانى پیروزند که از لحظه لحظه عمرشان بهره برند و به روش درستبا چالشها و ناهموارىهاى زندگى پیکار کنند . پس با مسائل زندگى برخورد جدى داشته باشید و در عین حال، از هر لحظه آن کام جویید .
هنگام تصمیمگیرى در باره مسائل مهم زندگى، اندرز نزدیکان را کورکورانه نپذیرید . البته ادب چنان حکم مىکند که به گفتارشان گوش فرا دهید ولى اگر نادرستى پیشنهادها و پندهای شان را آشکارا احساس کردید ، به گونهاى گفت و گو را پایان بخشید . آنگاه چشم دل بگشایید ، از تجربه دیگران درس بگیرید و نتایجحیرتآور آن را تجربه کنید . ناگفته پیدا استباید مسائل پیچیده را با اهل فن در میان نهاد و از توصیههاى خردمندانهشان بهره برد .
شما یکى از مهمترین افراد زمین به شمار مىآیید ، پس باید به خوبى از اهدافتان آگاه باشید و کوتاهترین راه رسیدن به مقصد را بدانید . هنگام بالا رفتن از نردبان ترقى، دیگران را در پیمودن این مسیر یارى کنید؛ زیرا مهمترین پیامد جانبى موفقیت، یارى کردن دیگران است . فراموش نکنید تنها هنگام توانایى مىتوان به دیگران یارى رساند . در این صورت بىتردید بهترین و دوست داشتنىترین انسان شمرده مىشوید .
کى مىخواهید به مقصد برسید؟ چه وقتباید حرکت کنید؟
هم اکنون برنامههاى آتى خود را تنظیم کنید و جزء جزء آن را با دیدگان خرد بسنجید .
واقع بین باشید ، چگونه مىخواهید به اهدافتان جامه عمل بپوشانید؟
چقدر به درازا مىانجامد؟ چقدر سرمایه نیاز دارید؟ با چه مسائلى رو به رو خواهید شد؟ چگونه مسائل خود را حل و فصل مىکنید؟
برنامهتان را به طور کامل روى کاغذ بیاورید .
وقتى هر بخش از هدفتان جامه عمل پوشید ، بىدرنگ با علامت ضربدر تحقق آن را روى برنامه مشخص کنید . البته، پیش از هر اقدامى، فراموش نکنید که دیگران مىتوانند در اجراى برنامهها بهترین هادى و حامى شما باشند؛ به عبارت دیگر،
شما مىتوانید از:
مهارت، اشتباهات، سرمایه و امکانات و روشهاى دیگران در تحقق اهداف خود بهرهگیرید .
شما ناگزیرید در هر موقعیتى به طور سنجیده خطر کنید و به ماجرا تن دهید زیرا آنچه باید بیاموزید ، در طول مسیر خواهید آموخت . البته یکباره خود را در امواج سهمگین دریا نیفکنید . از عمق کم شروع کنید و به تدریج که مهارت فزونتر یافتید، به عمق بیشتر گام نهید . ناگفته پیدا است، مىتوانید از اعتماد به نفس و احساس بىنیازى از کمک دیگران سرشار باشید و یکراستبه عمیقترین منطقه یورش برید . در این صورت، یکى از موقعیتهاى زیر را تجربه خواهید کرد:
1- اگر نتوانید شنا کنید ، غرق مىشوید . پس ضرورت دارد پیشاپیش براى نجات خود چارهاى بیندیشید . در حقیقت آن که بدون آشنایى به فن شنا و بدون امکانات ایمنى در نقاط عمیق به شنا مىپردازد ، یک ابله تمام عیار است .
2- ممکن استبه رغم عدم مهارت در شنا غرق نشوید؛ زیرا، طبق قانون ارشمیدس، یک جسم غوطهور در مایع به اندازه آب هم حجمش سبک مىشود . بنابراین، اگر در میان تلاطم امواج دریا خونسردى خود را حفظ کنید؛ امکان نجات مىیابید .
3- با توسل به مهارتتان در شنا، آسوده خاطر به هر سو که مىخواهید مىروید . در این موقعیت ایدهآل، شما همه چیز را تحت کنترل خواهید داشت
هرچه را که بر زبان بیاورید همان را به دست خواهید آورد. واژهها نیز مانند افکار بر وضعیت و شرایط ما تأثیر میگذارند. کلماتی که از آنها استفاده میکنیم سازندگان نگرش ما هستند و همین کلمات هستند که تعیین میکنند ما در زندگی چه چیزهائی را جذب و تجربه خواهیم کرد. اگر مصمم به شادزیستن هستید باید مواظب حرفهای خود باشید، باید درباره خود به طور مثبت صحبت کنید. از بیاعتبار ساختن خود بپرهیزید. این حرف به معنای تظاهر به کمال نیست بلکه بدین معناست که با ناله و زاری و گلایه از خود و از شغل و دوستان و خانواده و دیگر اطرافیان نمیتوان به احساس خوبی در مورد خویش دست یافت.
اخیراً شخصی به من مراجعه کرد و گفت : « من از غمگین بودن و افسردگی خسته شدهام دیگر نمیخواهم باری بر دوش خانوادهام باشم. دلم میخواهد شاد باشم. باید چکار کنم؟» من گفتم: «اولین کاری که باید بکنی اینست که فقط وقتی دهانت را بازکنی که حرفی مثبت و سازنده برای گفتن داشتهباشی. هفته بعد دوباره او را دیدم و او هنوز بر همان روال گذشته مینالید! گفت: «من میخواهم شاد باشم و نیستم. چطور میتوانم تغییر کنم؟» گفتم: «هفته پیش بهترین راه را به تو نشان دادم.» گفت: «اما من هنوز هم شاد نیستم.»
گفتم: میدانم و علت اینست که هنوز در این مورد به اندازه کافی جدی نیستی. وقتی واقعاً جدی شدی، شاد هم خواهی شد.
من هنوز نمیدانم که آیا او پیام را بدرستی گرفته است یا نه! او باید بفهمد که زیادی حرف میزند باید بمرحلهای برسد که مسئولیت افکار خود را بپذیرد و در مورد انتخاب نوع افکارش جدیتر باشد.
موضوع خیلی ساده است وقتی واقعاً بهانه کافی برای ناشاد بودن وجود دارد، شخص باید نگرش خود را تغییر دهد، طریقه حرف زدن خود را تغییر دهد و این مستلزم انضباط و صرف تلاش و انرژی است و با این حال خیلی ساده است. اینکه یاد بگیریم خود را مجاز به داشتن چه افکار و گفتن چه حرفهائی بدانیم ایجاب میکند که متفاوت از دیگران باشیم و این ویژگی شاخص همه مردم خوشبخت است.
بعضیها این نگرش را اتخاذ میکنند که «من حاضرم برای شادتر زیستن هر کاری انجام دهم بشرطی که مجبور نباشم چیزی را در خودم تغییر دهم.» متأسفانه این اندازه از تعهد معمولاً برای پیشرفت کافی نیست.
کلماتی که از آنها استفاده میکنیم همیشه پس از تصفیه در ضمیر ناهشیار ما تهنشین شده ، بخشی از شخصیت و آرایش روانی ما را شکل میدهند. و همین کلمات هستند که با دقت میزان جدیت و تعهد ما را برای کسب نتیجه به دیگران اعلام میکنند. کلماتی وجود دارند که معمولاً مانع پیشرفت ما میشوند. به عنوان مثال هر بار که از کلمه «سعی» استفاده میکنیم نشان میدهیم که احاطه لازم را بر اوضاع نداریم. وقتی میگوئیم «سعی میکنم اینکار را به خوبی انجام دهم» یا «سعی میکنم به موقع برسم» یا «سعی میکنم شاد باشم» درواقع میگوئیم که ممکن است بتوانیم اینکارها را انجام دهیم و ممکن هم هست که نتوانیم.
جایگزین کردن «میتوانم» به جای «سعی میکنم» حاکی از حس مبارزهطلبی و رودرروئی است که نتایج بسیار بهتری برای ما بهمراه خواهد داشت. شاید بنظر برسد که این پرداختن بیش از حد به جزئیات است، با این حال برای شکل دادن نوع نگرش انسان نسبت به خود و نگرش دیگران نسبت به او حائز کمال اهمیت است!
استفاده از فعل «نمیتوانم» نیز باعث تحلیل توان جسمی فرد میشود. گفتن «نخواهم کرد» به جای «نمیتوانم» غالباً به واقعیت نزدیکتر است. مثلا جمله «من فردا شما را نخواهم دید» به جای « من نمیتوانم فردا شما را ببینم» نشان میدهد که فرد بر خود تسلط داشته و تصمیم خود را گرفته است. جمله «من شنا کردن را یاد نخواهم گرفت» به جای «من نمیتوانم شنا کردن را یاد بگیرم» به این معنیست که شما در این لحظه برای یاد گرفتن شنا آمادگی ندارید و وقتی واقعاً اراده کنید میتوانید آن را یاد بگیرید