روزه نیستبراى کسى که امام و پیشواى خود را نافرمانى کند و از او اطاعت ننماید، و صحیح نیست روزه عبد فرارى، تا مراجعت کند و به خدمتباز نگردد، و روزه زن ناشزه درست نمىباشد تا توبه کند و در اختیار همسرش قرار گیرد و همچنین روزه فرزند عاق شده پدر و مادر تا خوب نشود و اصلاح نگردد، مورد قبول قرار نمىگیرد، و روزه به حساب نمىآید
حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود: صائم با روزه خویش کارى نکرده (یعنى حق روزه را ادا نکرده) هرگاه زبان و گوش و چشم و جوارحش را از (آنچه که بر آنها حرام است) حفظ نکرده باشد
یعنى روزه یک مسمان واقعى از حفظ شکم از کل خوردنیها و نوشیدنیها و مبطلات دیگر و خلاصهاى از اجتناب از گناهان و معصیتخداوند مىباشد، زیرا روزهدار بدون پرهیز از تمامى محرمات روزه واقعى را در خویش تحقق نبخشیده است.
پنج صفت است که روزه را باطل و وضوء را مىشکند، دروغ و غیبت و سخن چینى و نظر شهوت انگیز، و قسم دروغ.
این اوصاف ذمیمه براستى اثر معنوى و روحانى روزه و وضوء که یک عبادت است در اسلام خنثى مىکند، و اجر و ثواب روزه و وضوء را نابود مىنماید
خانمی از منزل خارج شد و در جلوی در حیاط با سه پیرمرد مواجه شد.
زن گفت: شماها رانمیشناسم ولی باید گرسنه باشید لطفا به داخل
بیایید و چیزی بخورید. پیرمردان پرسیدند: آیا شوهرتمنزل است؟ زن
گفت: خیر، سرکار است. آنها گفتند: ما نمیتوانیم داخل شویم. بعد از
ظهر که شوهر آنزن به خانه بازگشت همسرش تمام ماجرا را برایش
تعریف کرد. مرد گفت: حالا برو به آنها بگو که من درخانه هستم و
آنها را دعوت کن. سپس زن آنها را به داخل خانه راهنمایی کرد ولی
آنها گفتند: ما نمیتوانیمبا هم داخل شویم. زن علت را پرسید و یکی
از آنها توضیح داد که: اسم من ثروت است و به یکی دیگرازدوستانش
اشاره کرد و گفت او موفقیت و دیگری عشق است. حالا برو و مسئله را
با همسرت در میانبگذار و تصمیم بگیرید طالب کدامیک از ما هستید! زن
ماجرا را برای شوهرش تعریف کرد. شوهر کهبسیار خوشحال شده بود با
هیجان خاص گفت: بیا ثروت را دعوت کنیم و منزلمان را مملو از
دارایینماییم. اما زن با او مخالفت کرد و گفت: عزیزم چرا موفقیت را
نپذیریم! در این میان دخترشان که تا اینلحظه شاهد گفت و گوی آنها
بود گفت: بهتر نیست عشق را دعوت کنیم و منزلمان را سرشار از
عشقکنیم؟ سپس شوهر به زن نگاه کرد و گفت: بیا به حرف دخترمان
گوش دهیم، برو و عشق را به داخلدعوت کن، سپس زن نزد پیرمردان
رفت و پرسید کدامیک از شما عشق هستید؟ لطفا داخل شوید ومهمان ما
باشید. در این لحظه عشق برخاست و قدم زنان به طرف خانه راه
افتاد. سپس آن دو نفر هم بلندشده و وی را همراهی کردند. زن با
تعجب به موفقیت و ثروت گفت: من فقط عشق را دعوت کردم! دراین
بین عشق گفت: اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت میکردید دو نفر از ما
مجبور بودند تا بیرونمنتظر بمانند اما زمانی که شما عشق را دعوت
کردید، هر جا که من بروم آنها نیز همراه من میآیند.
هر کجا عشق باشد در آنجا ثروت و موفقیت نیز حضور دارد
بدون خطر کردن، به دست آوردن دوست داشتنی ها چگونه ممکن است و چه ارزشی دارد؟
خطرات می توانند محک عشق باشند و قلب را بیازمایند.
دوست داشتن، خود را به خطر افکندن است و عشق، چشم پوشیدن از خود.
عشق، خود را ندیدن است و او را دیدن،
و اگر عاشق خود را دید، او را در خود دیده و جز او را نمی بیند.
هر چیزی قیمتی دارد و قیمت معشوق حقیقی، همه چیز است، حتی بیش از همه چیز.
هر چیزی به قیمتی حا صل می شود و اما معشوق حقیقی خودت را می خواهد، کامل و تمام و خالصانه.
کم است، کم است حتی اگر همه چیزی را فدای او کنی و خود را قربانی اش.
اگر او یگانه حقیقت است، پس همه چیز کم است...
...
زیبایی حقیقی نایاب و دور از دسترس است.
حقیقت زیبا، دست یافتنی نیست بلکه خودش می یابد و با خودش می برد.
حقیقت فرّار است و هرگز در یک جا باقی نمی ماند.
اگر برای دمی هم او را ببینی و تجربه اش کنی، این به تمام زندگی می ارزد و ارزش مردن را دارد.
بعد از دیدن زیبایی حقیقی، بدون آن زیستن، زندگی نیست
و پس از دیدن آن زیبایی، مردن، مردن نیست...
...
و سرانجام عاشق در وجود معشوق می میرد. اما در معشوق، مرگ راه ندارد.
پس عاشق در معشوق متولد می شود و خود، معشوق می گردد.
معشوق نیز در عاشق، آشکار می گردد.
و عاشق در می یابد که معشوق خودش بوده و عاشق حقیقی، همان معشوق بوده.
این گونه است که
عشق و عاشق و معشوق
یکی می شوند زیرا یکی بوده اند و یکی هستند.
در حضور الهی، این چنین زندگی کنید.
آنگاه رستگارید.