یه سوال مهم؟
چه جوری مطمئن بشم که جزو دسته بنده های خوب خدا هستم؟ جزو انسانهای با ایمانی که خدا خیلی دوستشون داره؟ نشونه های بنده های خوب خدا چیه؟
جواب:
یکی از راههای رسیدن به پاسخ اینجور سوالها مراجعه به قرآن هست. ببینیم خود خدا برای انسان مومن چه نشانه هایی بیان کرده و ببینم آیا این نشانه ها در وجود من هست یا نه.
وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
و آنان که از بیهوده رویگردانند. (مومنون/3)
# نکته:
لغو هر گفتار و عملى است که فایده قابل ملاحظه اى نداشته باشد البته لغو تنها شامل سخنان و افعال بیهوده نمى شود بلکه افکار بیهوده و بى پایه اى که انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است به خود مشغول مى دارد همه در مفهوم لغو جمع است. در واقع مؤمنان آنچنان ساخته شده اند که نه تنها به اندیشه هاى باطل و سخنان بى اساس و کارهاى بیهوده دست نمى زنند، بلکه به تعبیر قرآن از آن «معرض» و رویگردانند.
البته دورى از لغو فقط مخصوص مسلمانها نیست و قرآن کریم درباره خوبان اهل کتاب نیز مىفرماید:
«و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه؛ اهل کتاب با ایمان، از لغو گریزانند» (قصص/55)
انسان مومن بخاطر ایمانش جز به اموری که خداوند آن را عظیم و مهم بداند، مشغول نمی شود. اگر به زندگی بزرگان علم و انسانهای موفق نگاه کنیم معنی این حرف خیلی بهتر مشخص می شود. شاید یکی از نتیجه های پرهیز از لغو؛ استفاده صحیح از زمان و وقت باشد که ارزش همین یک نتیجه برای موفقیت انسان بسیار مهم است.
گناه به معنى خلاف است و در اسلام هر کارى که بر خلاف فرمان خداوند باشد، گناه محسوب مىشود. گناه هر چند کوچک باشد چون نافرمانى خداست، بزرگ است.
رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) در سخنى به ابوذر فرمودند:
؛ کوچکى گناه را ننگر، بلکه بنگر چه کسى را نافرمانى مىکنى!
در زبان قرآن و پیامبر (صلّى الله علیه وآله) و امامان (علیهم السلام) با واژههاى مختلف، از گناه یاد شده است، که هر کدام گویى از بخشى از آثار شوم گناه پرده بر مىدارد و بیانگر گوناگون بودن گناه است.
واژههایى که در قرآن در مورد گناه آمده، عبارتند از:
ذنب، معصیت، اثم، سیئه، جرم، حرام، خطیئه، فسق، فساد، فجور، منکر، فاحشه، خبث، شر، لمم، وزر، ثقل، و حنث .
- ذنب، به معنى دنباله است، چون هر عمل خلافى یک نوع پیامد و دنباله به عنوان مجازات اخروى یا دنیوى دارد؛ این واژه، در قرآن 35 بار آمده است.
- معصیت، به معنى سرپیچى و خروج از فرمان خدا و بیانگر آن است که انسان از مرز بندگى خدا بیرون رفته است؛ این واژه در قرآن 33 بار آمده است.
- اثم، به معناى سستى و کندى و واماندن و محروم شدن از پاداشها است زیرا در حقیقت گنهکار یک فرد وامانده است و مبادا خود را زرنگ پندارد؛ این واژه در قرآن 48 بار آمده است.
- سیئه، به معنى کار قبیح و زشت است که موجب اندوه و نکبت گردد، در برابر «حسنه» که به معنى سعادت و خوشبختى است؛ این واژه 165 بار در قرآن آمده است. کلمه «سوء» از همین واژه گرفته شده که 44 بار در قرآن آمده است.
- جُرم، در اصل به معنى جدا شدن میوه از درخت و یا به معنى پست است، جریمه و جرایم از همین ماده مىباشد، جرم عملى است که انسان را از حقیقت، سعادت، تکامل و هدف جدا مىسازد؛ این واژه 61 بار در قرآن آمده است.
- حرام، به معنى ممنوع است، چنانکه لباس احرام لباسى است که انسان در حج و عمره مىپوشد و از یکسرى کارها ممنوع مىشود. و ماه حرام ماهى است که جنگ در آن ممنوع مىباشد و مسجدالحرام یعنى مسجدى که داراى حرمت و احترام خاصى بوده، و ورود مشرکین به آن ممنوع است؛ این واژه حدود 75 بار در قرآن آمده است.
- خطیئه، غالباً به معنى گناه غیر عمدى است. و گاهى در معنى گناه بزرگ نیز استعمال شده است، چنانکه آیه 81 سوره بقره و 37 سوره الحاقه بر این مطلب گواه مىباشد. این واژه در اصل حالتى است که براى انسان بر اثر گناه پدید مىآید و او را از طریق نجات، قطع مىند، و راه نفوذ انوار هدایت به قلب انسان را مىبندد. این واژه 22 بار در قرآن آمده است.
- فسق، در اصل به معنى خروج هسته خرما از پوست خود مىباشد، و بیانگر خروج گنهکار از مدار اطاعت و بندگى خدا است که او با گناه خود حریم و حصار فرمان الهى را شکسته و در نتیجه بدون قلعه و حفاظ مانده است؛ این واژه 53 بار در قرآن آمده است.
- فساد، به معنى خروج از حدّ اعتدال است که نتیجهاش تباهى و به هدر رفتن استعدادها است؛ این واژه 50 بار در قرآن آمده است.
- فجور، به معنى دریدگى و پاره شدن پرده حیا و آبرو و دین است که باعث رسوایى مىگردد؛ و 6 بار در قرآن آمده است.- منکر، در اصل از انکار به معنى نا آشنا است، چرا که گناه با فطرت و عقل سالم، هماهنگ و مانوس نیست، و عقل و فطرت سالم، آن را زشت و بیگانه مىشمرد؛ این کلمه 16 بار در قرآن آمده و بیشتر در عنوان نهى از منکر، طرح شده است.
- فاحشه، به سخن و کارى که در زشتى آن تردیدى نیست، فاحشه گویند. در مواردى به معنى کار بسیار زشت و ننگین و نفرت آور به کار مىرود؛ این واژه 24 بار در قرآن آمده است.
- خبث، به هر امر زشت و ناپسند، خبیث گویند در مقابل «طیّب» به معناى پاک و دلپسند. این واژه در 16 مورد از قرآن به کار رفته است.
- شرّ، به معنى هر زشتى است که نوع مردم از آن نفرت دارند، و بر عکس، واژه «خیر» به معنى کارى است که نوع مردم آن را دوست دارند، این واژه غالبا در مورد بلاها و گرفتارىها استعمال مىشود، ولى گاهى نیز در مورد گناه به کار مىرود، چنانکه در آیه 8 سوره زلزال به معنى گناه به کار رفته است.
- لمم، (بر وزن قلم) به معنى نزدیک شدن به گناه و به معنى اشیاى اندک است و در گناهان صغیره به کار مىرود. و در قرآن یکبار آمده است.
- وزر، به معنى سنگینى است، و بیشتر در مورد حمل گناه دیگران به کار مىرود، «وزیر» کسى است که کار سنگینى از حکومت را به دوش خواهد کشید، این واژه در قرآن 26 بار آمده است. گاهى در قرآن واژه «ثقل» نیز که به معنى سنگینى است در مورد گناه به کار رفته است، چنانچه آیه 13 سوره عنکبوت به این مطلب دلالت دارد.
- حنث، (بر وزن جنس) در اصل به معنى تمایل به باطل و بازخواست آمده است و بیشتر در مورد گناه پیمان شکنى و تخلف، بعد از تعهد، آمده است. این واژه دوبار در قرآن آمده است.
این واژههاى هفدهگانه هر کدام بیانگر بخشى از آثار شوم گناه و حاکى از گوناگونى گناه مىباشند، و هر یک با پیام مخصوص و هشدار ویژهاى، انسانها را از ارتکاب گناه برحذر مىدارند.
در قرآن هیجده گروه به خاطر گناهان مختلف، مورد لعن قرار گرفتهاند؛
«لعن» در اصل به معنى طرد و دور ساختن از رحمت، آمیخته با خشم و غضب است، با این که رحمت خداوند شامل همه چیز مىشود؛
وَ رَحمَتى وَسعَت کُلّ شَیى ؛ و رحمت من بر هر چیزى گسترده است.
ولى انسان به خاطر سوء انتخاب خود به جایى مىرسد که همچون توپ در بسته در اقیانوس رحمت الهى قرار دارد اما ذرهاى آب رحمت را به درون نمىپذیرد.
هنوز برای میلیونر شدن (ثروتمند شدن ) دیر نیست. این جملهای است که هر انسان مشتاق تحول و ثروت میباید قدری روی آن توقف کند و به آن بیاندیشد. برای درک ارزش چنین جملهای بهتر است هم اکنون شما خواننده عزیز که قصد تغییر سرنوشت را دارید روی این جمله تمرکز داشته باشید.
برای آن که تمرکز شما عمیق و اثر گذار باشد، و آن تحولی را که میباید در شما ایجاد کند،بهتر و حتی لازم است از قانونهای «سکون و قصد و آرزو» استفاده کنید. این دو قانون طلائی که پیوستگی همیشگی باهم دارند، راز اصلی و به اصطلاح قدیمیها سرالاسرار همه پیروزیهایی هستند که بشر طی تاریخ بدست آورده و از این پس نیز به دست خواهد آورد.در حقیقت هیچ کس نمیتواند «لحظه تحول» را تجربه کند،مگر آن که دریک لحظه ویژه ،به دنیای سکون و آرامش وارد شود. زمانی که پا به جهان سکون و آرامش بگذارید، و اجازه دهید که همه افکار پراکنده شما متوقف شوند و دنیای خارج را فراموش کنید،در آن موقع میتوانید آینده نیامده خود را برای همیشه متحول سازید.چون آن لحظات،تصمیم گیری و طرح در قصد آرزوهاست. هر آرزوئی که در آن لحظه عمیقاً وقلباً در نظر بگیرید همان طرح و نقشه آینده شما خواهد بود، و لذا آن لحظه به بعد شما نیز میتوانید مطمئن باشید که از ١٠٠٠ قدم آرزو نخستین و مهمترین قدم آن را برداشتهاید.از آن لحظه به بعد شما «ارابهران سرنوشت خود خواهید بود.یعنی جهان با همه مشکلاتش در دست شما هم چون موم جلوه میکند،که میتوان به دلخواه آن را تغییر داده.
قدم اول :
پس برای آن که شما نیز آن لحظه جادوئی و اسرارآمیز را تجربه کنید، مکانی خلوت را انتخاب نموده و چندین با بدون آن که آن را بر زبان آورید در ذهن خود بگوئید:«هنوز برای ثروتمند شدن دیر نیست .» یعنی این جمله جادوئی را بطور مکرر و در ذهن خود خطاب به خودتان و تمامی کائنات بگوئید: «هنوز برا ی ثروتمند شدن دیر نیست»
وقتی شما جمله فوق را به این نحو به خودتان و به جهان اعلام میکنید، روح شما روح جهانی آن را کاملاً دریافت میکند و از آن لحظه به بعد ، تمامی کائنات و یا حداقل قسمتی از این کائنات بزرگ به سیام شما گوش میکند و از آمادگی شما برای تغییر و تحول آگاه میگردد. آیا میدانید نام این لحظه چیست ؟شاید درست حدس زده باشید. نام آن لحظه «تقدیر » است و شما خوشبختانه از آن گذر کردهاید. یعنی با یک فکر و اندیشه عمیق و یک آرزوی ژرف، لحظه تقدیر را تجربه کردید.
احتمالاً شما نیز آن جملههای معروف اوپا نیشاد را بیاد دارید که میگوید:
آرزویتان هر گونه که باشد،کردارتان همانگونه است.
کردارتان هر گونه که باشد، رفتارتان همانگونه است
.رفتارتان هر گونه که باشد، تقدیرتان همانگونه است.
معنی نهفته در جملات فوق این است که آرزو و تقدیر و سرنوشت است. البته به شرط آن که «آرزو» ژرف و بر خاسته از روح باشد. نایلئون هیل در کتاب «Think and grow rich »گام هفتم به سوی ثروت را به اهمیت تصمیم گیری اختصاص داده و میگوید:« زندگی ٢٥٠٠٠ زن و مرد شکست خورده را مورد تحقیق و بررسی قرار دادند، و سرانجام از مابین ٣١ عامل شکست و ناکامی این افراد، عامل ناتوانی در تصمیم گیری ، را جزو مهمترین عوامل اعلام نمودند. هیل معتقد است که عدم تصمیم گیری همان دشمن مشترکی است که همگی باید بر علیه آن قیام کنیم.
شش راه اصلی برای ثروتمند شدن :
اگر همه کتابها و مقالاتی را که در زمینه ثروتمند شدن به رشته نگارش در آمدهاند، مورد بررسی دقیق قرار دهیم ، سرانجام به ١٤ دستور العمل میرسیم که باعث میشود سیبهای طلائی درون سبد را بیابیم . این چهارده راه اصلی عبارتند از:
- آرزوی ثروتمند شدن
- استفاده از فرصتها
- قابلیت و آمادگی برای تغییر وضعیت
- استفاده از تخصص
- بهرهگیری از تجربه دیگران
- به دنبال نوآوری و موضوعات جدید بودن
- استفاده از خلاقیت ناکام
- استفاده از دستور العملهای تلقین
- رقم مورد نیاز ثروت را از قبل مشخص کردن
- کوشش همیشگی و پایدار
- از شکست نهراسیدن
- دید مثبت داشتن
- بهبود روابط اجتماعی و استفاده از مهارتهای عصبی کلامی
- رعایت قوانین کائنات
باور کنید، همه آنانی که به ثروت رسیدند، فقط و فقط از همین اصول استفاده کردهاند و هیچ پنهان کاری دیگری در بین نیست.در قسمت دوم از این جزوه ، این نویسنده ، گزارشات کوتاه ولی حقیقی از آنانی که قبلاً در روی « خط صفر» قرار داشتند، و امروز در قلمرو پیروزیها قدم میزنند، جهت اطلاع خواننده عزیز جمعآوری کرده و با دلیل و برهان ثابت میکند که : «خواستن توانستن است » البته به شرط آن که قبلاً اطلاعات کافی جمعآوری کرده و برنامه ریزی لازم در دست باشد.
راه طلایی از همین جا و این گونه آغاز میشود فوری به دور و بر خود نگاه کنید، اغلب آنانی که در مضیقه مالی قرار دارند همیشه نگاه« منفی و نا مساعد» نسبت به پول داشتهاند. یعنی با گفتار خود نوعی عکس العمل منفی و تدافعی در قبال پول از خود نشان دادهاند. برای مثال، همیشه و معتقد بودهاند که چرا باید اینقدر برای پول کار کرده آنان پول را چیزی کثیف و ناجور به حساب میآورند. خودتان بارها از زبان آنان شنیدهاید کع میگویند: صبح تا شب باید برای پول کار کنیم . این هم شد زندگی؟ و یا این که شکوه و شکایت نموده و میگویند: همه بدبختیها از این پول است. این پول آدم را بیچاره میکند اگر شما خواننده عزیز نیز همین تصور را دارید، متأسفانه باید بگویم شما نیز ناچارید با زندگی بخور و نمیر بسازید. در حالیکه این سهم شما نیست. یک سخنران معروف بنام راسل.اج کن ول در یکی از آثار معروف خود که نام زیتای «کرورهای الماس» را دارد میگوید:شما میبایست ثروت بدست آورید. چون اصلاً حق ندارید فقیر باشید. زندگی همراه با نداری حتماً بد اقبالی است. از طرف دیگر بدبختی دیگر آن که همانگونه که شما میتوانید فقیرانه زندگی کنید،به همان نحو میتوانید ، ثروتمند باشید. بنابراین این وظیفه اصلی و حتمی ماست که از راههای شرافتمندانه ثروت پیدا کنیم.یعنی نخستین اصل دستوز جلسه توانگری، آرزوی توانگر بودن است. حتی خداوند نیز توانگری را موهبت و نعمت اعلام نموده است.اگر شما فقر و بدبختی و نداری را موهبت بدانید، برای همیشه از توانگری محروم میمانید. شاید بگوئید: خوب این اهمیتی ندارد. بهر حال زندگیم را ادامه میدهم. ولی متأسفانه در این ارتباط مشکلی وجود دارد و آن اینکه، اگر شما توانگر نباشید، نمیتوانید مشکلات خودتان را برطرف کنید ونه مشکلات دیگران را.یکی از نویسندگان عصر حاضر در این مورد سئوالی را مطرح کرده و میگوید: اگر در زندگی ما، غذای درست و حسابی، لباس راحت، کاشانهگرم و نرم، و رضایت شغلی، امکان آفرینش وجود نداشته باشد، چگونه میتوان در عرصه مادی، شادمان بود، و احساس تکامل و رضایت کرد.باور کنید من جملههای فوق را بارها خوانده ام، و نتوانستهام هیچ جوابی برای رد آن بیابم. از طرف دیگر، بعضیها حق دارند که فکر میکنند توانگری یک میراث الهی است. به همین دلیل شما نیز هرگز خود را از این میراث محروم نکنید، چون آن حق شماست.باور کنید که نگاه مثبت به پول و ثروت باعث میشود که از طرق اسرار آمیزی راههای برکت وفور پول و ثروت بر روی شما باز شود. برای آن که قدری از این پدیده اسرارآمیز را تجربه کنید، برای مدتی، این انتظار را در خودتان تقویت کنید و با خود بگوئید: «وضع مالی من تغییر میکند، و روزی وثروت، حتی هدایا و پاداشهای مختلف از همه طرف به سوی من میآیند.»حرکت را آغاز کنید .اکنون که طرز تفکر شما تغییر کرده و دیگر نگرش منفی به پول و ثروت ندارید و قبول کردهاید که توانگری نیز بخشی از تعالی و برتری کیهانی است، میبایست حرکت را آغاز کنید و آن حرکت بسوی « ثروتی مشخص است». برای آنکه به توانگری دست یابید، باید قبول کنید که «هنوز دیر نشده است.» و شما باید هر چه سریعتر اقدامات مثبت را آغاز کنید. اقدامات مثبت عبارتند از - جمع آوری اطلاعات در مورد روشهای کسب ثروت- بکار بستن دستورالعملهای کامیابی- پایداری و از شکست نهراسیدن