اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

زشتی

از نگاه کردن به آینه، افسرده شدن و اجتناب از دیدن تصویر خود، نامناسب جلوه کردن در محافل اجتماعی خسته شده اید؟ ناامید نشوید. در اکثر مواقع، زشتی فقط نوعی نگرش است که ...

از نگاه کردن به آینه، افسرده شدن و اجتناب از دیدن تصویر خود، نامناسب جلوه کردن در محافل اجتماعی خسته شده اید؟ ناامید نشوید. در اکثر مواقع، زشتی فقط نوعی نگرش است که ما اتخاذ میکنیم. اما حتی اگر از نظر فیزیکی هم واقعیت داشته باشد، همیشه راه هایی برای غلبه بر آن وجود دارد.
مراحل


1. لبخند بزنید. چه باور کنید یا نه، این لبخند زدن یا نزدن افراد است که بخش اعظمی از جذابیت آنها را تشکیل می دهد. اگر به فیلم هایی که تابه حال دیده اید فکر کنید، کدام هنرپیشه ها بودند که همیشه خوشتیپ ترین و جذابترین تلقی می شدند؟ مطمئناً آنهایی که همیشه یک لبخند زیبا و جذاب برای بیننده ها روی لبانشان داشته اند. مغز ما طوری برنامه ریزی شده است که از نوزادی جذب لبخند دیگران می شویم و لبخند زدن واقعاً می تواند معجزه کند. مردم اگر حتی قیافه شما را به یاد نداشته باشند، همیشه آن لبخند زیبا و خنده از ته دلتان را به یاد خواهند آورد.

2. خود را زیبا تصور کنید. اکثر اوقات افرادیکه احساس می کنند زشت هستند خود را از ترس صدمه دیدن از جامعه دور می کنند. به نظر آنها، عدم پذیرش جامعه که کاملاً قابل انتظار است واقعاً شایسته آنهاست. اما اینطور نیست. هیچکس حق ندارد درمورد ظاهر شما قضاوت کند، بجز خودتان و اگر تصمیم بگیرید که خوش ظاهر باشید، حتی اگر بینی شما بزرگ باشد یا شکم بزرگی داشته باشید یا نصف صورتتان سرطانی باشد، آنچه به دیگران منعکس می کنید، فردی خوش ظاهر خواهد بود. اکثر اوقات مردم فقط به این دلیل می گویند که یک نفر زشت است که خودش چنین تصوری از خود دارد.

3. جلوی آینه بایستید، به آنچه می بینید طوری واکنش دهید که انگار یک نفر دیگر است. شما شایستگی این را دارید که حداقل با همان احترامی که با یک غریبه برخورد می کنید، با خودتان برخورد کنید. مطمئناً هیچوقت بی مقدمه به یک غریبه نمی گویید که "اه، چقدر تو زشتی!" پس با خودتان هم اینکار را نکنید. با خودتان مودب باشید و سعی کنید به هر طریقی که میتوانید به آن فردی که جلوی آینه می بینید کمک کنید تا زیباتر به نظر برسد و احساس بهتری نسبت به خود پیدا کند.

4. هر روز وقتی بیرون می روید، خوب لباس بپوشید و به خودتان برسید. این یعنی شلواری خوش قواره و پیراهنی اتوکشیده تن کنید و موهایتان را هم تا حد ممکن به زیباترین حالت خود درست کنید. شاید در اول کار به نظرتان وقت تلف کردن باشد اما آنهایی که متقاعد شده اند که زشت هستند معمولاً سعی می کنند که خود را در خانه پنهان کنند و هیچکس را نبینند. اما باز هم خودتان، خودتان را خواهید دید و این است که واقعاً مهم می باشد. وقتی عادت کنید که تمام روز خوب به نظر برسید، اتوماتیک وار تصور خواهید کرد که فرد خوش ظاهری هستید و به سایرین هم با همین تفکر واکنش خواهید داد. و این چرخه آنقدر ادامه پیدا میکند که واقعاً زیبا می شوید و متعجبانه خواهید دید که یک روز هر کس با دیدنتان، تحسینتان خواهد کرد.

5. تحمل کنید. مهم نیست که اول کار چقدر احساس حماقت کنید، اما این مراحل را خوب به یاد داشته باشید: لبخند، جذاب تصور کردن خود، محترمانه برخورد کردن با خود درست مثل یک غریبه، و زیبا کردن و رسیدن به خود. مهم نیست که تغییر طرز فکرتان چقدر طول بکشد، هیچوقت نباید تسلیم شوید. پیشرفت واقعی همیشه تدریجاً به وجود می آید.

6. از آرایشگرتان بخواهید یک مدل موی جدید روی سرتان پیاده کند، کمی آرایش کنید، و با خودتان خوب برخورد کنید. در خرید لباس بیشتر دقت کنید و چیزی را بخرید که واقعاً برازنده تان باشد.

7. دریچه قلبتان را برای دوستی باز کنید. خواهید دید که وقتی دوستان بیشتری داشته باشید، اعتماد به نفستان تا جایی بالا می رود که خودتان را واقعاً زیبا خواهید دید.

نکات


· یادتان باشد، بعضی از افراد جذاب محبوب ما چندان هم زیبا نیستند. باربارا استرایساند و کارول برونت واقعاً نمونه بارز زیبایی به حساب نمی آیند اما ما آنها را به خاطر روحیه جذاب، دلپذیر و پرانرژیشان دوست داریم. زیبایی خنده ماست؛ به شکل ابرو نیست بلکه در نحوه استفاده شما از آن ابرو است.

· زیبایی نیز به همان اندازه زشتی یک فریب است. آرایش صورت هنرپیشه محبوبتان را بردارید و آنوقت است که شوکه می شوید که دقیقاً قیافه دوران دبیرستان شما را دارد. حتی اگر زشت هم نباشد، یک دست لباس زشت و بی قواره تن او کنید و ببینید که چقدر زشت به نظر خواهد رسید.

· اعتماد به نفس از زیبایی ظاهر جذب کننده تر است. صاف بایستید، سرتان را بالا نگه دارید و در چشمان مردم خیره شوید.

· یادتان باشد که همه جوانب ظاهر برای همه افراد زیبا نیست و خیلی اوقات ویژگی هایی که به نظر یک نفر زشت می آید برای دیگران زیبا است.

· اگر نمی دانید که چطور باید خوب لباس بپوشید، کسی از اطرافیانتان را که به نظرتان فردی خوش لباس است که پیدا کنید و ببینید که چطور لباس می پوشد و لباسهایی را در کمدتان پیدا کنید که شبیه سبک لباس پوشیدن او باشد. راحت و کلاسیک لباس بپوشید. اگر به نظرتان می آید که شکمتان از شلوار جینتان بیرون زده است مطمئن باشید که آن شلوار هیچ زیبایی به شما نخواهد داد پس دور بریزیدش.

· یک مدل موی جدید برای خود انتخاب کنید. شاید تعجب بکنید که یک تغییر ساده در مدل مو چطور می تواند ظاهر شما را از این رو به آن رو کند.

· همیشه به خودتان بگویید که زیبایید چون واقعاً هستید.

· یادتان باشد، زیبایی مسئله ای کاملاً نسبی است. برای تحت تاثیر قرار دادن یک نفر ظاهرتان را تغییر ندهید. بهترین کار این است که همیشه خودتان باشید.

· به خاطر بسپارید فقط خودتان بدترین منتقد خودتان هستید.

وقتی اعتماد به نفس در شما ایجاد شد، مطمئناً دیگر خیلی به خودتان سخت نخواهید گرفت.

هشدارها


· اول از همه اینکه، بدانید که شما زشت نیستید! همه فکر می کنند که اشکالی دارند درحالیکه در واقعیت آن افراد زیباترین و جذاب ترین ها هستند.

· هیچوقت از مردم نپرسید که آیا فکر می کنند شما زشت هستید یا نه. ممکن است واقعاً اذیتشان کند. از این گذشته، مطمئناً اگر زشت هم باشید، آنها مستقیم این را به شما نخواهند گفت.

· آشکار است که شما زیبا هستید. رمز موفقیت فقط در اعتماد به نفس است. و بهترین راه برای به دست آوردن این است که دوستانه تر با مردم برخورد کنید. برای شروع مکالمه پا پیش بگذارید و از دیگران سوال کنید، همین مکالمات آشنایی هایی به وجود می آورد که این آشنایی ها منجر به دوستی می شوند. و آنوقت است که مردم واقعاً می بینند که چقدر زیبا هستید

هوش

انواع هوشهوش چیزی است که ارزیابی و اندازه گیری آن کار ساده ای نیست چون انواع بسیار متفاوتی دارد. در سال 1983، دکتر هاوارد گاردنر استاد دانشگاه هاروارد، مفهوم جامع تری از هوش ارائه داد و آن را چند-هوشی نامید. تئوری او با نظریات سنتی در این رابطه که می گفتند "آیا می توانید وقایع را به خاطر بسپاری، ریاضیات انجام دهی، منطقی فکر کنی و جمله های صحیح بنویسی؟" کاملاً مغایر بود. و دیدگاهی بسیار جامع تر برای قضاوت در مورد هوش افراد داشت.

طبقه بندی اولیه شامل 7 دسته بود که هر کدام بخش های متفاوتی از هوش را شامل می شد:

  • هوش و دانش زبانشناختی:  مهارت کار کردن با زبان و کلمات. گاهاً می بینیم که بعضی قادر به تکلم به چندین زبان مختلف هستند، در حالیکه بعضی در یادگیری یکی هم درمانده اند.
  • هوش منطقی و ریاضی:  حل مشکلات به طریقی کاملاً منطقی. نوعی از هوش که بیشتر شامل کتابخوانان است.
  • هوش موسیقی:  قابلیت فکر کردن در قالب نُت های موسیقی و ریتم. چه در نواختن و چه در آهنگ سازی.
  • هوش فضایی:  حل مشکلات به صورت بصری، در مغز فرد. جهت یابی و ناوبری از مهمترین آنهاست ولی توانایی در هنر، مجسمه سازی و طراحی نیز از این دسته اند.
  • هوش جنبش فیزیکی:  داشتن توانایی در حرکت عضلات و سایر حرکات ورزشی.
  • هوش میان فردی:  توانایی شناخت احساسات، حالات و عواطف دیگران. مهارت های اجتماعی.
  • هوش درون فردی:  اطلاع از خودمان، احساسات و افکار خودمان.

نکاتی که باید به خاطر داشته باشید یکی از اصلی ترین قانون های تعیین هوش افراد این است که هیچ گاه فکر نکنیم آموزش و تحصیلات با هوش و قوه ی ادراک یکسان است. حتماً باید تا به حال برخورد کرده باشید که هر فردی با مدرک تحصیلی از بهترین دانشگاه دنیا، فرد باهوشی نیست، و هر فردی هم که نتوانسته حتی تحصیلات دبیرستانی را به پایان برساند خنگ و کم هوش نمی باشد. همانور که نظریه ی چند-هوشی نشان می دهد، هر فردی قابلیت های مختلف دارد و همه یکسان نیستند.

به عنوان یک قانون کلی، باهوش ترین افراد جامعه ی ما تنها افرادی هستند که از ناچیز بودن اطلاعات و آگاهی هایشان مطلعند. هیچوقت به کسی اینقدر اطمینان نکنید که بگویید او پاسخ هر سوالی را می داند و فکر می کند که هر مبحثی را می توان با تئوری خوب ضد بد حل کرد. هوش، قوه ی درک این مسئله است که هر مشکلی میتواند راه حل های مختلف داشته باشد، حتی اگر ما یکی را بر راه حل های دیگر ترجیح دهیم.

برخلاف آنچه ممکن است فکر کنید، پذیرفتن اینکه چیزی را نمی دانید، یکی از علائم باهوشی شما است به جای اینکه تظاهر کنید که از آن آگاهی دارید. چون اگر کار را اشتباه انجام دهید، و دیگران این موضوع را بفهمند، از حیوان هم احمق تر جلوه خواهید کرد.

چه باید کرد... هیچ راه مطمئن و کاملی برای تعیین هوش افراد نیست و نخواهد بود. اما نشانه ها و علائم زیادی هست که با دنبال کردن آنها می توانید نتیجه گیری کلی داشته باشید. اما باید سوالات درست و به درد بخور از فرد بپرسید. در اینجا به مواردی اشاره میکنیم، آنها را به خاطر بسپارید.

سوالات کلی بپرسید، نه سوالات مخصوص و ویژههمه ی افراد با درصد هوش متوسط می توانند اصول علمی و اعداد و مسائلی از این قبیل را به خاطر بسپارند. سوالات انتزاعی و خیالی دشوارتر هستند.

به دنبال پاسخ های صحیح و عقلانی باشیدآیا به نظر می رود که فرد مشغول تکرار آن چیزی است که در روزنامه مطالعه کرده است؟ یا خود واقعاً در مورد این مسائل فکر کرده است؟

به کلمات قلمبه سلمبه ای که بی جا به نظر می رسند و اشتباهاً استفاده می شوند دقت داشته باشیدبعضی افراد عادت دارند که با استفاده از کلماتی که به ظاهر گیرا و پرابهت هستند خود را بزرگ کنند. اگر استفاده از کلماتشان نابه جا بود، یادداشت بردارید.

دنبال کلمات کلیدی باشیدبه طور مثال استفاده از کلمه ی "پیش گستر" اشاره به این دارد که فرد از جملات کلیشه ای استفاده می کند.

دنبال عبارات و جملات کلیشه ای باشیداستفاده ی زیاد از جملات کلیشه ای نشانه ی بدی است، اما استفاده از همین کلیشه ها به طرزی نادرست موضوع را بدتر هم می کند.

سوالاتی بپرسید که خودتان جوابش را می دانیداگر سوال را درست جواب دهند یا اینکه بگویند نمی دانند خوب است. اما اگر سعی در سفسطه کردن کنند، حواستان باشد.

حضور ذهن و قدرت استدلالش را محک بزنیدفقط حافظه ی او را آزمایش نکنید، کمی هم قدرت تعقل آنها را محک بزنید و ببینید که آیا می توانند بعضی از سوال ها را با استدلالات منطقی جواب بدهند.

نظر او را در مورد چیزی بپرسیدببینید می توانند در مورد موضوعات مختلف نظر خود را ابراز کنند یا اینکه فقط قادر به حفظ یکسری اصول علمی هستند.

مهارت های اجتماعی او را بررسی کنید. ببینید در برخورد با دیگران چطور رفتار می کنند.

طریقه ی صحبت کردن او را بسنجیدبیان واضح و کامل موضوعات بسیار بهتر از استفاده از کلمات پیچیده و قلمبه سلمبه ای است که خود فرد هم شاید معنایش را به درستی نداند.

"هر فردی که مبحثی را با توجه به منابع و مراجع دیگر بررسی می کند، از هوش خود استفاده نکرده است، فقط از حافظه اش استفاده می کند."

-لئوناردو داوینچی-


از هوشتان درست استفاده کنید.
تجربه های زیادی نشان داده است که افرادی که در ابتدا کودن و احمق جلوه میکردند، نابغه و افرادی بسیار باهوش بوده اند. به همین دلیل است که این مسائل هیچگاه نباید از روی ظاهر نتیجه گیری شوند.

درست است که هوش به طور کلی چیز خوبی است، اما در کنار ویژگی های خوب اخلاقی فرد است که زیباتر می شود. باهوش بودن یک چیز است، اما دانستن اینکه چطور از این هوش استفاده کنید بسیار مهمتر است. افرادی که موفق می شوند، لزوماً همیشه افراد باهوشی نیستند. آنها فقط می دانند که چطور از هوششان استفاده کنند.

تربیت کودک

روسو کتابی دارد به نام «امیل» که در فن تربیت کودک نوشته است. کتاب جالبی است، امیل نام کودک فرضی و افسانه ای است که وی در کتاب خود او را تحت تربیت قرار می دهد و به پروش همه ی جنبه های جسمی و روانی او توجه می کند. در همه ی موارد ایده ی روسو این است که «امیل» را در حال ممارست با طبیعت و پنجه در پنجه ی طبیعت و در دامن سختی ها پرورش دهد.

امام باقر علیه السلام می فرماید: «شرّ الآباء من دعاه البرّ الی الافراط؛

بدترین پدران آن هایی هستند که در نیکی و محبت کردن به فرزندان خود زیاده روی نمایند.»

وی معتقد است که بدبخت ترین کودکان، آن هایی هستند که والدین آن ها، آنان را در ناز و نعمت پرورش می دهند؛ نمی گذارند سردی و گرمی دنیا را بچشند و پستی و بلندی جهان را لمس کنند.

 

 این گونه کودکان در مقابل سختی ها حساس می شوند و در مقابل لذت ها بی تفاوت، هم چون ساق نازکک درخت کوچک در مقابل هر نسیمی می لرزند و کوچک ترین  حادثه ی سوئی آنان را ناراحت می کند، تا جائی که یک حادثه ی کوچک این فرزندان نازپرورده را به فکر خودکشی می اندازد.

 

و از آن طرف هر چه موجبات لذت به آن ها داده شود، به هیجان نمی آیند و نشاط پیدا نمی کنند. این گونه انسان ها هرگز طعم نعمت ها را درک نمی کنند، گرسنگی نچشیده اند تا مزه ی غذا را بفهمند، بهترین غذاها برای ایشان کم ارج تر و کم لذت تر از نان جویی است که یک کودک در خانواده کم بضاعت  می خورد.

 

 یکی از علل خودکشی کودکان در خانواده های ثروتمند این است که پول تو جیبی بیش از حد کفایت دارند ، اما دارای فکر صحیح و منظم نیستند. آنها از موهبت ایمان بی بهره اند .

 

اگر در کودکی حتی در سنین خیلی کم در هنگام برآوردن برخی از خواسته های فرزندمان به آنها تحمل وصبر را در قبال تاخیر در برآوردن حاجت یاد دهیم و این برد باری آنها را تشویق کنیم.

 

در بزرگسالی توان بیشتری در خویشتنداری و تحمل مشکلات خواهند داشت. آنها می آموزند که همیشه زمینه برای برآوردن خواسته هایمان فراهم نیست و گاهی باید خود را برای ناکامی آماده کنند. 

 

به همین جهت امام کاظم علیه السلام فرمود: «یستحبّ غرامة الغلام فی صغره لیکون حلیماً فی کبره؛ چه خوب است که فرزندان را در کودکی به کارهای سخت و تحمل مشکلات وادار کرد تا در بزرگی حلیم و بردبار باشند.»