اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

رمز زندگی شاد

براساس پژوهشهای انجام شده دریافته‌ایم که در شرایط افسردگی شدید تأثیر شناخت درمانی اگر بیشتر از دارو درمانی نباشد، کمتر از آن نیست. افراد به شدت افسرده‌ای که مدت سه ماه از روش‌های شرح داده شده استفاده کرده‌اند، سلامت روانشان را باز یافته‌ و علایم افسردگی در آنها تخفیف یافته است. ‌
● تعریف شناخت:
واژه شناخت به زبان ساده طرز فکر و احساسی را که انسان در لحظه خاص نسبت به اشیاء و امور دارد در برمی‌گیرد.
● سه اصل شناخت درمانی:
نخستین اصل شناخت درمانی این است که، حال انسان نتیجه شناختها و تفکرات اوست. همه چیز بستگی به نگرش شما دارد؛ برداشتها، طرز تلقی‌های روانی و باورهایتان تعیین کننده هستند؛ و بستگی به این دارد که حوادث را چگونه تفسیر می‌کنید و از سایرین و از اشیاء چه توجیهی دارید. ‌اصل دوم این است که در شرایط افسردگی، افکار تحت تأثیر یک منفی گرایی زورمند قرار می‌گیرد؛ و شما نه تنها خود؛ بلکه دنیا را تیره و تار می‌بینید و از آن بدتر، کم کم باور می‌کنید که اوضاع به همان بدی است که فکر می‌کنید. ‌
اصل سوم به لحاظ فلسفی و درمانی اهمیت فراوان دارد. امروزه دریافته‌ایم که افکار منفی تقریباً همیشه بی‌پایه و اساس هستند و با آنکه به ظاهر معتبر به نظر می‌رسند، همان طور که خواهید دید غیر منطقی و به زبان ساده اشتباه هستند. این مشکلات ناشی از طرز فکر و برداشتی است که از مسایل داریم و علت اصلی ناراحتی جز این چیزی دیگری نیست. ‌
براساس پژوهش‌های علمی دکتر برنز در دانشگاه پنسیلوانیا - به طور عمده و اساسی ما گرفتار ده نوع خطای شناختی هستیم که ما را دچار شناخت غلط، اندیشه نادرست، حال نادرست و رفتار نادرست می‌کند. نکته مهمی که جای پرداختن بیشتر دارد، این است که این خطاهای شناخت و اندیشه هم اکنون در ما به صورت شرطی و عادت درآمده است. ‌
● ده خطای شناختی:
۱) تفکر هیچ یا همه چیز:‌ همه امور را سیاه و سفید می‌بینید. اگر نتیجه کارتان عالی نباشد، خود را ناکام و شکست خورده تلقی می‌کنید. ‌
۲) تعمیم مبالغه آمیز:‌ جزئی‌ترین حادثه منفی را به حساب شکست همیشگی می‌گذارید. ‌
۳) فیلتر ذهنی: شبیه قطره جوهری که چون بر لیوان آبی‌ چکید، همه آب را رنگی می‌کند، حوادث جزئی به قدری بزرگ می‌کنید که حقیقت در سایه‌اش محو می‌شود. ‌
۴) بی‌توجهی به امر مثبت:‌ تجربه‌های مثبت را به هر دلیل بی‌اعتبار می‌دانید و در نتیجه باورهای منفی را در وجود خود می‌کارید.
۵) نتیجه گیری شتابزده:‌ بدون دلیل تفسیر‌های منفی می‌کنید. ‌
الف) اشتباه پیشگو: پیش بینی بدبینانه می‌کنید و معتقدید که عین واقعیت را می‌گویید.
‌ب) ذهن خوانی: بدون دلیل فکر می‌کنید که دیگران نسبت به شما واکنش منفی دارند و زحمت تحقیق بیشتر را هم به خود نمی‌دهید.
۶) درشت بینی، ریزبینی: در اهمیت موضوعات، مانند شکست کوچکی که خورده‌اید و یا موفقیت دیگران، مبالغه بیش از حد می‌کنید. ‌
۷) استدلال احساسی: فرض را براین می‌گذارید که احساسات منفی لزوماً ماهیت حقیقی امور را نشان می‌دهند، چون احساس می‌کنید حتماً همینطور است. ‌
۸) عبارات باید، بهتر است: با گفتن جملاتی مثل بهتر است این کار را بکنم یا باید آن کار را انجام دهم مثلا می‌خواهید به خودتان انگیزه بدهید اما زمانی که از معیارهای مورد نظرتان عقب می‌مانید؛ احساس شکست، خجالت و گناه بر شما حاکم می‌شود. این بایدها و نبایدها در مورد رفتار دیگران نیز مضر است، چون دیگران نمی‌توانند طبق معمول انتظارات شما را برآورند، رنجیده خاطر می‌شوید. ‌
۹) برچسب زدن: شدیدترین نوع تعمیم مبالغه آمیز است. به جای توضیح اشتباه، به خود برچسب اشتباه می‌زنید من بازنده‌ هستم گاه هم بر چسب را متوجه دیگران می‌کنید آدم تنبلی است. ‌
۱۰) شخصی سازی: خود را مسبب حوادثی می‌بینید که در اصل مسئول آن نبوده‌اید.
● روش‌های مقابله با افسردگی:
▪ راه حل: ثبت افکار منفی کمک به مراجع برای آگاهی یافتن از فرایندهای فکری خود یکی از دشوارترین جنبه‌های جریان درمان است. اساساً استفاده از این روش نوشتن افکار منفی است. بدون نوشتن این افکار و بعد، بازنگری در آنها علت واقعی افسردگی خود را پیدا نمی‌کنید. ‌
از جمله مخرب ترین افسردگی کاهش میل به کار و فعالیت است. مرد افسرده موجود کم حوصله‌ای است که انگیزه‌ای برای کار کردن ندارد و چون با کار نکردن امکان موفق شدن و احساس موفقیت کردن وجود ندارد، افسردگی بیشتر می‌شود. برای شروع از جدول برنامه روزانه کمک بگیرید. این جدول از دو بخش تشکیل شده است، در ستون برنامه آینده ساعت به ساعت برنامه‌ روزنامه خود را مشخص کنید.در مقابل زمان مشخص شده کارهای انجام شده را بنویسید. (کار انجام شده ممکن است با برنامه‌ پیش بینی شده یکسان یا متفاوت باشد). خواهید دید که دشواری کار آنچنان که فکر می‌کردید نبوده است و در پایان شما از انجام کارها لذت برده‌اید.
▪ راه حل: برخورد با بیکار نشستن ‌
قبل از انجام کار شدت دشواری را پیش بینی کنید و پس از انجام هر مرحله از کار شدت دشواری واقعی و رضایت حاصل از انجام آن را یادداشت نمائید.
با این روش‌ها می‌توانید پس از مدتی احساسی منطقی نسبت به امور داشته باشید، خطاهای شناختی خود را دریابید و شادی و آرامش را به خود برگردانید. ‌
● رمز و کلید شاد زیستن را بیاموزیم‌
انسان قدرت و توانائی آنرا دارد که نومیدی را به امید و شکست را به پیروزی و اشک را به خنده تبدیل سازید، مشروط به آن که به زندگی و شگفتیهای آن، به لذت‌ها، ناامیدی‌ها، تلاش‌ها. زنجها، و دردها جواب مثبت دهیم.
اگر بکوشیم کلماتی که از قبیل: بله، امکان دارد، همیشه، امیدوارم. می‌توانم، را در فرهنگ لغات خود و اعضای خانواده وارد کنیم آنگاه شاهد تجلی شادیها خواهیم بود. ما قدرت آن را داریم که همه پدیده‌های شادی بخش زندگی را در اختیار داشته باشیم و آنها را برای خود خلق کنیم. فقط کافیست تصمیم به تغییر بگیریم. اگر تصمیم بگیریم از امروز هر لحظه با عشق و غوطه ور در عشق زندگی کنیم، معنی و مفهوم حیات و شاد زیستن را بهتر درک خواهیم کرد و از آن لذت خواهیم برد.
● شاد زندگی کردن به چه معناست؟
انسان موجودی شادی خواه و لذت طلب است. هیچگاه. داشتن پول و اموال نشانه‌ خوشبختی و بی‌نوائی و فقر نشانه بدبختی نیست. اگر چنین بود، ثروتمندان باید شادترین و فقرا بدبخت ترین افراد باشند. در حالی که همیشه چنین نیست. تمام شورها. شوق‌ها و لذایذ بهشت زندگی منتظر کسانی است که با تلاش و تفکر و مقاومت خود را به این بهشت می‌رساند.
بهشت در نزدیکی ماست ولی فقط برای کسانی متجلی می‌شود که دلشان ناب وبی غش باشد. ‌
وقتی احساس خوبی درباره خود دارید، دیگران هم بهتر از همیشه به نظر می‌رسند. جهان باز تاب و عکس العمل رفتار خود ماست. ‌
وقتی از خودمان بیزاریم، از همه بیزاریم و وقتی به همین که هستیم عشق می‌ورزیم، تمام جهان در نظر مان دوست داشتنی است.
پس بهتر است افکار شاد و سلامت داشته باشیم و سلامتی را حق انسانی و شایسته خود بدانیم. با خود ملایم باشیم و خانواده خود را بپذیریم. بدانیم که یکی از کلیدهای شادی و خرسندی، تمرکز ذهن بر لحظه حال است. این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم و بهترین چیزی را که می‌توانیم از لحظات بسازیم، شادی است.
به گفته ِ کسی،اغلب مردم تقریباً به همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند و به گفته روانشناسی دیگر:<قلم و کاغذ و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید، بعد وارد آن شوید>
● شیوه‌های بدست آوردن احساس شادی در زندگی:
۱) در حال زندگی کنیم: غبار گذشته را از شانه‌هایمان فرو ریزیم. هر اندازه در تیرگی گذشته قدم برداریم، از نور و درخشش آینده دور خواهیم شد. فرو ماند در گذشته، فرو ماندن در سیاهی و تاریکی و ظلمت است. ‌
‌<کلید شادی و خوشحالی متمرکز ساختن ذهن بر لحظه حال است> ‌
در گذشته زندگی کردن و افسوس خوردن، دردی را دوا نمی‌کند، بلکه باید از گذشته و ناکامی‌های آن درس گرفته و بنای موفقیت را در زمان حال پی‌ریزی کرد، تا آینده‌ای روشن پیش روی داشته باشیم. ‌
۲) بخشندگی داشته باشیم: وقتی از بخشش دیگران امتناع می‌کنیم، در واقع این ما هستیم که رنج می‌بریم.
در بیشتر اوقات فرد مقصر خبر ندارد که در سر ما چه می‌گذارد. در حالی که ما خویش را در کانون رنج‌های روانی قرار داده‌ایم. وقتی راه بخشش را برمی‌گزینیم، وقتی تغییر می‌کنیم. دیگران هم تغییر می‌کنند. وقتی نگرش خود را نسبت به دیگران عوض می‌کنیم، آنها هم شروع به تغییر رفتار می‌کنند. ‌
۳) تفکر مثبت داشته باشیم: تفکر مثبت سازنده است و تفکر منفی مخرب، زیرا دارندگان تفکر مثبت تنها به آنچه مطلوب آنهاست فکر می‌کنند و آنگاه الزاماً به سوی این اهداف کشیده می‌شوند. همیشه به آنچه می‌خواهید به دست‌ آورید، فکر کنید.
۴) ناامید و مایوس نشویم: در مسیر زندگی امید خود را از دست ندهیم و مایوس نباشیم. هرگز فکر نکنیم راهی که در پیش گرفته‌ایم، آخرین راه است. پیوسته به دنبال راههای دیگر باشیم چرا که: <عاقبت جوینده یابنده بود> ‌
۵) با خودمان صادق و روراست باشیم: صادق نبودن با خود، آسیب رسان‌تر از احترام نگذاشتن به خود است. مواردی را که با خود رو راست نبوده‌ایم، بنویسیم و راه صادق بودن را با بررسی خطاهای خود بیابیم. ‌
وسخن دیگر این که هنگام روبرو شدن با وقایع ناگوار نیز با تسلط بر محیط تلاش نمائیم شادی از دست رفته را دوباره به محفل وجودمان دعوت نمائیم.
در این رابطه توصیه‌هایی ضرورت دارد:
ـ فکر کردن غیر از غصه خوردن است. غصه خوردن هیچ دردی را دوا نمی‌کند و فایده‌ای ندارد. در حالی که بر اثر فکر کردن راههایی برای رفع نگرانی‌ها پیدا می‌شود. ‌
ـ هیچ مشکلی تا ابد باقی نمی‌ماند. پس برای رفع یا فراموشی مشکل پیشقدم شویم.
ـ غم و افسردگی مسری است وقتی قیافه ما اندوهناک باشد، دیگران هم افسرده و ناراحت می‌شوند. وقتی شاد باشیم، چهره دیگران شاد می‌شود. ‌
ـ گذشته هرگز مساوی آینده نیست. هر چند با ناملایمات روبرو شده‌ایم، می‌توانیم فکر کنیم که دوران بدبختی با پایان رسیده و خوشبختی از فردا شروع می‌شود. ‌
‌راز شاد زیستن. انجام دادن آنچه دوست داریم نیست. دوست داشتن آن چیزی است که انجام می‌دهیم.
در زندگی شادی نیست، هر شاد زیستن است‌
برو شادی کن ای یار دل افروز
غم فردا نشاید خورد امروز (سعدی)
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد (خیام)

راز جوان ماندن

آیا تا به‌ حال‌ به‌ افرادی‌ توجه‌ کرده‌اید که‌ در دهه‌ هشتم‌ عمر خود‌ ‌هستند و جوان‌ به‌ نظر می‌‌رسند و در مقابل‌ افرادی‌ سن کمتری دارند، اما پیر به‌‌‌‌ ‌نظر می‌‌آیند؟‌
البته‌ این‌ طبیعی‌ است‌ که‌ جسم‌ ما پیر ‌شود، ولی‌ این‌ موضوع‌‌‌ ‌کاملاً با این که‌ شخص‌ پیر به نظر برسد، تفاوت‌ دارد. به‌ علاوه این‌ احساس‌ هر‌ ‌شخصی‌ است‌ که‌ خودش‌ را چقدر پیر ببیند.‌‌
هیچ‌ کس‌ پیر نمی ‌شود، مگر این که‌ خودش‌ انتخاب‌ کند که‌ پیر باشد.‌‌ ‌به‌ جای‌ این که‌ از مردم بپرسیم‌ چند سال‌ دارید؟ بهتر است‌ بپرسیم‌ چند سال‌‌‌ ‌زندگی‌ کرده‌‌اید؟‌
یک‌ راه‌ ساده‌ برای‌ این که‌ من‌ و شما پیر نشویم‌ این‌ است‌ که‌ از‌ ‌تمام‌ روزهای‌ عمرمان‌ استفاده‌ کنیم. ما به ‌عنوان‌ جانشین‌ خدا در زمین‌ وظیفه‌‌‌ ‌داریم‌ بهترین‌ باشیم‌ و بهترین‌ کارها را انجام دهیم. و برای این که تمام‌ عمرمان‌‌‌ ‌جوان‌ بمانیم باید هفت‌ کار انجام‌ دهیم.‌‌‌‌
۱) ‌همواره‌ در حال‌ آموختن‌‌‌‌ ‌باشیم‌‌
برای‌ چیزی‌ که‌ از قبل‌ می‌‌دانید وقت‌‌‌‌ ‌نگذارید؛ اما‌ ‌به‌ محض‌ این که‌ مطلب‌ جدیدی‌ را بیاموزید به‌ جوان‌ ‌‌‌ماندن‌ خود کمک‌ کرده‌اید. شروع‌ به‌ جمع‌ آوری‌ اطلاعات‌ درباره‌ مطالب‌ باارزش‌‌‌ ‌کنید؛ می‌توانید با کلام‌ خدا شروع‌ کنید؛ وقتی‌ ما قرآن می‌‌خوانیم‌ کلام‌ خدا را‌‌ ‌در ذهن‌ و قلبمان‌ جای‌ می‌‌دهیم‌ و به‌ کارهایی‌ که‌ او می‌گوید انجام‌ دهیم‌ فکر‌ ‌می ‌کنیم. به‌ محض‌ این که‌ همه‌ چیز را از منظر او می‌‌بینیم، نگرانی‌ و هیجانات‌‌‌‌ ‌ما به‌ پایان‌ می‌‌رسد. در همان‌ زمان‌ انرژی‌ می‌گیریم‌ و حس‌ امید و انتظار در‌ ‌ما به‌ وجود می‌آید. هنگامی‌ که‌ پر از ترس،‌‌ اضطراب‌ ‌‌و ناامیدی‌ نباشیم، جسم‌ و روح‌ ما به‌ بهترین‌ شکل‌‌‌ ‌وظایف‌ خود را انجام‌ می‌دهند. برای‌ جلوگیری‌ از پیری، هر روز مقداری‌ از کلام‌‌‌ ‌خدا را بیاموزید.
کتاب‌ آسمانی‌ یک‌ نامه‌ عاشقانه‌ است‌ برای‌ پذیرش‌ بی‌قید‌ و‌‌ ‌شرط‌ خداوند در رابطه‌ با هر کسی‌ که‌ به‌ سوی‌ او برود. وقتی‌ حقیقت‌ عشق‌ او را‌ ‌درک‌ ‌کنیم‌ و آن‌ را با فکر و زندگی‌ روزانه‌ مان‌ یکی‌ کنیم، جوان ‌ماندن‌ ما‌ ‌تضمین‌ می‌‌شود. وقتی‌ احساس‌ اطمینان‌ و پشتگرمی‌ داریم، هر چیزی‌ در درونمان‌ به‌‌‌‌‌گونه‌ای دیگر جریان‌ پیدا می‌‌کند.‌‌‌
به‌ علاوه باید به‌ یادگیری‌ هر چیز جدید درباره‌ سلامتی‌ خود ادامه‌‌‌ ‌دهیم؛ ما مسئول‌ نگهداری‌ جسمی‌ هستیم‌ که‌ به‌ ما به‌ امانت‌ سپرده‌ شده؛ و اگر‌ ‌بخواهیم‌ سالم‌ بمانیم‌ باید نظم‌ و انضباط‌ را بیاموزیم. به‌ خاطر داشته‌ باشیم‌‌‌‌ ‌که‌ بدن‌ همچون‌ هدیه‌ای مقدس‌ است‌ که‌ ما در برابر آن‌ مسئولیم؛ کار ما فقط‌‌‌ ‌خوردن، خوابیدن‌ و انجام‌ تکالیف‌ نیست؛ بلکه‌ بایستی‌ از جسممان‌ در برابر صدمات‌‌‌ ‌محافظت‌ کنیم. اگر یادگیری‌ را متوقف‌ کنیم‌ در جاده‌ زندگی‌ به‌ سرعت‌ به‌ سوی‌ ‌پیری‌ پیش‌ می‌رویم.‌‌
به‌ دنبال‌ کارهایی‌ بروید که‌ بلد نیستید؛ مثل‌ چگونگی‌ کار با‌ ‌کامپیوتر و یادگیری‌ یک‌ زبان‌ خارجی؛ در این‌ راه‌ نیز پشتکار داشته‌ باشید و خود‌ ‌را ملزم‌ به‌ فراگیری‌ کنید. تداوم‌ در یادگیری،‌ ذهن‌ شما را جوان‌ و کارآمد نگه‌‌‌ ‌می‌ دارد.‌ ‌
۲) ‌عشق‌‌‌ ‌بورزیم‌‌
خداوند دوست‌ ندارد که‌ بندگانش‌ با تلخی، اضطراب‌ و رنجش‌‌‌‌ ‌خاطر یا دشمنی‌ زندگی‌ کنند؛ این ‌گونه‌ احساسات‌ اثراتی‌ منفی‌ روی‌ بدن، ذهن‌ و‌ ‌تمام‌ جنبه‌های‌ زندگی‌ ما می‌‌گذارند؛ و بایستی‌ آنها را از زندگی‌ حذف‌ کرد‌‌‌.‌‌ الگوهای‌ رفتاری‌‌ای مثل‌‌‌‌ حسادت،‌‌ ‌خودخواهی‌ و خشم‌ و کینه‌ باید ترک‌ شوند و‌‌ عشق ‌ورزیدن‌‌ ‌‌جایگزین‌ آنها گردد. خداوند می‌خواهد که‌ ما ظرفیت‌‌‌ ‌دوست ‌داشتن‌ افراد را داشته‌ باشیم‌ و در این‌ حالت‌ است‌ که‌ زندگی‌ ما به‌ خوبی‌‌‌ ‌شکل‌ می‌‌گیرد. پروردگار، هنر عشق‌ ورزیدن‌ و دوست‌ داشتن‌ را در وجود ما نهاده‌‌‌‌ ‌است. دوست ‌داشتن‌ باعث‌ می‌شود انرژی‌ خاصی‌ در زندگی‌ ما جریان‌ یابد و در این‌‌‌ ‌صورت‌ است‌ که‌ جوان‌ می‌‌مانیم؛ در غیر این‌ صورت‌ ناامیدی‌ وجودمان‌ را فرا می‌‌‌‌ ‌گیرد. اگر عشق‌ نورزیم‌ یا این‌ احساس‌ را در خود به‌ وجود نیاوریم، خیلی‌ زود به‌‌‌ ‌سمت‌ پیری‌ می‌رویم. برای‌ این که‌ جوان‌ بمانید، خدا و انسان‌ها را دوست‌ بدارید‌ ‌و اجازه‌ بدهید که‌ دیگران‌ هم‌ شما را دوست‌ داشته‌ باشند.‌‌
۳) ‌لبخند‌ ‌بزنیم‌‌
آیا می‌‌دانید که‌‌‌‌‌ خندیدن‌ ‌‌روی‌ تمام‌ وجود شما اثر می‌گذارد؟ وقتی‌ که‌‌‌ ‌می‌ خندیم، سیستم‌ ایمنی‌ بدنمان‌ تحریک‌ و به‌ گونه‌ای که‌ باید، فعال‌ می‌‌شود.‌‌‌ با این‌ کار به‌ جسم مان‌ اجازه‌ می‌دهیم‌ تا دفاع‌ بهتری‌ در برابر آسیب ها‌ ‌داشته‌ باشد.‌‌
شاید شما با خود فکر کنید، من‌ به‌ علت‌ شرایطی‌ که‌ دارم ‌ نمی‌‌ ‌‌‌توانم‌ بخندم.؛ بله‌ درست‌ است؛ واقعیت هایی‌ وجود دارند که‌ خندیدن‌ را برایمان‌‌‌ ‌دشوار می‌‌کنند؛ اما شادی‌ و لذتی‌ که‌ ما از آن‌ صحبت‌ می‌‌کنیم، چیزی‌ است‌‌‌‌ ‌درونی‌ که‌ به‌ اوضاع‌ و شرایط‌ ما بستگی‌ ندارد. لذت‌ واقعی‌ وقتی‌ به‌ وجود می‌‌‌ ‌آید که‌ راه‌ و مسیر زندگی‌ را درست‌ تشخیص‌ دهیم‌ و بدانیم‌ یک‌ قادر مطلق‌ در‌ ‌کنار ماست‌ و از درون‌ شاد باشیم. در این‌ صورت‌ است‌ که‌ می‌توانیم‌ لبخند‌‌ ‌بزنیم.‌‌
بیشتر ما از نعمت‌ سلامتی‌ برخورداریم؛ مکانی‌ برای‌ زندگی‌ کردن‌‌‌ ‌داریم و کسانی‌ را داریم‌ که‌ دوستمان‌ دارند. اینها والدین، فرزندان، خواهران،‌‌ ‌برادران‌ یا همسر ما هستند. آیا شما ترجیح‌ می‌‌دهید به‌ چیزهایی‌ که‌ ندارید توجه‌‌‌‌ ‌کنید و نیز به‌ ناتوانی، درد، خطر، یا ترس؟ هر یک‌ از ما باید قلبی‌ شکرگزار داشته‌‌‌ ‌باشیم و نتیجه‌ این‌ سپاسگزاری،‌ خوشی‌ و شادابی‌ است.‌‌
هنگامی‌ که‌ می‌‌خندیم‌ مثل‌ بچه‌ها می‌شویم. به‌ یاد داشته‌ باشید‌ ‌که‌ <خندیدن> خاص بچه‌ها نیست؛ در درون هر زنی‌ هنوز یک‌ دختربچه‌ وجود دارد و‌ ‌درون‌ هر مردی‌ یک‌ پسربچه؛ وقتی‌ به‌ کودک‌ درونمان‌ اجازه‌ ابراز وجود بدهیم، می‌‌‌‌‌توانیم‌ احساسمان‌ را بیان‌ کنیم‌ و از زندگی‌ لذت‌ ببریم. در این‌ شرایط‌ عمری‌‌‌ ‌طولانی‌ تر خواهیم‌ داشت.‌‌
پس‌ زندگی‌ را کمتر جدی‌ بگیرید و به‌‌‌‌ مشکلات‌ ‌‌لبخند بزنید. اگر دوستی‌ ندارید که‌ شما را شاد کند، چنین‌ ‌کسی را برای خود پیدا کنید. به‌ خاطر داشته‌ باشید که‌ می‌توانید با او با شادی‌‌‌ ‌زندگی‌ کنید.‌‌
۴) ‌‌فعال‌‌‌ ‌باشیم‌‌
درختان‌ قوی‌ در کهنسالی‌ هم‌ میوه‌ می‌دهند. معنای‌ این‌ کلام‌ این‌‌‌ ‌است‌ که‌ باید در زندگی‌ همواره‌ مفید و فعال‌ باشیم‌ و به‌ سنمان‌ فکر نکنیم. سعی‌‌‌ ‌و تلاش‌ در زندگی‌ برای‌ امور دنیوی‌ کار اشتباهی‌ نیست؛ بازایستادن‌ از کار و‌ ‌تلاش‌ اشتباه‌ است. البته‌ نباید به‌ دنیا وابسته‌ شویم. اما در عین حال‌ همانطور‌ ‌که‌ مغز ما به‌ بدنمان‌ پیام‌ می‌فرستد و این‌ کار همواره‌ ادامه‌ دارد، خود ما هم‌ ‌بایستی‌ هرگز بازنشسته‌ نشویم‌ و پیوسته‌ فعال‌ باشیم؛ در واقع ما زمانی پیر می‌ ‌‌‌شویم‌ که‌ دست‌ از کار و فعالیت‌ بکشیم.‌‌‌
هنگامی‌ که‌ تجربه‌ یا پولی‌ به‌ دست‌ می‌آورید، از خود بپرسید که‌‌‌ ‌خداوند می‌‌خواهد ما با این‌ پول‌ یا تجربه‌ چه‌ کاری‌ انجام‌ دهیم. هزاران‌ راه‌‌‌‌ ‌برای‌ خدمت‌ به‌ خداوند وجود دارد. بنابراین‌ از خود خدا بخواهید که‌ طرح‌ و‌‌ ‌برنامه‌‌ای را به شما نشان بدهد. آیا دوست‌ دارید جوان‌ بمانید و خداوند برایتان‌‌‌ ‌خیر و برکت‌ قرار دهد؟ اگر چنین‌ است‌ سعی‌ کنید در زندگی‌ مفید واقع‌‌‌ ‌شوید.‌‌
۵) ‌‌گذشته‌ را فراموش‌‌‌ ‌کنیم‌‌
افراد زیادی‌ در <گذشته>‌ زندگی‌ می‌کنند و به‌ خود صدمه‌ می‌زنند.‌ ‌با سرزنش ‌کردن‌ خود به‌ جسمتان‌ آسیب‌ نرسانید. حسادت‌ را از خود دور کنید. با‌ ‌این‌ کار از تلخی‌ و مشکلات‌ زندگی‌ می‌کاهید، اما با رنجش‌ خاطر و دشمنی‌ ورزیدن‌‌‌ ‌خود را پیر می‌کنید. این‌ گونه‌ سختگیری‌های ذهنی،‌ روح‌ و روان، احساسات‌ و جسم‌‌‌ ‌شما را تحلیل‌ می‌برد. خداوند هرگز دوست‌ ندارد که‌ بندگانش‌ با این‌ مشکلات‌‌‌ ‌زندگی‌ کنند.‌‌
اگر یادگیری‌ را فراموش‌ کنیم‌ و به‌ گذشته‌ها هم‌ فکر کنیم، به‌ سرعت‌‌‌ ‌پیر می‌‌شویم‌ و به‌‌‌‌‌ ناراحتی های‌‌‌ ‌قلبی‌‌ ‌‌نیز مبتلا می‌گردیم. ما باید ذهنمان‌ را بر حال‌ و‌ ‌آینده‌ متمرکز کنیم؛ پس‌ بیاموزیم‌ که‌ دیگران‌ و خودمان‌ را ببخشیم‌ و‌ ‌گذشته‌ها را فراموش‌ کنیم.‌‌
۶) ‌‌از آرزوهای‌ زیاد‌ ‌بپرهیزیم‌‌
در روِیاها فرو نروید که‌ زود پیر می‌‌شوید. وقتی‌ برای‌ هدفی‌ تلاش‌‌‌ ‌می‌ کنید و فعال‌ و باانگیزه‌ هستید جوان‌ می‌مانید. هرگز به‌ کارهای‌ راحت‌ و‌ ‌کوچک‌ و نیز کارهایی‌ که‌ خداوند ما را از آن‌ برحذر می‌دارد نیندیشید. به‌ اهداف‌‌‌ ‌بزرگ‌ فکر کنید و به‌ این‌ بیندیشید که‌ خدا‌‌ ‌همواره‌ با کارهای‌ عجیب، بندگانش‌ را شگفت‌ زده‌ می‌کند. از او بپرسید که‌ برای‌‌‌ ‌من‌ چه‌ سرنوشتی‌ را در نظر گرفته‌ ای؟
به‌ خاطر داشته‌ باشید که‌ خدا را همیشه‌ و همه‌ جا در کنار خود دارید(‌‌و او از رگ گردن به شما نزدیکتر است). وقتی‌ به‌ این‌ باور برسید، انرژی‌ بیشتری‌‌‌ ‌می‌گیرید.
۷) ‌‌به‌ چیزی‌ دل‌ نبندیم، به جز‌ ‌خدا
در قلبتان‌ به‌ خدا توکل‌ کنید و در اعماق‌ وجودتان‌ به‌ او بیندیشید. ‌‌بدانید که‌ او شما را به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ می‌‌کند.‌‌‌
هرگز صحبت‌ کردن‌ با خدا و گوش ‌دادن‌ به‌ فرامین‌ او را ترک‌ نکنید. ‌‌به‌ او عقیده‌ داشته‌ باشید و بدانید که‌ می‌‌تواند هر کاری‌ را انجام‌ دهد.‌‌ ‌هنگامی‌ که‌ ما می‌آموزیم‌ در همه‌ کارها به‌ خداوند تکیه‌ کنیم‌ و در مشکلات‌ از‌ ‌او یاری‌ جوییم، این‌ خود باعث‌ می‌‌شود که‌ یک‌ حس‌ اطمینان‌ و لذت‌ در ما به‌‌‌‌ ‌وجود آید؛ و در این‌ حال‌ مشکلات، سختی‌ها و غم‌ و غصه‌ ما را پیر نمی‌کند.‌‌
آیا جسم‌ ما پیر می‌‌شود؟ بله، البته؛ اما بدانید که‌ فکر، روح‌ و‌‌ ‌قلبمان‌ هرگز پیر نمی‌شود؛ و دیگر این که‌ بهترین‌ انتخاب‌ خداوند است.‌‌
او در تمام‌ امور زندگی‌ با شماست، به‌ شما قدرت‌ انجام‌ همه‌ کارها را‌ ‌می‌دهد و قوای‌ تازه‌‌ای به‌ ‌ شما می بخشد.

چگونه می‌توان روحیه شاداب و خوی خوشحال داشت

با توجه به آمار تکان‌‌دهنده و روبه رشدی که امروزه در مورد شمار مبتلا‌یان به افسردگی وجود دارد، لزوم تغییرات درونی به‌منظور زندگی بهتر و سالم‌تر و بهره بردن از سلامت جسمی و روحی برای سازندگی مفید‌تر جامعه، امری حیاتی تلقی می‌شود. لذا پول را فراموش کنید و نگران گذر عمر و از دست رفتن جوانی نباشید. بلکه رفتار و افکار خوشایندی داشته باشید تا بتوانید خوشحال باشید و از نعمت جوانی و زندگی لذت ببرید.

حتی در دنیای ماشینی امروز نیز بسیاری افراد خوشحال هستند و خوب زندگی می‌کنند. جالب است بدانید که محققان دریافته‌اند که سلامتی و کارایی افراد تا حد زیادی تحت تاثیر ویژگی‌های شخصیتی و درونی آنهاست.

این تحقیق10ساله نشان می‌‌دهد که صرف نظر از تغییر در وضعیت تاهل- شغل یا محل اقامت افرادی که در سال 1973 روحیه خوبی داشته‌اند و خوشحال بوده‌اند در سال 1983 نیز روحیه خوبی داشته‌اند. در صورتی که در مدت این دهه اتفاقات خوب یا بد بسیاری در زندگی‌شان رخ داده است.

اما نکته اصلی اینجاست که چگونه می‌توان روحیه شاداب و خوی خوشحال داشت؟ چه کسانی از ناملایمات زندگی نیز ناراحت و افسرده نمی‌شوند؟

در پاسخ باید گفت چهار شیوه اصلی و مهم وجود دارد تا افراد خوشحال باشند:


1-عزت نفس:
افراد خوشحال، خود را دوست دارند.

در دهه 1980 هیچ موضوعی به‌اندازه خود و خویشتن، روان شناسان را مشغول نکرد. بسیاری از گزارش ها حاکی از آن است که افراد باعزت نفس بالا، از سلامتی بیشتری برخوردارند و حتی در زندگی خانوادگی ، شغلی و جمع‌های دوستانه نیز رضایت بیشتری دارند. به عبارت دیگر، وقتی افراد خود را می‌پذیرند، زندگی و پستی و بلندی های‌ آن را نیز می‌پذیرند و احساس خوبی در مورد آن دارند.

در حال حاضر، داشتن عزت نفس بیشتر، امری محال نیست زیرا بسیاری از کتاب‌ها، مقالات و برنامه‌ها در مورد اینکه به‌خودمان احترام بگذاریم، توانایی‌های خود را تقویت کرده و مثبت بیندیشیم و احساس قربانی بودن و بدبختی نکنیم،وجود دارد که می‌توانیم از آنها بهره‌مند شویم.

باید گفتار منفی را نیز قطع کنیم. برای اینکه در زندگی به محبت برسیم باید ابتدا به خودمان علاقه داشته باشیم.

در ارزیابی عزت نفس، افراد در شرایط گوناگونی قرار می‌گیرند ولی هیچ‌کس نمره صفر نمی‌گیرد زیرا ممکن است عزت نفس ما ضعیف باشد اما در اعماق وجودمان دارای آن هستیم پس باید آنرا تقویت کنیم. بد نیست بدانید افرادی که عزت نفس ضعیفی دارند، در کلام خود به جای عبارت «من خوب فکر می‌کنم» می‌گویند «گاهی اوقات یا تا حدی خوب فکر می‌کنم.»

از طرف دیگر افرادی که عزت نفس خوبی دارند مایل به برقراری روابط بیشتر اجتماعی با دیگران هستند. چنین افرادی در روابط اجتماعی مسئولیت‌پذیر هستند و بیشتر سعی می‌کنند کارهای مثبت انجام دهند زیرا خود را مسئول و پاسخ‌گوی کردارشان می‌دانند. بیشتر به موفقیت فکر می‌کنند تا شکست. به‌همین دلیل مرتب از خود نمی‌پرسند: «مگر من چه کرده‌ام که مستحق چنین مشکلی باشم ؟» زیرا می‌‌دانند که گفتار و رفتارشان پیامد و عواقبی دارد پس تمایل دارند کارهایی انجام دهند که پیامدهای مثبت داشته باشد تا در انتها پشیمان نشوند.

البته بسیاری افراد نیز خود را بهتر از متوسط می‌بینند ودر قضاوت‌هایشان نسبت به رفتار گذشته‌شان همواره خود را محق می دانند که این امر نباید با عزت نفس اشتباه گرفته شود. ما باید بتوانیم به عقاید و نظرات دیگران احترام بگذاریم و در مواردی نیز با افراد آگاه‌تر از خودمان مشورت نماییم. زیرا در غیراین صورت فقط خود را کامل می‌پنداریم و هیچ حرکت و رفتار مغایر به تمایل خود را نخواهیم پذیرفت که خود این موضوع نیز می‌تواند منجر به افسردگی و یاس شود.

مرتب خود را با دیگرانی که از نظر خانوادگی، درآمد و تحصیل از شما بالاتر هستند مقایسه نکنید بلکه سعی کنید با امید به خدا و تکیه بر توانایی‌هایتان خود را باور کرده و به سمت کمال حرکت نمایید.

نهایتاً این که
عزت نفس باید مثبت و واقع‌گرایانه باشد، زیرا بر مبنای دستاوردهای واقعی افراد شکل می‌گیرد. باید واقعیت آنچه هستیم بپذیریم تا احساس خوبی داشته باشیم.


2- خوش‌بینی:
افراد خوشحال، امیدوار هستند.

چنانچه موافق باشید که «همه افراد شانس کافی برای انجام تقریباً همه کارها دارند» امیدوار هستید. وقتی به کار جدید دست می‌زنید، انتظار موفقیت داشته باشید نه شکست. به‌عبارت دیگر، وقتی به یک لیوان نصفه نگاه می‌کنید، نیمه پر آن را ببینید، تا خوشحال‌تر باشید.

در ضمن افراد خوش‌بین، سالم‌تر هستند. آنها در مواجهه با مشکلات نمی‌گویند:«در جایی اشتباه کردم اما سعی می‌کنم دوباره همه چیز را درست کنم.» چنین افرادی کم‌تر آسیب‌پذیرند و نسبت به بیماری‌ها نیز قوی‌تر هستند. چنین افرادی حتی در مراحل گوناگون بیماری نیز آثار خفیف‌تر از خود بروز می‌دهند در صورتی که افراد بدبین با یک بیماری نه چندان جدی نیز از پا می‌افتند.

وقتی می‌خواهید کاری را انجام دهید- اگر خوش‌بین باشید- حتی موانع موجود را نیز فرصتی برای یافتن راهی جدیدتر و بهتر تلقی می‌کنید.

اگر خوش‌بین باشید به جای «نه» بیشتر می‌گویید «بله».

در این بخش نیز لازم به‌ذکر است که واقع‌بین باشید و اهداف محال و غیرقابل دسترس برای خود تعیین نکنید تا با نرسیدن به آنها انگیزه لازم و کافی را برای ادامه از دست بدهید.

بسیاری افراد حتی در مورد ازدواج نیز چنان رویاپردازی می‌کنند که با عدم تحقیق هر مورد احساس شکست در ازدواج و بدبختی می‌کنند.
باید به اندازه کافی خوش‌بین بود تا بتوان حرکت کرد و به اندازه‌ای واقع‌گرا بود که افکار و رفتار را کنترل نمود و به هر کاری دست نزد.


3- برون‌گرایی:
افراد خوشحال، در خود نمی‌مانند.

مطالعات گوناگون حاکی از آن هستند که افراد برون‌گرا و اجتماعی افرادی هستند که رضایت بیشتری از زندگی داشته و خوشحال‌ترند. البته بخشی از برون‌گرایی مربوط به ذات و خلق وخوی افراد است. بدین‌معنا که، برخی ذاتاً شاداب‌تر و گرم‌تر می‌باشند. آنها با وارد شدن به‌ اتاقی که پر از افراد گوناگون است به راحتی وارد شده و خود را معرفی کرده و با افراد صمیمانه برخورد می‌کنند. بدین صورت بهتر هم پذیرفته می‌شوند.

اما این مسئله تا حدی هم اکتسابی است و افراد درون‌گرا نیز می‌توانند با تمرین، آداب اجتماعی را بهتر و بیشتر به‌جای آورند. دیگران را دوست بدارند و دوست داشته شوند.

چنین تفکری به‌تحقق تجربه‌های مطلوب‌تر کمک می‌کند. گویی طبیعت و روزگار نیز افراد برون‌گرا را بیشتر حمایت می‌کند. چنین افرادی راحت‌تر ازدواج می‌کنند. احتمال اینکه شغل بهتری پیدا کنند و دوستان صمیمی داشته باشند ،بیشتر است.

برون گرایان بیشتر با مردم در تعامل بوده و دوستان بیشتری دارند. در فعالیت‌های اجتماعی نیز بیشتر شرکت کرده و شاید همین مورد برخورد با افراد گوناگون ، فرصت‌های مختلفی را برایشان ایجاد می‌کند.


4-کنترل شخصی:
افراد خوشحال معتقدند که :خودشان قادر به انتخاب سرنوشت خود هستند.

تحقیقات حاکی از این است که احساس قوی کنترل بر امور شخصی در افراد ،بیش از هر عامل دیگری موجب بروز احساست مثبت و حس رضایت از زندگی و خوشحالی می‌باشد.

اگر دقت کرده باشید برخی افراد به این عبارات فکر کرده و آنها را بیان می‌کنند: «من نقشی در خوشبختی یا بدبختی خود ندارم» یا «زندگی مرا با خود برده و من نمی‌توانم در جهتی که می‌روم دخالت کنم» یا «جهان فقط به کام برخی افراد قدرتمند است.»

چنین عباراتی نمایان‌گر احساس عجز فرد می‌باشد و در نتیجه استرس بیشتر و ناکامی در زندگی نیز از پیامدهای آن خواهد بود.

در مقابل افرادی که احساس کنترل بر امور شخصی و خویشتن دارند از سلامت جسمی و روحی بیشتری نیز برخوردارند. از حق انتخاب خود در زندگی لذت برده و 93درصد آنها افرادی فعال، آگاه و خوشحال هستند. چرا که این احساس کنترل همواره با نوعی مدیریت در امور همراه است و این مدیریت با مدیریت زمان همراه شده و زمانی که فرد حداکثر استفاده را از زمان خود می‌کند، بدیهی است که نتیجه بهتری هم می‌گیرد و به دستاوردهای بیشتری می‌رسد که موجب اعتماد به نفس بیشتر و خوشحالی او می‌باشد.


*نهایتاً چگونه خوشحال باشیم؟

- تاکنون به اندازه کافی گفته شد که خوشحالی به‌دنبال احساس عزت نفس پدید می‌آید و خوش‌بینی نیز در این میان نقش قابل توجهی ایفا می‌کند. اما اینکه ما باید خود را تقویت کنیم، مورد دیگری است.

نخسیتن گام این است که خود را مسئول اتفاقات و مسائلی که برایمان رخ می‌دهد بدانیم. بدین ترتیب برای بهتر شدن‌شان تلاش می‌کنیم و موقعیت خود را در جهان هستی ارتقا می‌دهیم.

شاید جالب باشد که بدانید، تحقیقات نشان می‌دهد اکثر افراد موفق در دوران کودکی با مشکلات بسیاری روبه رو بوده‌اند. همین مشکلات انگیزه‌ای به آنها داده که بخواهند سرنوشت خود را به‌دست گیرند و در این راه از تمام توان خود استفاده کنند. بدین ترتیب قابلیت‌ها و شایستگی‌ها‌ی آنان شکوفا شده و به‌تدریج موفق شده‌اند.

پس به یاد داشته باشید که انگیزه، ثبات، توسعه فکر و اندیشه، توافق ، مصالحه و آگاهی از جمله عوامل تأثیر گذارند.

باید بپذیریم که قدرت تأثیر بر سرنوشت خود را داریم. حداقل می‌توانیم حضور اجتماعی خود را موثرتر و مطلوب‌تر گردانیم.
ما شاید محصول گذشته خود باشیم، اما آنچه می‌توایم تولید کرده و به وجود آوریم، آینده است

شخصیت انسان مانند رنگ چشم برنامه‌ریزی نشده تا هرگز قابل تغییر نباشد. پس حرکت کنید و مطمئن باشید با وجود تمام محدودیت‌هایی که در زندگی هر یک از ما وجود دارد، می‌توانیم انتخاب کنیم و بهتر و موثرتر بیندیشیم و زندگی کنی