سوء رفتار و خشونت از علل عمده بار بیماری در سطح جهان است وانواع زیادی دارد:
خشونت بین افراد شامل خشونت با همسر ،و خشونت جمعی به عنوان بخشی از جنگ ها و نسل
کشی ها.
خشونت در سال 2000 باعث 700000مورد مرگ در جهان گردید : حدود 50%
این موارد در اثر خودکشی ،30% در اثر خشونت های بین فردی و 20% در اثر خشونت های
جمعی رخ داد
خشونت بین فردی:
تعریف خشونت بین فردی عبارت
است از «استفاده تعمدی از زور یا قدرت فیزیکی – به صورت واقعی – علیه شخص دیگر که
در عمل یا با احتمال زیاد منجر به جراحت مرگ یا آسیب روانی یا محرومیت گردد» این
تعریف علاوه بر خشونت از سوی افرادی غریبه ودوستان شامل سوءرفتار با کودکان،همسر
،سالمندان وخشونت جنسی نیز می شود.
سالانه حدود 40 میلیون کودک مورد سوءرفتار
واقع می شوند تجاوز و خشونت خانوادگی 16%-5% از موارد اتلاف سالهای زندگی سالم را
درمیان زنان سنین باروری باعث می شود.بین 50% -10% از زنان در طول زندگی خود با
خشونت بدنی از سوی همسران خود مواجه می شوند علاوه بر مرگ وجراحات ،آسیب های عمیق
سلامت روانی بسیاری برای مرتکبین وشاهدان خشونت بین فردی وجود دارد.
خشونت جمعی:
خشونت جمعی اصطلاحی عام تر از
جنگ ودعواست این اصطلاح وقایع همچون نسل کشی را نیز در برمی گیرد و زمانی به کار می
رود که گروهی از خشونت علیه گروه دیگر استفاده ابزاری می کند تا به هدفی دست یابد.
تاثیرات غیر مستقیم خشونت جمعی ناشی از بیماریهای عفونی ،سوءتغذیه ،جابجایی
جمعیت ها، عواقب روانی اجتماعی و تشدید بیماریهای مزمن است. به عنوان مثال میزان
مرگ ومیر در جمعیت هایی که در اثر خشونت های جمعی در روآندا آوراه شده بودند 80
برابر حالت پایه مرگ ومیر در این کشور بود.
قتل ، معلولیت ، آسیب های جدی اندام
ها وهمچنین بیماریهای جسمانی که علت روانی دارند از عوارض شایع خشونت است
.
علاوه برعوارض وخیم خشونت (مرگ ناشی از جراحات ، قتل وخودکشی اجباری ) آسیب
های جدی به ارگانها ازجملــه کبــودی ، کوفتگی و شکستگی ها ، آسیب های دو.ران
بارداری ، بیماریهای مزمن ومعلولیت های گوناگون ازعوارض جسمانی خشونت محسوب می شود
.
بیماریهای جسمانی که علت روانی دارند ، ازعوارض پنهان خشونت محسوب می
شوند . بیماریهایی چون سردرد، کمردرد، آسم ، ناراحتیهای گوارشی ، بیخوابی
یارفتارهایی که سلامت انسان را به خطرمی اندازد ازاین دسته عوارض محسوب می
شوند.
خشونت عوارض روانی آشکارو پنهان بدنبال دارد که بعضی از این عوارض تاسالها
به طول می انجامد .
عوارض روانی چون ترس ، یادآوری صحنه خشونت چه در خواب
وچه دربیداری ، افسردگی های جدی ، گوشه گیری وانزوا از پیامدهای آشکار خشونت است .
همچنین علاوه برعوارض آشکار رنج روانی که قربانیان تحمل می کنند معمولاً پنهان بوده
واین رنج گاه سالها به طول می انجامد . دراکثرموارد ، ناتوانی ویاترس قربانیان
ازبدنام شدن منجر به این می شود که موارد خشونت پنهان مانده وبه مراجع ذیصلاح گزارش
نشود ویا اشتباه تشخیص داده می شود .
مبتلایان به عوارض روانی خشونت دچار تحریک
پذیری نیز می شوند که می تواند دور باطل خشونت را ایجاد نماید .
کاهش سوء
مصرف مواد، کاهش نا سازگاری های خانوادگی ، افزایش سطح اقتصادی- اجتماعی جامعه،
کاهش نا برابری های جنسیتی و کاهش دسترسی به اسلحه از مواردی است که می تواند به
کاهش موارد خشونت کمک کند.
دیدن دنیا با عینک خوشبینی صرفاً یک شعار نیست و محققان نتایج فوقالعاده آن را
اثبات کردهاند. شواهد زیادی به این نکته اشاره میکند که وضعیت روحی ما تأثیر
مستقیم بر روند پردازش اطلاعاتی که از طریق چشم کسب میکنیم دارد.
طبق
مطالعات جدیدی که در هفتهنامه آکادمی ملی علوم منتشر شده، محققان به این نتیجه
رسیدهاند که افرادی که از روحیه شادی برخوردار هستند، ذهن آرامی دارند و قادرند
تواناییهای ذهنی خود را افزایش دهند. البته آنها اذعان کردهاند که داشتن اینچنین
روحیه شادی ممکن است منجر به اختلال حواس شود.
دکتر آدام آندرسون استاد
روانشناسی دانشگاه تورنتو و نویسنده برجسته علوم و تحقیقات میگوید داشتن روحیه شاد
و رفتارهای مثبت، دقت و توجه فرد را تحت تأثیر قرار میدهد و میتواند میدان دید را
وسیعتر کند.
در یک تحقیق که توسط اساتید انجام شد، از داوطلبان خواسته شد
دو نوع مسئله را بررسی کنند. برای تجربه کردن وضعیتهای مختلف، داوطلبان به موزیک
شاد و غمگین گوش کردند و از آنها خواسته شد در مورد موضوعات شاد و غمگین فکر کنند.
داوطلبان هنگامی که در یک موقعیت شاد قرار گرفتند بهخوبی قادر به حل کردن مسائل
فکری بودند، اما به دلیل عدم تمرکز و اختلال حواس بهخوبی قادر به انجام دادن
وظایفی که در آن به دقت چشم نیاز داشت نبودند.
دکتر آندرسون میگوید اگر
شغلی را که انجام میدهید مستلزم خلاقیت و تمرکز فکری است به یک مکان شاد احتیاج
دارید. برای مثال اگر در صدد حل کردن مشکلی هستید که موجب عصبانی شدن شما میشود
برای اینکه آرامش پیدا کنید به تفریح و گردش کردن بپردازید و سپس برای حل کردن
مشکل اقدام کنید.
کارشناسان می گویند یک قسمت از مغز که آمیگدال نامیده
میشود، تأثیر زیادی در فعالیت ذهن دارد. آمیگدال در مقابل ترس واکنش نشان میدهد و
ترس سبب میشود که فعالیت ذهنی فرد را مختل سازد. دکتر رابرت مارر روانشناس مرکز
پزشکی مونیکا میگوید هنگامی که شما شاد هستید، آمیگدال کاملاً آرام است و این امر
سبب میشود که فعالیت ذهنی شما بیشتر
شود.
آیا تا به حال آنقدر به وجد
آمدهاید که نتوانید بنشینید و بر روی پرداخت صورت حسابهای خود و یا تصحیح کردن
تکالیف فرزندانتان تمرکز کنید؟ اینچنین شور و هیجانی باعث آشفتگی ذهن شما
میشود.
محققان میگویند داشتن روحیه شاد دید چشم فرد را مختل میسازد و فرد
بهخوبی قادر به انجام دادن وظایفی که نیاز به دقت چشم دارند نیست؛ بهخصوص اگر شغل
فرد تصحیح اوراق و یا شمارش اعداد و ارقام باشد. داشتن روحیه شاد ممکن است در برخی
موارد نتیجه مثبتی ندهد. برای مثال هنگامی که در یک بزرگراه رانندگی میکنید، فرض
میکنیم شما به هر چیزی که در اتوبان میبینید توجه میکنید، اگر در آن زمان شما
روحیه شادی داشته باشید ممکن است به تمام تابلوها و سایر چیزهای دیگر که در بزرگراه
است نگاه کنید. این وضعیت گاهی مثمرثمر نیست.
دکتر دان مک آدامز، پروفسور
روانشناس در دانشگاه شیکاگو معتقد است افرادی که روحیه شادی دارند توجه زیادی به
محیط اطراف خود میکنند. به همین دلیل ممکن است دچار آشفتگی خاطر و یا اختلال حواس
شوند.
در حالی که روحیه شاد و
رفتارهای مثبت خلاقیت ذهنی فرد را افزایش میدهد رفتارهای منفی یک فرد میتواند به
تمرکز فرد کمک کند. آندرسون میگوید بدخلقی و داشتن روحیات منفی منجر به محدود شدن
میدان دید شخص میشود. این امر سبب میشود که فرد صرفاً بر روی مسائلی که موجب
اضطراب و نگرانیاش میشود تمرکز کند.
دکتر آندرسون میگوید: اگر شغل شما
مرتبط با محاسبات اعداد و ارقام باشد، نیازمند تمرکز و دقت بسیاری است. بهتر است که
بدخلق و عبوس باشید، به این دلیل که داشتن روحیات منفی و بدخلقی میتواند میدان دید
شما را محدود سازد. بدین ترتیب به اتفاقاتی که در پیرامون شما رخ میدهد، توجهی
نمیکنید. برای مثال یک حسابدار باید در محاسبه اعداد و ارقام به جواب صحیح برسد.
لذا شما به حسابداری که ذهنش درگیر مسائل دیگری شود و اختلال حواس داشته باشد نیاز
ندارید و ترجیح میدهید که یک حسابدار عبوس و بدخلق داشته باشید.
دکتر دیوید
اسپیژل، پروفسور و رئیس علوم رفتاری و روانپزشک دانشگاه علوم کالیفرنیا میگوید:
عاملی که برای سلامتی ذهن مفید است این است که فرد قادر باشد بهراحتی وضعیت روحی
خود را تغییر دهد. اگر به بچهها دقت کنید متوجه میشوید که آنها ذهن بسیار خلاق و
فعالی دارند و قادرند بهراحتی عملیات روحی خود را تغییر دهند.
شما میتوانید دقت و تمرکز
یک فرد را با پرتو نور شمع مقایسه کنید. هنگامی که فرد بدخلق و عبوس است و روحیات
منفی دارد، پرتو آن نور بسیار خفیف و کم است؛ در نتیجه تمرکز او تنها محدود به یک
تعداد چیزهایی که صرفاً در اطرافش قرار گرفته است میشود. بعضی افراد معتقدند که
پرتو این نور با داشتن افکار مثبت وسیعتر میگردد.
مک آدامز میگوید،
تحقیقات زیادی نشان میدهد که روحیه شاد و رفتارهای مثبت یک فرد منجر به وسیع کردن
میدان دید او میگردد. در عین حال که روحیه شاد برای شغلهایی که نیاز به فعالیت
ذهنی زیادی دارد لازم است، اما میتواند مانع انجام دادن کارهایی که نیاز به توجه و
تمرکز بسیار دارد باشد.
با بدخلقی و داشتن چهره عبوس، دنیا را از میان یک
پنجره میبینیم اما با داشتن روحیه شاد و رفتارهای مثبت، دنیا را از میان یک پنجره
بزرگ با چشمانداز وسیعتری میبینیم.
دعا کردن تنها عبادت نیست؛ تشعشعى است که از روح دعا کننده بر مىخیزد،
نیرومندترین شکل انرژى است که شخص مىتواند تولید کند. تأثیر دعا بر روح و
جسم آدمى، به اندازه تأثیر غدههاى ترشح کننده بدن قابل اثبات است. نتایج
آن را مىتوان از راه افزایش کارآمدى بدن، افزایش نیروى فکرى، زیادتر شدن
طاقت اخلاقى، و عمیقتر شدن فهم آدمى از واقعیتهایى که با روابط بشرى
همراه است، اندازه گرفت.
اگر صمیمانه به دعا و نماز بپردازید، خواهید
دید زندگى شما به صورت عمیق و مشهود تغییر خواهد کرد. دعا با علامت
نازدودنى خود مهرى بر همه رفتار و کردار ما مىزند. در اشخاصى که زندگى
درونىشان بدین گونه تقویت یافته، آرامش و سکونى خاص دیده مىشود. در عمق
ضمیر شعلهاى فروزان مىشود و آدمى خود را مىبیند. خود خواهى و خود پسندى
احمقانه و ترسها و آزها و اشتباهات خود را کشف مىکند. در درونش الزام
اخلاقى و فروتنى عقلانى پدید مىآید؛ و به این ترتیب، روح به کشور لطف و
عنایت الاهى سفر مىکند.
نیروى دعا به اندازه نیروى جاذبه زمین حقیقت
دارد. من، به عنوان یک پزشک، بیمارانى را دیدهام که پس از مأیوس شدن از
هر نوع درمان در نتیجه تأثیر دعا از بستر بیمارى برخاستهاند. تنها نیرویى
که ظاهراً بر «قوانین طبیعت» پیروز مىشود، دعا است. هر وقت دعا به صورتى
شگفتانگیز چنین اثرى از خود ظاهر سازد، مىگویند «معجزه» صورت گرفته است.
ولى، در قلب مردان و زنانى که دریافتهاند دعا در زندگى روزانهشان نیرویى
مددکار است، هر لحظه معجزهاى صورت مىگیرد.
بسیارى از مردم دعا را
پناهگاه ضعیفان یا درخواست کودکان براى به دست آوردن خیرات مادّى تصور
مىکنند. این تصور به همان اندازه نا به جا است که کسى تصور کند باران
ابزار پر کردن آبخورى مرغان است. اگر بخواهیم درست سخن بگوییم، باید دعا
را فعالیتى به شمار آوریم که براى تکامل صحیح شخصیت و آخرین مرحله کمال
ملکات انسانى ضرورت دارد. اجتماع کامل و هماهنگ بدن و فکر و روح تنها در
دعا و نماز پدید مىآید و به آدمى که همچون نى شکننده است، نیرومندى و
استقامتى برون از حد تصور مىبخشد.
حقیقت کلماتى مانند «از خدا
بخواهید که به اجابت خواهد رسید» با آزمایش بشرى به اثبات رسیده است. دعاى
حقیقى مانند رادیوم منبع نوعى انرژى درخشان است که از خود آن پیدا
مىشود....
چرا دعا نیرویى چنین مؤثر به ما مىبخشد؟ براى پاسخ به این
پرسش (البته خارج از قضاوت علم) باید به این نکته اشاره کنم که همه دعاها
در یک چیز اشتراک دارند. دعاى دسته جمعى در یک مسجد یا کلیسا با آداب و
تشریفات خود و در خواست ساده مرد بدوى براى اینکه شکار خوب نصیبش شود، هر
دو یک حقیقت را نشان مىدهند و آن اینکه انسانها مىخواهند نیروى محدود
خود را از راه پیوستگى با سر چشمه پایانناپذیر همه انرژىها تقویت کنند و
از آن مدد گیرند. وقتى دعا مىکنیم و نماز مىخوانیم، خود را به نیروى فنا
ناپذیرى که جهان را مىگرداند، پیوند مىزنیم. مىخواهیم بخشى از این نیرو
براى نیازمندىهاى ما مصروف شود. حتّى در این حاجت خواستن، نقصهاى بشرى
ما جبران مىشود؛ چون از حالت نماز و دعا بیرون مىآییم، قوىتر شدهایم و
آرامش پیدا کردهایم.
دعا در همه جا ممکن است: خیابان، اتوبوس، دفتر
کار، دکان، مدرسه، اتاق خلوت و کلیسا یا مسجدِ شلوغ. هیچ شرطى براى اینکه
دعا کجا و چه وقت صورت گیرد، وجود ندارد.
اپیکتتوس، گفته است: «بیش از
آنچه نفس مىکشید به خدا بیندیشید.» براى اینکه شخصیت آدمى قالبریزى
شود، باید دعا و نماز به صورت عادت در آید. هیچ معنا ندارد آدمى صبحگاهان
نماز بگزارد و پس از آن، در باقى مانده روز، حرکاتى مانند وحشیان داشته
باشد. دعاى راستین نوعى زندگى است و درستترین زندگى، نوعى دعا کردن به
شمار مىآید.
امروز، بیش از هر زمان دیگر، دعا در زندگى ضرورت دارد.
کم توجهى به دین، جهان را به کناره پرتگاه کشانیده است. متأسفانه
عمیقترین منابع نیرو و کمال ما توسعه نیافته مانده است. دعا که
اساسىترین ورزش روح است، باید در زندگى خصوصى ما دخالت داشته باشد. روح
از یاد رفته آدمى باید چنان محکم شود که دیگر بار وجود خود را اثبات کند.
اگر نیروى دعا بار دیگر آزاد شود و در زندگى مردان و زنان دخالت کند و اگر
روح، مراد خود را شجاعانه آشکار سازد، امید آن که تیر دعاهاى ما براى
رسیدن به جهانى بهتر به هدف اجابت رسد، وجود دارد.