اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

منطقی فکر کنید

جهت حمایت  از وبلاگ و مشاهده خرید با تخفیف کلیک کنید

منطقی فکر کنید

یک دلیل اصلی این که هر یک از والدین فکر می کنند فرزند همه زندگی آنهاست، این است که آنها از زندگی مشترک و از باهم بودن لذت نمی برند. اختلافات زناشویی، توجه زن و شوهر را از یکدیگر به طرف بچه متمرکز می کند و آنها معنای زندگی خانوادگی را در فرزند خلاصه می کنند.
زندگی یک کار کلیشه ای نیست، یک فیلم تکراری نیست، یک داستان از قبل نوشته نیست، زندگی می تواند برای هر کس تجربه ای متفاوت باشد. اما از فرصت زندگی برای تجربه استفاده نمی کنیم، بلکه سعی می کنیم طوری زندگی کنیم که دیگران کرده اند. انگار همه باید در زندگی یک خط را دنبال کنند! زمانی برای ازدواج، زمانی برای بچه دار شدن، زمانی برای بچه بزرگ کردن و زمانی برای ...

یک دلیل اصلی این که هر یک از والدین فکر می کنند فرزند همه زندگی آنهاست، این است که آنها از زندگی مشترک و از با هم بودن لذت نمی برند. اختلافات زناشویی، توجه زن و شوهر را از یکدیگر به طرف بچه متمرکز می کند و آنها معنای زندگی خانوادگی را در فرزند خلاصه می کنند.

یک دلیل دیگر این طرز فکر، تصورات سنتی بعضی از والدین است. از قدیم رسم بوده که به محض ازدواج دختر و پسری، از آنها توقع می رفت که بچه دار شوند. فرزند آوری و فرزند پروری، انگار جزء ضروریات زندگی بود و ناتوانی در بچه آوردن ضعفی بزرگ تلقی می شد. البته طرز فکر آن زمان برای خود دلایل خاصی داشت که جای بحث آن نیست، ولی آثار آن نوع فکر، هنوز در لایه های پنهان خانواده های ایرانی وجود دارد. هنوز هم در بعضی خانواده ها توجه افراطی به بچه داشتن و فرزند آوری دیده می شود.

دلیل سوم این طرز فکر، غفلت والدین از زن، جایگاه و اهمیت زن و شوهری است. شاید به دلیل عدم آموزش مناسب و یا آموزش های نادرست، زن و شوهرها متوجه نوع روابط خود نیستند. بسیاری از والدین، توجه زیاد به فرزند را نشانه ایثار و فداکاری می دانند و این ایثار را وظیفه خود تصور می کنند. در بحث های تربیتی گاهی جهت گیری های نادرستی وجود دارد و به نتایج نادرستی نیز منجر می شود. مثلاً می گوییم والدین قدیمی به فرزندان خود توجه زیادی نداشتند و با محکوم کردن این روش تربیتی، نتیجه می گیریم که باید به بچه ها زیاد توجه کرد. پیش گرفتن پدر و مادری به زن و شوهری در خانواده های ایرانی، مشکلات و آسیب های زیادی را به وجود آورده است.

بچه ها چقدر مهمند؟

منظور از این گفته ها، آن نیست که بچه ها مهم نیستند. نه، هر چیز جای خودش را دارد. بچه ها ، زندگی و آینده شان مهمند، اما نه مهمتر از خود ما، نه مهمتر از زن و شوهری ، و نه مهمتر از فلسفه زندگی. بچه ها، شیرینی زندگی هستند، ولی همه زندگی نیستند. (این جمله را دوباره بخوانید).

امیدوارم مرا متهم به سنگدلی نکنید، ولی این واقعیت زندگی است که زندگی با بچه ها یا بدون آنها ادامه دارد. عشق و علاقه ما به بچه ها در سنین کودکی به دلیل پاکی و معصومیت آنها، در سنین نوجوانی به دلیل رشد و بالندگی آنها و در سنین جوانی به بعد به دلیل به ثمر رسیدن و باروری آنهاست. فرزندان، مال ما هستند، ولی زندگی خود را دارند. همان گونه که از آنها توقع نداریم زندگی شان را با بود و نبود ما تفسیر کنند. نباید زندگی خودمان را با بود و نبود آنها تفسیر کنیم.

ما چون در درک زندگی و تفسیر آن مشکل داریم، در جهت گیری زندگی هم دچار اشتباه می شویم. به عنوان پدر و مادر، هر کاری که از دستمان بر می آید، باید برای فرزندانمان انجام دهیم، این وظیفه پدر و مادری است اما این بدان معنا نیست که خود را وقف آنها کنیم و یا آنها را وقف خود سازیم!

هرکس زندگی خود را دارد. عشق ها، محبت ها و صمیمیت ها به جای خود، اما هر کس زندگی خود را دارد.

بچه ها شیرینی زندگی اند

این داستانی تکراری را شنیده اید: پدر و مادری که سال ها عمر و زندگی خود را صرف فرزند یا فرزندانشان می کنند و به قول معروف او را به جایی می رسانند. قسمت جالب داستان اینجاست که وقتی بچه ها به سن و سال استقلال و بزرگی می رسند، می گویند که: پدر و مادرشان را درک نمی کنند. در پایان داستان هم، هر کدام سراغ زندگی خود می روند و به دغدغه های خود می پردازند.

بسیاری از والدین، بعد از بزرگ شدن فرزندان و رفتن آنها، در زندگی خود احساس خلا می کنند، انگار که دیگر سوژه ای برای زندگی کردن ندارند. خیلی از زن و شوهرها، آن قدر سرگرم پدر و مادری بوده اند که وقتی بچه ها آنها را ترک کردند، دیگر نمی دانند چگونه باید زن و شوهری کنند؟

ما توجه نمی کنیم که زندگی یک کار کلیشه ای نیست، یک فیلم تکراری نیست، یک داستان از قبل نوشته نیست، زندگی می تواند برای هر کس تجربه ای متفاوت باشد. اما از فرصت زندگی برای تجربه استفاده نمی کنیم، بلکه سعی می کنیم طوری زندگی کنیم که دیگران کرده اند. انگار همه باید در زندگی یک خط را دنبال کنند! زمانی برای ازدواج، زمانی برای بچه دار شدن، زمانی برای بچه بزرگ کردن و زمانی برای ...

شما به عنوان پدر و مادر الان چند سال دارید؟ با پیری چقدر فاصله دارید؟ برای زمانی که فرزندان دنبال زندگی خود می روند و تنها می مانید، چه فکری کرده اید؟ چقدر به عنوان زن و شوهر از وجود هم استفاده کرده اید و به فکر یکدیگر بوده اید؟

بچه ها شیرینی زندگی ما هستند، بچه ها زیبایی زندگی ما هستند، بچه ها قسمتی از زندگی ما هستند، بچه ها از ما می آیند، ولی مال ما نیستند. آنها زندگی خود را دارند و ما زندگی خود را. نباید بچه ها را فدای خواسته های خود کنیم و نباید خود را فدای خواسته های آنان سازیم، که اولی نشانه خود خواهی است و دومی نشانه فداکاری بیجا و غیرمنطقی. ما وقتی تصور می کنیم که بچه ها همه زندگی ما هستند، می دانید چه مشکلاتی به وجود می آوریم:

وابستگی عاطفی شدید ما نسبت به آنها؛ در حالی که ممکن است آنها نسبت به ما چنین نباشند.

حساسیت و کنترل در باره رفتار فرزندان، که در نهایت باعث از بین رفتن استقلال و هویت فردی آنها می شود.

از دست دادن فرصت زن و شوهری، که موجب می شود خود بچه ها الگویی برای زن و شوهری نداشته باشند.

عدم توجه به اهداف دیگر زندگی، که باعث می شود لذت زندگی، فقط در فرزندان خلاصه شود و از لذت های دیگر زندگی بی بهره بمانیم.

در پیش گرفتن روش های تربیتی نادرست، که از توجه یک طرفه به فرزند حاصل می شود و مشکلات بعدی را به وجود می آورد.

بچه ها همه زندگی ما نیستند. افکار خود را تا این حد محدود نکنید، اهداف زندگی را در یک هدف خلاصه نکنید و تمام دلبستگی های زندگی را روی فرزندتان سرمایه گذاری نکنید.

منطقی فکر کنید، فرزندتان را دوست بدارید، به او عشق بورزید، او را عزیز بدارید، در مراحل زندگی در کنارش باشید و به موقع راهنمایی اش کنید؛ اما همه زندگی را در وجود فرزندتان خلاصه نکنید، زندگی شما هم مهم و با ارزش است

تخریب روابط با همسر

جهت حمایت  از وبلاگ و مشاهده خرید با تخفیف کلیک کنید

تخریب روابط با همسر

۱- سرسختانه همواره خود را حق بجانب دانستن، حتی زمانی که ادله کافی در اختیار نداشته باشید .

۲- هیچگاه عذرخواهی نکردن، حتی زمانی که تقصیر کار بودن شما اثبات گردیده باشد.
۳-بی‌رحمانه خطاهای شریک زندگی خود را بازگو کردن.

۴-ادعای متعصبانه از آگاهی داشتن از انگیزه‌های شریک زندگی بهتر از خود وی.

۵-تصور آنکه شریک شما می‌باید نیازهای شما را درک کرده و فورا بدون درخواست شما آنها را برآورده سازد.

۶-نادیده گرفتن کامل اولویتهای شریک زندگی و پافشاری بر اولویتهای خود.

7- عدم اقرار به رنجش و بلافاصله ابراز خشم کردن.


8- شناسایی عیوب و کاستیهای شخصیتی همسر و اسرار خانوادگی وی، و بهره گیری از آنها برای پیروزی در مشاجرات، زمانی که منطق در میماند.

9- بهره‌گیری از عذاب وجدان و حس گناه کار بودن برای به بازی گرفتن، دستیابی به اهداف و یا مجازات همسر.

10- در شناسایی و یافتن بدیها و معایب همسر چیره دست بودن، اما هیچگاه خوبیها و محاسن وی را بزبان نیاوردن.

دلق ازرق فام

جهت حمایت  از وبلاگ و مشاهده خرید با تخفیف کلیک کنید

دلق ازرق فام

برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشى دهیم این شرک تقوا نام را

هر ساعت از نو قبله اى با بت پرستى می رود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را

مى با جوانان خوردنم بارى تمنا می کند
تا کودکان در پى فتند این پیر دردآشام را

غافل مباش ار عاقلى دریاب اگر صاحب دلى
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را

جایى که سرو بوستان با پاى چوبین می چمد
ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم اندام را

دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایى که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را

باران اشکم می رود وز ابرم آتش می جهد
با پختگان گوى این سخن سوزش نباشد خام را