اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

ترس از خداوند


ترس به معناى بیم و هراس، یکى از حالات نفسانى است که باعث گریز از خطر یا
آمادگى در مقابل خطر مى گردد. این خصیصه به خودى خود امرى مفید است که باعث بر حذر داشتن انسان از خطرات پیرامون وى مى گردد. ترس در زبان عربى »خوف« و «خشیت» نامیده مى شود.
بین انسان‏ها، از کسانى ترس و هراس باید داشت که قیافه‏اى ترسناک دارند یا ظالم و ستمگر مى باشند، لکن خدا چهره‏اى مادى ندارد که به زشتى و زیبایى متصف شود. حقیقت خدا که ماوراى ماده است، چنین توصیف شده است: «اللَّه جمیل و یحب الجمال؛ خدا زیبا است و زیبایى را دوست دارد».
از دیگر سو هیچ گونه ظلمى از سوى خدا نسبت به بندگان جارى نیست، که موجب ترس از
وى شود.
ترس از خدا به معناى ترس از مسئولیت هایى است که انسان در برابر وى دارد.
ترس از این که در مقام انجام تکالیف الهى کوتاهى کرده و از عهده تکلیف به خوبى بر نیاید. به
عبارت دیگر ترس از کم کارى‏ها، گناهان و کوتاهى‏ها در مقابل تکالیف الهى است.
ترس از انجام ندادن مسئولیت انسانى و ارزش‏هاى عالى، ترس از این که به هدفى که براى آن
آفریده شده دست نیابد.
مولاى متقیان(ع) مى فرماید: »هیچ یک از شما ترس نداشته باشید مگر از گناه خویش«.
سرچشمه‏هاى خوف الهى:
1- اعمال ناپاک و گناهان بندگان یکى از عوامل خوف از خدا است.
خدا هم چنان که به بندگان مؤمن خویش وعده بهشت را داده، به گناهکاران وبدکاران وعده عذاب داده است. پس گناه کار از این جهت که عذاب الهى در انتظار او است، خائف است.
2- در اولیاى خدا (پیامبران و امامان و صالحان) نیز خوف الهى وجود دارد تا بدان جا که در حال نماز، بدن مبارکشان به لرزه مى افتاد و نیمه شب‏ها از خوف خدا گریسته و به حالت غش مى افتادند. این حالت بدین خاطر است که به جهت درک عظمت الهى، خود را حقیر و کوچک احساس کرده و دچار خشیت و خوف مى گردند، یا بدین جهت است که همیشه دغدغه دارند حق عبودیت و بندگى را به انجام نرسانند.
خدا آن قدر با عظمت است که شکر یکى از هزار نتوان کرد، و یا خوف از آن که لحظه‏اى دچار غفلت از ذکر و یاد خدا شوند.
3- بین خدا ترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ است. هر چقدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشترى برخوردار باشد، پرستش شدت بیشترى خواهد داشت. خشیت الهى در دل بنده بدون معرفت حاصل نمى‏گردد: »إنّما یخشى اللَّه مِن عباده العلماء؛ به درستى که مى ترسند از خدا، (از میان بندگانش) علماء«.
4- در قران أمده :و امّا من خاف مقام ربّه؛ پس آن که بیم داشت از مقام پروردگارش
مفسران درباره این که منظور از مقام چیست، چهار احتمال داده‏اند:
أ) مواقف قیامت،
ب) خوف از علم خداوند: مراقبت دائمى او نسبت به همه انسان‏ها که هیچ چیز از او پوشیده نیست.
ج) ترس از خدا نه به خاطر آتش دوزخ و خوف از فوت لذت‏هاى نفسانى در بهشت (طمع
نسبت به نعیم بهشتى) بلکه تنها به خاطر مقام پروردگار و جلال و عظمت او.
د) منظور مقام عدالت او است. خوف از عدالت به خوف از کوتاهى و قصور اعمال باز مى
گردد.
اگر انسانى در مقابل عظمت و بزرگى خدا از یک سو و کوتاهى‏ها و گناهان خود از سوى
دیگر، خاضع نشد و خشیت الهى در وجود او حاکم نشد، نشانه شجاعت و بزرگى نیست، بلکه
نشانگر جهل و نادانى وعدم عاقبت اندیشى است، در نتیجه به دنبال رفع نواقص و توبه نخواهد
رفت و در قیامت در حالى خدا را ملاقات مى کند که در کوله بار خویش هیچ عمل خیرى
ندارد

حقوق بشر

 

 

بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش زیک گوهرند. چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار.

    متن کامل اعلامیه جهانی حقوق بشر

  ماده ۱

    تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند .

 ماده ۲

    هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز ، خصوصا از حیث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، مذهب ، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت ، وضع اجتماعی ، ثروت ، ولادت یا هر موقعیت  دیگر ، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است ، بهره مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی ، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد . گواه این کشور مستقل ، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده  باشد.

 ماده ۳

    هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد .

 ماده ۴

    احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع  است.

 ماده ۵

    احدی  را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد .

 ماده ۶

    هر کس حق دارد که شخصیت حقوق او در همه جا به عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود .

 ماده ۷

    همه در برابر قانون ، مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند.همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.

 ماده ۸

    در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده  باشد ، هر کس حق رجوع به محاکم ملی صالحه دارد .

 ماده ۹

    احدی  را نمی توان خود سرانه توقیف ، حبس یا تبعید نمود .

 ماده ۱۰

    هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی ، منصفانه و علنا رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید.  

 ماده  ۱۱

    الف) هر کس به بزه کاری متهم شده باشد بی گناه  محسوب خواهد شد تا وقتی  که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین های لازم برای دفاع ازاو تامین شده باشد ، تقصیر او قانونا محرز گردد.

    ب) هیچ کس برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب ، آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده است محکوم نخواهد شد . به همین طریق هیچ مجازاتی شدیدتر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق می گرفت درباره احدی اعمال نخواهد شد.

 ماده ۱۲

    احدی در زندگی  خصوصی ، امور خانوادگی ، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های  خود سرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد . هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات ، مورد حمایت قانون قرار گیرد.

 ماده ۱۳

    الف) هر کس حق دارد که در داخل هر کشوری آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب نماید.

     ب) هر کی حق دارد هر کشوری و از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود باز گردد.

 ماده ۱۴

    الف) هر کس حق دارد در برابر تعقیب ، شکنجه و آزار ، پناهگاهی جسنجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند.

     ب) در موردی که تعقیب واقعا مبتنی به جرم عمومی و غیر سیاسی و رفتارهایی مخالف با اصول  و مقاصد ملل متحد باشد ، نمی توان از این حق استفاده نمود .

 ماده ۱۵

    الف) هر کس حق دارد ، که دارای تابعیت باشد.

     ب) احدی را تمی توان خود سرانه از تابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.

 ماده ۱۶

    الف) هر زن و مرد بالغی حق دارند بدون هیچ محدودیت از نظر نژاد ، ملیت ، تابعیت یا مذهب با هم دیگر زناشویی و هنگام انحلال آن ، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج دارای حقوق مساوی می باشند.

     ب) ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن ومرد واقع شود .

     پ) خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماع است و حق دارد از حمایت جامعه و دولت بهره مند شود.

 ماده ۱۷

     الف) هر شخص ، منفردا یا به طور اجتماعی حق مالکیت دارد .

     ب) احدی را تمی توان خود سرانه از حق مالکیت محروم نمود .

 ماده  ۱۸

    هر کس حق دارد که از آزادی فکر ، وجدان و مذهب بهره مند شود .این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده  و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است . هرکس می تواند از این حقوق یا مجتمعاً به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد.

 ماده ۱۹

    هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق  مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن ، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد .

 ماده ۲۰

     الف) هرکس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیت های مسالمت آ میز تشکیل دهد.

     ب) هیچ کس را تمی توان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد.

 ماده ۲۱

    الف) هر کس حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود ،  خواه مستقیما و خواه با وساطت  نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشد شرکت جوید.

     ب) هر کس حق دارد با تساوی شرایط ، به مشاغل عمومی کشور خود نایل آید.

    پ) اساس و منشا قدرت حکومت  ، اراده مردم است . این اراده  باید به وسیله انتخاباتی ابراز گردد که از روی صداقت و به طور ادواری ، صورت پذیرد .انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی  رای  را تامین  نماید .

 ماده ۲۲

    هر کس به عنوان عضو اجتماع ، حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین المللی ، حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور به دست آورد. 

 ماده ۲۳

    الف) هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید ، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد.

     ب) همه حق دارند که بدون هیچ  تبعیضی در مقابل کار مساوی ، اجرت مساوی دریافت نمایند.

     پ) هر کس که کار میکند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق می شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تامین کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی، تکمیل نماید.

     ت) هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند.

 ماده ۲۴

    هر کس حق استراحت و فراغت و تفریح دارد و به خصوص به محدودیت معقول ساعات کار و مرخصی های ادواری ، با اخذ حقوق، ذیحق می باشد.

 ماده ۲۵

     الف) هرکس حق دارد که سطح زندگی او ، سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک ومسکن ومراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری ، بیماری ، نقص اعضا ، بیوگی ، پیری یا در تمام موارد دیگری  که به علل خارج از اراده  انسان ، وسایل امرار معاش او از بین رفته باشد از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود.

     ب) مادران وکودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصی بهره مند شوند . کودکان چه براثر ازدواج و چه بدون ازدواج  به دنیا آمده باشند ، حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند.

 ماده ۲۶

     الف) هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود . آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد . آموزش ابتدایی اجباری است . آموزش حرفه ای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل ، به روی همه باز باشد تا همه ، بنا به استعداد خود بتواند از آن بهره مند گردند.

     ب) آموزش و پرورش باید به طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادی های بشری را تقویت کند . آموزش و پرورش باید حسن تفاهم ، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیت های نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیت های ملل متحد را در راه حفظ صلح ، تسهیل نماید.

    پ) پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند.

 ماده ۲۷

    الف) هر کس حق دارد در زندگی فرهنگی اجتماع شرکت کند ، از فنون و هنرها متمتع گردد و در پیشرفت علمی و فوائد آن سهیم باشد.

    ب) هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثارعلمی ، فرهنگی یا هنری خود برخوردار شود.

 ماده ۲۸

    هر کس حق دارد برقراری نظمی را بخواهد که از لحاظ اجتماع و بین المللی ، حقوق و آزادی هایی را که در این اعلامیه ذکر گردیده ، تامین کند و آنها را به مورد عمل بگذارد.

 ماده ۲۹

    الف) هرکس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دارد که رشد آزاد کامل شخصیت او را میسر سازد.

     ب) هر کس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود ، فقط تابع محدودیت هایی است که به وسیله قانون ، منحصرا به منظور تامین شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی ، در شرایط یک جامعه دموکراتیک  وضع  گردیده  است.

     پ) این حقوق و آزادی ها ، در هیچ موردی نمی تواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد.

 ماده ۳۰

    هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر نباید طوری تفسیر شود که متضمن حقی برای دولتی یا جمعیتی یا فردی باشد که به موجب آن بتواند هر یک از حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه را ازبین ببرد ویا در آن راه ، فعالیتی بنماید.

مسخره کردن

مسخره کردن و دست انداختن دیگران به نامهای مختلف از قبیل طنز، جوک و غیره پدیده ای ناهنجار است که ازنظر قرآن و شرع رفتاری مذموم و نکوهیده شمرده شده است.

کارکرد طنز و فکاهی
یکی از شاخه های مهم و تأثیرگذار در ادبیات سیاسی و اجتماعی دیروز و امروز جهان، طنز و فکاهی با انواع و اقسام آن است. آیا طنز به قول مولانا جلال الدین رومی شکل دیگر خندیدن است؟ آن جا که می سراید «عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن» یا آن که دیگر خنداندن؟ یا استهزا و دست انداختن دیگران است؟
به نظر عبید زاکانی این هنرمند فکاهی و لطیفه پرداز و طنزنگار سده های ششم و هفتم، مسخرگی و استهزای دیگران و دست انداختن ایشان به کلمات و اعمال به عنوان یک راهکار برای ستاندن حق از هر ستمگر خرد و درشتی است که به شیوه های مختلف ستم می کنند و به روی خود نمی آورند. از این رو گاه می بایست بهلول وار دیوانه نمایی کرد تا با زبان تند و آتشین، حاکمان ستمگر را برسر جای نشاند و گاه دیگر دلقکی کرد و هم چون دلقک های دربار شاهان ستمگر چون ناصری، زبان حق خواه و حق گوی مردمان شد. براین اساس عبید در زمان فشارهای مضاعف سیاسی که هیچ حربه ای برای رسیدن به مقصد و گرفتن حق از ستمگران وجود نداشت راهکار مسخرگی را نشان می دهد و می سراید: رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز، تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی.
اما همین ابزار سیاسی گاه به یک ناهنجار اجتماعی بدل می شود و اشخاص و گروه هایی با مسخرگی و طنزسازی و فکاهی پردازی و لطیفه گویی نه تنها هر لطفی را از کلام می ستانند بلکه آن را نیشتری می سازند و به جان مردمان پاک و شریف فرو می کنند.
بسیاری از تنش های جامعه که از راه مطبوعات و دیگر رسانه های گروهی ایجاد می شود نه از باب دادستاندن است و نه از باب خنداندن بلکه ابزار سیاسی برای تحقیر بخشی از جامعه می شود و به شکل یک ناهنجار زشت، امنیت اخلاقی جامعه را با خطر مواجه می سازد.
مراعات حد و مرز
به نظر می رسد برای هر چیزی در جهان، حد و مرزی است که برخی ها از آن به خطوط قرمز یاد می کنند. اصولاً قانون چیزی جز بیان کننده خط قرمزها نیست. انسان اگر بخواهد در جنگل به تنهایی زندگی کند و از جامعه دور باشد می تواند بسیاری از این قوانین را نادیده بگیرد چنان که اصولاً بسیاری از قوانین که در شهرها باید رعایت شود در روستاها معنا و مفهومی نداشته و به تعبیر برخی سالبه به انتفای موضوعی است. درمورد طنز و فکاهی و لطیفه هم باید حد و مرزی قایل شد و برای آن قوانینی به عنوان خطوط قرمز نگاشت. البته برخی از این قوانین به صورت نانوشته وجود دارد و رعایت می شود ولی این در آن اندازه نیست که از ناهنجاری های اجتماعی امروز بکاهد و یا آن را مهار و تعدیل کند.
مسخره کردن از منظر قرآن
سؤال مهمی که در اینجا مطرح است این که آیا اسلام و قرآن برای این مسأله طرح و برنامه ای دارد و آیا به نظر اسلام این اعمال و رفتار و گفتار که در جامعه به سرعت افزایش می یابد و فراگیر می شود اعمال مشروع و درستی است؟
در آیات قرآن از یک ناهنجاری به نام استهزا به معنای مسخره کردن دیگران سخن به میان آمده است. سیدحسن مصطفوی در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن باتوجه به ریشه هزء که به معنای تحقیر است می نویسد که استهزاء یعنی انسان با هر وسیله ای، دیگری را تحقیر کند ودر طلب آن باشد. (ج11ص256)
در کتاب های اخلاقی، استهزا را مسخره کرده افراد یا برخی امور دانسته اند که بوسیله گفتار یا کردار، مانند اشاره با چشم و دیگر اعضای بدن به قصد تحقیر و توهین به دیگران صورت می گیرد، گاهی نیز با اهدافی دیگر مانند فراهم کردن زمینه خوشحالی و سرور خود و دیگران، یا تقویت روحیه خود و تضعیف روحیه دشمن، یا برای جبران کمبود شخصیت، ارضای روحیه دیگر آزاری و مانند آن انجام می پذیرد. (معراج السعاده، نراقی ص502) البته در مواردی نیز از این روش به هدف مجازات و یا تنبیه و یا تربیت فرد و یا جامعه ای استفاده می شود که در این صورت به نظر برخی از مفسران امری پسندیده و ممدوح می باشد. (الفرقان ج26 ص244)
این مفهوم در آیات قرآنی با واژگان دیگری چون سخریه، ضحک، غمز، لمز و همز بیان شده است. البته برخی میان سخریه و استهزا تفاوت هایی قایل شده و گفته اند که استهزا در جایی به کار می رود که شخص بدون این که کاری انجام دهد ریشخند می شود ولی سخریه در آن جایی است که این ریشخند به خاطر کاری است که شخص انجام می دهد. (الفروق اللغویه ص50) ضحک به معنای خنده، غمز به معنای اشاره با چشم و ابرو، همز به معنای عیب جویی در غیاب شخص و لمز به معنای عیب جویی در حضور شخص و مسخره کردن وی آمده است که همه این ها جنبه ای از ابعاد استهزا می باشد. (لسان العرب، التحقیق، کشاف زمخشری ج4 ص795)
ابعاد تمسخر
در آیات قرآنی از دو منظر به مسأله استهزا توجه شده است: نخست از منظر امور اعتقادی و مسایل مرتبط با آن است. این آیات که مربوط به حوزه عقیده و دین است به مسأله تمسخر مخالفان دین اشاره می کند و آنان را از این کار بازمی دارد و تهدید می کند.
دوم ازمنظر امور اخلاقی به این مسأله توجه داده شده که این گونه رفتار نه تنها در شأن مؤمنان نیست بلکه ناهنجاری است که می بایست از آن پرهیز کرد. از این رو قرآن با اشاره به منشأ این ناهنجاری و آثار و پیامدهای اجتماعی و روحی و روانی آن و بیان عاقبت این کار به کسانی که در این وادی به استهزای مؤمنان می پردازند و آن را امری عادی برمی شمارند هشدار داده و تهدید به مجازات و کیفری سخت در آخرت می کند.
ریشه های روانی و اجتماعی تمسخر
از نظر قرآن ریشه های متعددی را می توان برای این ناهنجاری اخلاقی برشمرد. از جمله علل این رفتار جهل و نادانی است. به این معنا که انسان جاهل بدون توجه به مسایل و فهم و درک درست آن تنها بر پایه ظاهر حکم کرده و رفتاری را به تمسخر می گیرد که اگر خوب دقت کند و در آن تأمل نماید درمی یابد که این دسته از رفتارها در آن اندازه نیست که بتوان آن را زشت شمرد و به تمسخر گرفت. بسیار دیده شده است که برخی از استهزاکنندگان بدون فهم مسأله به تمسخر کردن می پردازند. (بقره آیه67)
دومین عاملی که موجب می شود تا شخص یا گروهی به تمسخر دیگران بپردازند خود برتر بینی و غرور و خودخواهی قومی و نژادی است. این که انسان خود را برتر از دیگران بداند باعث می شود که دیگران را خوار و کوچک شمارد و به استهزا رفتار و کردار دیگران اقدام کند و برای آنان جوک و لطیفه بسازد. این دسته از اشخاص و یا گروه های اجتماعی و یا قومی بر این باورند که خودشان از دیگران بهتر هستند و به تعبیر قرآنی خود را خیر و خوب می یابند و هر آن چه خود می کنند و یا می گویند به عنوان گفتار و رفتار پسندیده دانسته و آن را برتر می یابند. این از خود متشکر بودن موجب می شود تا دیگران را تمسخر کنند.
خداوند در آیه 11 سوره حجرات با اشاره به این مسئله می فرماید کسانی که خود را بهتر می یابند و از خود متشکر هستند به استهزا و تمسخر اقوام دیگر می پردازند. اگر این افراد به خودشان و آنانی که مسخره شان می کنند خوب آنگاه کنند و با دقت و تأمل بنگرند شاید آنان را از خود بهتر بیابند.
انگیزه تمسخر دیگران
به نظر می رسد دو دسته هستند که علاقه شدیدی به تمسخر دیگران دارند. یکی گروه های قومی و یا اجتماعی که به جهت اختلاف طبقاتی اجتماعی و یا قومی یا دسته بندی های حزبی و گروهی به تمسخر دیگران به عنوان یک گروه و یا قوم و یا طبقه اقدام می کنند و برای آنان جوک و لطیفه می سازند و دیگر گروه زنان می باشند.
سخن از این نیست که زن و یا مردی این کار را می کند بلکه سخن از زنان (به عنوان یک جنس) و یا گروه ها (قوم) است که به این کار اقدام می کنند و برای گروه های دیگر و دسته ای از زنان این جوک ها را می سازند. تأکید بر زنان از آن روست که گروهی از زنان هرگاه در یک جا گرد هم آیند به تمسخر جماعت دیگری از زنان می پردازند و آنان را دست می اندازند با این باور که خودشان از نظر گفتار و رفتار، پسندیده تر از آن گروه هستند. از این رو خداوند برای این که این ناهنجاری را از ایشان دور سازد به آنان هشدار می دهد که اگر از جهل خود دست بردارند و در رفتار دیگران دقت کنند، متوجه می شوند که آنان شاید از خودشان بهتر بوده و رفتار و گفتارشان پسندیده تر باشد.
انسان هرگاه خودش را بیش از اندازه باور داشته و به خود مغرور باشد دیگری را پست و خرد می انگارد و خوار و خفیف می دارد و به تمسخر رفتار و گفتار آنان می پردازد. از این روست که یکی از علل سرپیچی از دعوت پیامبران و عدم گرایش به حق و حقیقت این است که خود را برتر یافته و مغرور به خود شده و از خود متشکر باشد. (جاثیه آیه 8 و 9 و نیز 31 تا 35)
قرآن توضیح می دهد کسانی خود را برتر می دانند و در دام غرور می افتند که خود را در جایگاه اجتماعی و یا علمی برتر بیابند. بنابراین ریشه غروری که موجب می شود دیگران را پست و حقیر بشمارند و به تمسخر آنان بپردازند، جایگاه اجتماعی و علمی آنان است. (غافر آیه 83) آن گاه خداوند بیان می دارد که اگر خوب می نگریستند، این علم آنان جهل و اوهامی بیش نیست و این که جایگاه اجتماعی که با پول و قدرت به دست آورده اند در پیشگاه الهی هیچ و پوچ است و نه علم بلعم باعورایی و نه گنج قارونی برای آنان عزت و افتخاری پدید نمی آورد. (قصص آیه 78) زیرا این علم و استغنا است که آدمی را به هلاکت واقعی و خواری قطعی می اندازد و در نهایت آن که بازنده است مسخره کنندگان هستند، چنان که خود در قیامت می گویند مردمانی که ما تمسخرشان می کردیم کجایند؟ (مطففین آیه 29 تا 35)
به هر حال رفاه و سرخوشی از عوامل مهم مسخرگی دیگران است. کسانی که از امکانات و رفاه دنیوی بالایی برخوردارند خود را از طبقات عادی مردم برتر دانسته و برای آنان جوک و لطیفه می سازند و یا رفتار ایشان را مسخره می کنند. در فیلم های بسیاری دیده شده است که مردم عادی و فقیر را به عنوان مترسک های خنده نشان می دهند. این از آن روست که طبقات بالای اجتماعی به جهت رفاه و دارایی از خود متشکر بوده و خود و رفتار و گفتار خویش را برتر و نمونه دانسته، سخنان و رفتار مردم فقیر را ناپسند و زشت می شمارند. قرآن بیان می دارد که سرخوشی چگونه آفت جان این افراد و گروه ها می شود و در دام غرور می افتند و به تمسخر دیگران می پردازند. (بقره آیه 212 و جاثیه آیه 34 و 35)
ریشه دیگری که قرآن برای تمسخر بیان می کند دشمنی و انتقام از دیگران است. هرکسی که از شخصی و یا گروهی ضربه خورده باشد و در برابرش کم بیاورد با روش ناهنجار تمسخر می کوشد تا خود را بازسازی کند و روحیه از دست رفته اش را بازگرداند و به خود وجاهت و منزلت دروغین بخشد. از این رو می کوشد تا با حربه تمسخر، جبران شکست کرده و از طرف مقابل انتقام بگیرد. بسیاری از جوک ها و لطیفه های سیاسی که برای اقوام و گروه های نژادی ساخته شده است از این رو بوده است.
در زمان شکست رضاشاه برای رشتی ها و آذری ها جوک هائی ساخته شد تا جبران ضربه ای که از آنان خورده بود باشد و از آنان انتقام بگیرد. در گذشته داستان های بسیاری درباره قمی ها و کاشی ها ساخته بودند چون می خواستند آنان را به خاطر شیعی گری، تحقیر کنند.
بسیاری از لطیفه های تاریخی جنبه سیاسی داشته و برای انتقام ساخته و پرداخته می شود. قرآن با اشاره به ریشه تمسخرپیشه گی می فرماید: وقتی شما به نماز می ایستید دشمنان شروع به استهزا و تمسخر شما می کنند تا از شما انتقام بگیرند. این مسخرگی و بازی ها و شکلک هایی که در می آورند از روی کینه خواهی و انتقام جویی است. (مائده آیه 58 و 59)
از نکته هایی که در این آیه آمده است آن که از لعب یعنی بازی سخن می گوید. لعب در فرهنگ قرآنی نوعی بازی کودکانه و بیهوده و بی هدف است. در این جا بیان می دارد که دشمنان برای انتقام گیری به بازی روی می آورند و مسخرگی پیشه می کنند تا شما را بیازارند.
اگر بخواهیم ریشه دیگری برای تمسخر بیابیم باید به مسئله نادیده گرفتن رفتار ناپسند خود از سوی مسخره کنندگان اشاره کرد. قرآن بیان می دارد که مسخره کنندگان اعمال بسیار زشت و نابهنجار خود را نمی بینند و بر خود کور و بر دیگری بینایند. پس به این دلیل دیگران را مسخره می کنند و رفتار زشت خود را نمی بینند. (روم آیه 10 و نیز جاثیه آیه 7 و 8)
آثار و پیامدهای تمسخر
در این جا می توان از دو منظر به پیامدها نگریست؛ یکی آن که درباره آثار اجتماعی و روحی و روانی و یا به زبان دقیق تر از مسئله مجازات مسخره کنندگان به عنوان آثار سخن بگوییم و بیان داریم که قرآن چه مجازاتی برای این عمل زشت و نابهنجار مشخص کرده است. چنان که در برخی از کتب بر پایه آموزه های قرآنی و بیانات الهی به مجازات تمسخرکنندگان به عنوان آثار و پیامدهای استهزا اشاره شده و بیان گردیده است که از آثار این عمل در دنیا و آخرت می توان به حبط اعمال، ارتداد، حسرت در قیامت و خواری و ذلت و عذاب اخروی اشاره کرد.
دوم آن که از منظر آثار اجتماعی و تأثیرات زیانبار تمسخر بپردازیم. در این جا به این بخش بیشتر توجه می دهیم تا دریابیم که قرآن چه آثار و پیامدهایی برای این رفتار نابهنجار بیان می کند.
از آثار نخست این عمل نابهنجار می توان به مسئله دامن زدن به اختلافات میان قوم ها و گروه ها اشاره کرد. به این معنا که مومنان را از یک دیگر دور ساخته و الفت و عشق را از ایشان می راند و موجبات عداوت در میان ایشان را فراهم می آورد. از این روست که قرآن در سوره حجرات از اموری چون غیبت و تمسخر بازداشته و از مومنان خواسته که این شیوه رفتاری را کنار گذاشته و به تمسخر و غیبت دیگران نپردازند. (حجرات آیه 11)
دومین پیامدی که می توان بدان اشاره کرد مسئله ارتداد است. کسانی که به تمسخر دیگران و به ویژه مومنان می پردازند با این روش دل هایشان می میرد و اندک اندک از دایره ایمان خارج می شوند. (توبه آیه 64 تا 66)
سومین اثر و پیامد تمسخر دیگران فراموشی خداوند است. به این معنا که موجب می شود تا دل ها سخت شده و یاد خدا و قیامت از دل ها بیرون رود. (جاثیه آیه 34 و مومنون آیه 110)
راهکارهای رهایی از تمسخر
برای رهیدن از این نابهنجار اجتماعی و اخلاقی، قرآن دستور می دهد که مومنان افراد تمسخر کننده را پند دهند (هود آیه 87) و از هم نشینی با آنان پرهیز نمایند. (انعام آیه 68 و حجر آیه 94) و از دوستی با آنان خودداری کنند.(مائده آیه 57) و در صورتی که این کار از سوی دشمنان خدا و دین صورت گیرد به مقابله به مثل هم اقدام کنند.(هود آیه 38)
استهزای پسندیده
استهزا و تمسخر هر چند بیشتر به عنوان نابهنجار و صفت ضداخلاقی و ناپسند شناخته می شود اما بشر گاهی از آن به عنوان ابزاری تنبیهی و یا مجازات و یا اصلاح و هدایت دیگران بهره می جوید چنان که در دوران ما این روش به عنوان یکی از روش های بازسازی اخلاقی و گاه تنبیه و مجازات گناهکاران و افراد ناسالم اجتماعی و تخریب ناهنجاری ها بهره گرفته می شود و همانند آتش که گاه برای خاموش کردن آتش استفاده می شود، این نابهنجار برای نابودی نابهنجار مورد استفاده قرار می گیرد.
قرآن نیز از همین اسلوب گاه برای بازسازی اخلاقی و بازگرداندن افراد به مسیر درست تکاملی و هدایت بهره می گیرد.(من اسالیب التربیه فی القرآن ص 151)
روش قرآن بیشتر در قالب تمثیل و تشبیه به کار رفته است تا خطاکاران، کافران و مشرکان را به مسیر درست بازگرداند. چنان که در سوره مدثر آیه 50 مشرکان را به گورخرانی تشبیه می کند که از جلو شیر می گریزند. یا دانشمندان و عالمانی را که به کتاب و دانش خود عمل نمی کنند به خران باربری تشبیه می کند که کتاب هایی بر روی آنها نهاده شده(جمعه آیه 5) و نیز از عموی پیامبر که به کنایه به عنوان ابولهب (پدر آتش دوزخ) و یا از زنش به حماله الحطب(هیزم آور دوزخ) (سوره تبت آیه 1و 3) و از صدای بلند به صدای خرای یاد می کند. (لقمان آیه 19)
گاه انسان متکبر و مغرور را با لحن تمسخر گونه ای خطاب می کند و می فرماید: تو نمی توانی با این گونه رفتار زمین را بشکافی و یا در بلندی به کوه ها هم نمی رسی (اسراء آیه 37) و یا به زبان ابراهیم، بت پرستان را مسخره می کند و می گوید: به حتم این بت بزرگ بوده که از حسادت، بتان را شکسته است. (انبیا آیه 63) این همه برای این است که اهل باطل و کفر حق را بازشناسند و از آن مقام که برای خودساخته و نشسته اند فرود آیند و به راه هدایت درآیند.