امروز ماه خدا به نیمه رسید و وقت آن است که تو لختی به جان خود بنگری و گذری به نهان خانهی دل خویش بری.
آن روز اول که ماه آسمان در فصل مهمانی خدا متولد شد، من و تو نیز قرار گذاشتیم تا دلمان را از هرچه سیاهی است به انتحار کشیم و با نو دلی که شب اولِ دوران ضیافت در سور آسمانی نصیبمان میشد، قدم به قدم با ماه آسمان رشد کنیم.
امشب، ماه، بدر کامل است. بسان جوان رشیدی که چشم نوازِ دل آشنایان است، فرزند آسمان هم امروز و امشب افتخار اوست و کلاه از سر هر بنی بشری میاندازد.
روز اول فقط تویی و تو و کم کَمک در مییابی که او هم هست. بی درنگ دلت را برایش میبازی. عاشقش میشوی. اکنون تو هستی و او. و تو هنوز در سایهی نور او رشد میکنی تا به بدر، که همه حُسن شوی و به حَسن رسی. در این هنگامه آن انفجار بزرگ که سراپردهی تو را کُن فَیَکون میکند، تو بعد از این طوفان به ساحل آرام علی میرسی. از آن روز به بعد قوس معکوس میشود و «تو» رنگ میبازد و دیگر فقط او میماند و او. ابتدا فکر میکنی تو در او فانی شدهای، اما وقتی صلای عید را دمیدند آشکار میشود که هرچه بود او بوده و هست و خواهد بود.
دوست عزیز با عرض سلام .
با پیشنهادی خدا پسندانه منتظر شمائیم.
قدمی رنجه کنید و ما را از حضور سبزتان بی نصیب مگذارید.
ویژه ماه مبارک رمضان ( لطفا پست آخر را حتما مطالعه کنید )
با تشکر