J الهی عقل ما جهانی را کفایت است. ما را به عقل دیگران چه حاجت است؟
J الهی دروغهای ما راست و دوغهای ما ماست گردان.
J الهی زیباییهای من به وصف در نگنجد، پیش جمال من یوزارسیف چه سنجد؟
J الهی زبانی که ما را نستاید، اگر لالمونی بگیرد، شاید.
J الهی راه راست را به سمت ما کج بفرما.
J الهی آنکه مرا ندید، چه دید؟ و او را چه توان گفت جز ندید بدید؟
J الهی چون میدانی که حق با من است، چه حاجتم به گفتن است؟
J الهی صندوق رأی بهانه است، غرض دست غیب است که در میانه است.
J الهی هرچند به بی لیاقتی فاشیم، چنان کن که بههر قیمتی خشنود باشیم.
J الهی دیگران کاشتند و ما خوردیم. ما چه داریم دیگران بخورند؟
J الهی ترمز من خراب است، به هرکجا که بکوبم، عین ثواب است.
J الهی مگوی که برای دیگران چه کردهای؟ بپرس که دیگران برای من چه کردهاند؟
J الهی هر که مرا شناخت، لُنگ خود بینداخت.
J الهی عاقبت محمود گردان/ دعای من اجابت زود گردان.