1. آن چه جهان طبیعت به فرد ارزانی می دارد, از همان لحظه ی دریافت برایش مفید است.
2. مساله این است که واقعاً انسان خوبی باشیم, نه آن که دادِ سخن بدهیم که انسان خوب باید چنین و چنان باشد.
3. چه بهتر که اشتباه دیگری را به خودش واگذار کنیم!
4. من شایستگی اندوهگین کردن خودم را ندارم, زیرا هرگز به گونه ی ارادی دیگری را غمین نکرده ام.
5. بکوشیم تا هر قدر ممکن است, در هر کار و عملی, اصولِ علم طبیعت را با " عشق و عقل " درآمیزیم.
6. چقدر راحت زندگی می کند کسی که توجه ندارد همسایه اش چه می گوید, چه می کند و چگونه می اندیشد, بلکه همه ی توجهش معطوف بدان است که خودش چه کند تا کارش درست, سالم و نیک باشد.
7. همه چیز, حتی یادها و آن چه هم اکنون به یادت آمده است, کم دوام و گذراست.
8. زمان, به مانند رودخانه ای سیلابی است؛ آکنده از همه چیز: هنوز چیزی به چشمت نخورده است که ناپدید می شود و چیز دیگری در جلوی چشمت نمایان می گردد, اما لحظه ای نگذشته است که این دیگر نیز محو می شود.
9. چقدر لذت بخش است قادر باشیم هر گونه اندیشه ی ناخوش و ناپاک را از مغزمان بزداییم و به این ترتیب, در آرامشی کامل به سر بریم!
10. شرم آور است که وقتی هنوز تنت به ضعف و سُستی نگراییده است, روحت فاسد و ناتوان شود.
11. آن که خواهان پیروزی است, شادی خود را در غم دیگری جستجو می کند. کسی که خواهان لذت است, شادی خویش را در رسیدن به تمایلاتش می داند. اما انسان عاقل, شادی خویش را در رفتارش می جوید.
12. آه! چقدر از افرادی که همزمان با من به دنیا آمده اند, اینک دنیا را ترک گفته اند!
13. چهره ای که در آن نشانی از خشم باشد, کاملاً غیرطبیعی است, وقتی در چهره ای خشم پدیدار شود, زیباییش آن چنان می میرد و خاموش می گردد که گویی هرگز زنده نخواهد گشت. از این جا نتیجه بگیر که خشمگین شدن, امری است خلافِ عقل.
14. " کمال اخلاقی " یعنی این که هر روز را چنان سپری نماییم که انگار آخرین روز زندگانی ماست و از پریشانی و اضطراب, خمودی و چاپلوسی پرهیز کنیم.
15. نیکی بدون چشم داشتِ پاداشی, کاری شاهانه است.