باورها، مالک و فرماندهی وجود ما و ایجادکنندهی رفتارهای ما هستند. آنها نادیدنی و لمس نشدنیاند و بیشتر بهصورت ناخودآگاه عمل میکنند. در بسیاری از موارد ، باورها با حقایق مشابه و یکسان تلقی و تصور میشوند در حالی که حقایق، پدیدههایی هستند که اتفاق افتادهاند اما باورها، انواعی از تعمیمها دربارهی مسائلی است که اتفاق خواهند افتاد. در حقیقت، باورها اصولی هدایت کننده هستند.
باور هایی که بر پایه ی مبانی دینی ما شکل می گیرند ، بهترین پایه برای بنا کردن یک زندگی سالم است.
همهی ما دارای باورهای مشترکی در بارهی جهان مادی هستیم که براساس حقایق عینی شکل گرفتهاند. برای نمونه، آتش میسوزاند و همهی ما مشمول قوهی جاذبه هستیم ، بنابراین هرگز درصدد آن برنمیآییم که برای امتحان مجدد ، سیمهای برق را به دست بگیریم و یا در لبهی پرتگاههای بلند حرکت کنیم. ولی با وجود این ، باورهای زیادی دربارهی خودمان و انسانهای دیگر داریم که به اندازهی خاصیت سوزندگی آتش و قدرت جاذبه ، برایمان قطعیت دارند. این باورها، نیرو و عامل محرک رفتارهای ما هستند هر چند که تعدادی از آنها درست و برخی از آنها نادرستاند.
باور داشتن اصولی در زندگی، خیلی مهمتر و بهتر از این است که انسان باوری نداشته باشد. ( البته اصول صحیح به رستگاری انسان کمک می کند). ایمان پیدا کردن، باعث میشود جهان و هستی برای فرد ، با معنیتر شود. در این شرایط ، او بهتر میتواند مسائل را برای خود تفسیر و توجیه کند. عقاید درست و صحیح ، حمایت کننده بوده و زمینهساز خلاقیت و پیشرفت به حساب میآیند. عقاید باعث میشوند ما بهتر خودمان را در شرایط کنونی، حفظ کنیم و با گامهای مطمئنتری، به سمت آینده قدم برداریم.
باورها میتوانند به صورت خلاق، آفریننده و پیشگویانه عمل کنند. زمانی که در باور و گفتار ما ، این اعتقاد بهوجود آید که طرف مقابل، فردی لایق، کوشا و بسیار باهوش است، او هم بهصورت متقابل کوشش میکند تا به همین صورت باشد.
تغییر باورها
آیا باور میکنید این امکان برای شما وجود دارد که به ایجاد تغییر در باورهایتان بپردازید؟ آیا دوست دارید که برخی از آنها را تغییر دهید؟ در بسیاری از موارد ، این تغییر عقیدهها ، به زندگی ، لذت و تنوع میبخشند و در برخی از حالات، برای مدتی، اختلال یا کُندی در برخی از کارها ایجاد میکنند.
در سالهای گذشته ، بهصورت مکرر ، عقاید و باورهای شما تغییر پیدا کردهاند. اگر در سنین میانسالی هستید ، به یاد بیاورید که در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی چه نوع باورهایی داشتهاید. هرقدر که بزرگتر شوید و تجربیات جدیدی را پشتسر بگذارید ، دیدگاهتان در مورد بسیاری از مسائل زندگی ، تغییر میکند. افکار و عقاید ما آنچنان تدریجی متحول میشوند که در بسیاری از موارد ، متوجه تغییر آنها نمیشویم. برخی از باورها پس از اینکه فرد تنها با یک استثنا روبهرو میشود ، تغییر پیدا میکنند. از بین رفتن عقیده برای انسان میتواند بسیار خطرناک باشد زیرا در این شرایط، یک خلا فکری بهوجود میآید که میتواند هر باور دیگری را به عنوان جانشین ، جذب کند.
اگر در زمینهای در زندگی، باور خود را از دست دادید ، بهطور حتم به باور و عادت جدیدی که دارای نیات و هدفهای مثبت و خیرخواهانه است، روی آورید. در ارتباط با هر باوری، از خودتان بپرسید: «این باور چه خیر، منافع و برکاتی برای من به بار میآورد؟» اگر فکری را طرد میکنید ، بلافاصله از خودتان بپرسید: «چه فکر بهتری را میتوانم جانشین آن کنم؟»
تغییر باورها اگر با پایمردی و صبوری در حفظ عقیدهی جدید همراه نباشد ، ممکن است دوام نیاورد.
در برخی از موارد ، بایستی در اجزای ساختار باورهای گذشته، تغییراتی بهوجود آورد و در بعضی دیگر ، باید به تجربیات مهم و سرنوشتسازی که در گذشته به پیدایش عقیدهی موجود انجامیده است، برگشت و بار دیگر به ارزشیابی و نتیجهگیری از آن پرداخت. آنچه درباره عقیدهی جدید بسیار مهم است، صرفنظر از اینکه این عقیده یا فن چگونه باشد ، این است که با بنیانهای ارزشها و احساسات فرد ، مطابقت و همسویی داشته باشد
دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛
فریب میفروخت. مردم دورش جمع شده بودند، هیاهو میکردند
و هول میزدند و بیشتر میخواستند.
توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،دروغ و خیانت، جاهطلبی و ...
هر کس چیزی میخرید و در ازایش چیزی میداد.
بعضیها تکهای از قلبشان را میدادند و بعضی پارهای از روحشان را.
بعضیهاایمانشان میداد. خدایشان را میدادند و بعضی آزادگیشان را.
شیطان میخندید و دهانش بوی گند جهنم به هم میزد.
دلم میخواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.
انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و
گفت: من کاری با کسی ندارم ،
فقط گوشهای بساطم را پهن کردهام و آرام نجوا میکنم.
نه قیل و قال میکنم و نه کسی را مجبور میکنم چیزی از من بخرد.
میبینی! آدمها خودشان دور من جمع شدهاند.
جوابش را ندادم.
آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و
گفت: البته تو با اینها فرق میکنی.تو زیرکی و مومن.
زیرکی و ایمان، آدم را نجات میدهد. اینها سادهاند و گرسنه.
به جای هر چیزی فریب میخورند.
از شیطان بدم میآمد. حرفهایش اما شیرین بود.
گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت.
ساعتها کنار بساطش نشستم تا این که
چشمم به جعبهای عبادت افتاد که لا به لای چیزهای دیگر بود. !!!
دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم
با خودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی ،
چیزی از شیطان بدزدد بگذار یک بار هم او فریب بخورد.!!!
به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم.
توی آن اما جز غرور چیزی نبود.
جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت.
فریب خورده بودم، فریب.
دستم را روی قلبم گذاشتم،نبود!
فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشتهام.
تمام راه را دویدم.
تمام راه لعنتش کردم.
تمام راه خدا خدا کردم. میخواستم یقه نامردش را بگیرم.
عبادت دروغیاش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم.
به میدان رسیدم، شیطان اما نبود.
آن وقت نشستم و های های گریه کردم.
اشکهایم که تمام شد،بلند شدم.
بلند شدم تا بیدلیام را با خود ببرم که صدایی شنیدم،
صدای قلبم را .
و همانجا بیاختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم
هرگزتسلیم نشو، هر روز معجزه تازه ای اتفاق می افتد.
دیگران را ملامت نکن ، مسئولیت های زندگیت را خود بپذیر.
گوش کردن را یاد بگیر ، فرصت ها گاه با صدای آهسته در می زنند.
راهی برای تغییر را پیدا کن و با تمام تلاش آن را دنبال نما.
هرگز امید را از کسی سلب نکن، شاید این تنها چیزی باشد که دارد.
مسائل را از دریچه ای متفاوت نگاه کن.
وقتت را تلف ماتم گرفتن برای اشتباهات گذشته نکن ، از آنها درس بگیر و بگذر.
هرگز گره ای را که می شود باز کرد، نبر .
هنگام مواجهه با کار سخت طوری عمل کن که انگار شکست غیر ممکن است.
مردم دار باش ، هرگز کسی را از خود نرنجان.
خود را با معیار های خودت بسنج ، نه با معیار های دیگران .
هر لحظه شکر گذار داشته هایت باش.
فراوان بخند ، شوخ طبعی درمان تقریبا همه دردهای زندگی است.
از زمان یا کلمات با بی توجهی استفاده نکن ، هیچکدام قابل بازگشت نیستند.
نگو وقت نداری ، تو دقیقا همان تعداد ساعت در روز را در اختیار داری که موفق ترین انسان ها داشته اند.
حال و هوای بچگی را فراموش نکن .
خود را به "خود بهسازی" دائم متعهد کن.
به افکار بزرگ فکر کن ، اما از شادی های کوچک لذت ببر.
برای کسانی که از دست رنج خود ارتزاق می کنند- هر قدر هم کارشان پیش پا افتاده باشد- احترام قائل باش.
هیچ فرصتی را برای ابراز محبت از دست نده.
مثبت بیاندیشید تا کلید گنج را در دست بگیرید.
صبح را با پیامی خوش به خود آغاز کن .
شریک زندگیت را با دقت انتخاب کن ، نود و پنج درصد خوشبختی ها و بدبختی های زندگی ات از همین یک تصمیم خواهد بود.