اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

پیش بینی تورم 40 درصدی برای سال 99

لایحه بودجه سال آینده، ریاضتی بسته شده است در حالی که صرفه جویی باید در دوران رونق انجام شود و در دوران رکود نباید بودجه ریاضتی باشد.

 از سال ۹۲ تا ۹۶ رونقی در اقتصاد ایجاد شد و نرخ تورم کاهش یافت، اما دولت مطلقاً در بودجه صرفه جویی نکرد.

حرکت منفعلانه دولت در کاهش درآمدهای نفتی

 کاهش وابستگی به نفت در بودجه سال آینده منفعلانه است و ما به سمت کاهش نقش درآمدهای نفتی در این بودجه نرفته ایم بلکه تحریم‌ها و محدودیت دسترسی به درآمدهای نفتی ما را مجبور کرده است نقش درآمدهای نفتی را در بودجه کاهش دهیم؛ پس این که در لایحه بودجه سال آینده پیش بینی یک میلیون صادرات نفت در روز شده، ممکن است دوباره بودجه را با کسری روبرو کند.

این کارشناس اقتصادی گفت: سازمان برنامه و بودجه فقط سازمان بودجه است و برنامه‌ای ندارد؛ چراکه اگر سازمان برنامه داشتیم می‌توانستیم درآمد حاصل از فروش نفت را برای ایجاد زیرساخت‌ها هزینه کنیم.

وی گفت: درآمد ارزی حاصل از فروش نفت در پنجاه سال گذشته به بازار ارز داخلی تزریق شده و قیمت واقعی ارز را کاهش داده است که به معنای یارانه دادن به کالاهای خارجی و تضعیف تولید ملی است؛ ضمن اینکه در لایحه بودجه سال ۹۹، مولد سازی و فروش دارایی‌های دولت ناگهان هزار برابر افزایش یافته است در حالی که درآمد چهارهزار میلیارد تومانی پیش بینی شده در بودجه سال ۹۸ از این محل محقق نشد.

وی گفت: بر فرض دو سه سال نیز اموال دولت را حراج کردیم بعد از آن می‌خواهیم چه کنیم؟ در حالیکه اگر درآمد حاصل از فروش نفت را مستقیم به اقتصاد ملی تزریق کنیم نه تنها منفعتی برای اقتصاد ندارد بلکه آن را ویران می‌کند و تفاوتی ندارد این درآمد هزینه عمرانی یا هزینه جاری شود.

ما فقط ادعای اصلاح ساختاری بودجه را داریم

 ۵۰ سال است با مشکل تورم روبرو هستیم؛ در حالی که فقط پنج شش کشور دنیا مانند ونزوئلا، سودان و آرژانتین اکنون این مشکل را دارند؛ در حالیکه ما فقط ادعای اصلاح ساختار بودجه داریم، اما درآمد ارزی حاصل از فروتش نفت را از حساب دولت به حساب بانک مرکزی منتقل می‌کنیم و دولت از محل پایه پولی درآمد نفتی را از بانک مرکزی دریافت می‌کند که موجب ادامه روند گذشته و تورم زایی می‌شود.

 این پول باید در داخل کشور برای زیرساخت‌های اقتصادی هزینه می‌شد؛ در حالیکه اگر یکی از بزرگترین بنادر اقیانوسی جهان را با این پول در چابهار می‌ساختیم و در عین حال بازدهی برای ما نداشت باز از نظر اقتصادی به نفع ما بود.

 باید بودجه ارزی از ریالی جدا شود؛ این در حالی است که دولت ادعا می‌کند بودجه هیچ وقت کسری نداشته، اما این ادعا؛ سیاسی کاری است و می‌بینیم در کشور تورم وجود دارد.

 وقتی از صرفه جویی حرف می‌زنیم یعنی منفعلانه عمل می‌کنیم، زیرا مشخص است جامعه دچار رکود و فقر در حال گسترش است و صرفه جویی بیشتر این فقر را گسترده‌تر خواهد کرد؛ در این میان، به دلیل هزینه زیاد دولت از سال ۹۲ تا ۹۷ و رشد نقدینگی شدید کشور نمی‌توانیم سیاست انبساط پولی را اجرا کنیم.

 در شرایط رکود، سود شرکت‌ها و درآمد حاصل از حقوق و دستمزد به دلیل کاهش اشتغال، کم می‌شود و به این دلیل در شرایط تحریم و رکود اقتصادی استفاده از همه ظرفیت درآمدهای مالیاتی کار خوبی نیست.

نفت هنوز از بودجه خارج نشده است

بودجه منعکس کننده تعادلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور و در چند دهه اخیر دچار کسری ساختاری بوده است.

این کسری با درآمدهای نفتی و بدهی دولت به نهادهای اقتصادی جبران شده، اما خود را به صورت تورم در جامعه نشان داده است؛ اما اکنون با کاهش درآمدهای نفتی به اجبار نقش درآمدهای نفتی در بودجه کاهش یافته، اما هنوز از بودجه خارج نشده است.

 منظور از قطع وابستگی به نفت؛ سرمایه گذاری درآمد حاصل از فروش نفت در کشور است و نباید به آسانی دسترسی به منابع صندوق ذخیره ارزی وجود داشته باشد.

 اصلاح قیمت گذاری حامل‌های انرژی به معنای گران شدن قیمت‌ها نیست بلکه ساز و کار قیمت گذاری باید اصلاح شود و دولت نباید قیمت بنزین را تعیین کند و از سوی دیگر، چگونگی استفاده از درآمدهای نفتی به این معنا است که این درآمدها نباید در بودجه بیاید و به عنوان نمونه در صندوق توسعه ملی یا صندوق‌های حمایتی دیگر تزریق شود و آن‌ها را تقویت کند.

 با توجه به کاهش ۱۵۰ تا ۱۶۰ هزار میلیارد تومانی درآمدهای فروش نفت نمی‌توان گفت: با از دست دادن این درآمد هیچ اتفاقی برای کسی نیفتد و قدرت خرید و رشد اقتصادی مانند گذشته باشد؛ پس با توجه به اینکه درآمدهای نفتی از بودجه کم شده است، بودجه باید کاری کند که کاهش قدرت خرید مردم تقسیط شود.

 نمی‌توانیم بودجه‌ای معادل بودجه سال ۹۶ با شرایطی که درآمدهای نفتی کاهش یافته است ببندیم.

 اگر اوراق مشارکت نیز برای جبران کسری بودجه ۱۵۰ هزار میلیارد تومانی منتشر کنیم به دلیل اینکه بازار بدهی عمق انتشار اوراق در این ابعاد را ندارد و عملیات بازار باز بانک مرکزی نیز نداریم انتشار این اوراق موثر نیست.

 پنج شش سال است که به بانک مرکزی برای عملیات بازار باز توصیه می‌شود، اما بانک مرکزی این کار را انجام نداده است؛ اگرچه در دو سال گذشته تلاش شده است که از بانک مرکزی استقراض نشود و در این مدت استقراض از بانک مرکزی برای جبران کسری بودجه وجود ندارد.

 رکود به دلیل کاهش درآمد نفتی امر محققی است و تنها کاری که می‌شود انجام داد کاهش اثر آن است و نمی‌توان این مسأله را حذف کرد.

بودجه ۹۹ تفاوتی با بودجه ۹۸ ندارد

اصلاح ساختار به معنای واقعی در لایحه بودجه سال آینده دیده نمی‌شود و این لایحه تفاوتی با لایحه بودجه سال ۹۸ ندارد و منابع درآمدی بودجه سال ۹۸ بهتر از لایحه بودجه سال ۹۹ است.

 کسری بودجه عملیاتی سال ۹۹، ۲۶۰ هزار میلیارد تومان است و با احتساب هزینه‌ها به رقم ۳۶۰ هزار میلیارد تومان می‌رسد؛ ضمن اینکه کسری تراز عملیاتی بودجه سال آینده ۱۰۰ هزار میلیارد تومان است؛ البته در بودجه سال آینده درآمد نفتی حدود ۱۱ میلیارد دلار پیش بینی شده که یک سوم درآمد نفتی بودجه سال ۸۸ است.

 آنچه از فروش نفت عاید دولت می‌شود ۴۸ هزار میلیارد تومان است در حالی که دولت می‌خواهد حدود ۷۰ هزار میلیارد تومان کار عمرانی انجام دهد؛ ضمن اینکه دولت ۵۰ هزار میلیارد تومان نیز درآمد از محل مولدسازی دارایی‌های دولت پیش بینی کرده است، اما به دلیل عملکرد بسیار ضعیف دولت در بودجه سال ۹۸ بعید است این رقم در سال ۹۹ محقق شود.

 برای افزایش درآمدهای مالیاتی باید فضای کسب و کار مناسب شود؛ اکنون نقدینگی کشور از مرز دو میلیون و صد هزار میلیارد تومان گذشته و بودجه نیز معادل نقدینگی کشور است؛ ضمن اینکه نظام مالیاتی باید قوی عمل کند و معافیت‌های مالیاتی کم شود.

 بحث عایدی بر سرمایه در صحن علنی مجلس مطرح شد، اما فضایی درست کردند و اجازه ندادند این طرح تصویب شود و در بودجه سال آینده افزایش حقوق ۱۵ درصد پیش بینی شده است در حالی که تورم سال آینده ۴۰ درصد است و این موجب می‌شود انگیزه و بهره وری کارکنان کاهش یابد.

 دولت می‌گوید ۷۰ هزار میلیارد تومان بودجه عمرانی آورده است، اما اگر این رقم را با قیمت ثابت سال ۹۱ محاسبه کنیم ۷۰ هزار میلیارد تومان قدرت بسیار کمتری در مقایسه با بودجه عمرانی سال ۹۱ دارد و در تبصره ۱۸ لایحه بودجه سال ۹۹ به رونق تولید توجه شده است.

 افزون بر ۷۰ هزار میلیارد تومان بودجه عمرانی، شرکت‌های دولتی نیز موظف شده اند ۲۰۰ هزار میلیارد تومان برای ایجاد یک میلیون شغل سرمایه گذاری کنند، اما این کارها بستگی به محقق شدن بودجه دارد.

الگوریتم هوش مصنوعی اولین‌بار ویروس کرونا را شناسایی کرده بود

الگوریتم تحلیل داده سلامت به‌ کمک هوش مصنوعی، اولین‌بار و پیش از تمامی سازمان‌های بزرگ جهانی، شیوع ویروس کرونا را پیش‌بینی کرده بود.

شیوع ویروس در سرتاسر جهان خطر سلامتی را در سطوح گسترده و برخی اوقات مهارنشدنی توزیع می‌کند. در چنین وضعیتی که نمونه‌ی آن را اکنون و با شیوع ویروس کرونا از چین شاهد هستیم، زمان تشخیص برای پیاده‌سازی راهکارهای درمان و قرنطینه و پیشگیری اهمیت زیادی دارد.

برخی اوقات، دولت‌ها اطلاعات شفافی از آمار آلوده‌شدن افراد به ویروس‌ها منتشر نمی‌کنند. به‌عنوان مثال، چین در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ عملکرد شفافی درباره‌ی ویروس SARS نداشت که درنهایت، به مرگ ۷۴۰ نفر در سرتاسر جهان انجامید. در وضعیت اخیر که ویروس کرونا از شهر ووهان به مناطق دیگر کشور چین و جهان گسترش یافت و تاکنون جان بیش از ۴۰ نفر را گرفته است، دولت این کشور عملکرد شفاف‌تری دارد.

حتی اگر دولت پکن تصمیم نمی‌گرفت اطلاعاتی درباره‌ی ویروس کرونا شفاف‌سازی کند، امروزه درمقایسه‌با ۱۷ سال پیش، ابزارهای اطلاعاتی و تشخیصی قوی‌تری در جهان وجود دارد. یکی از این ابزارها را استارتاپ کانادایی بلودات (Bluedot) توسعه داده که پلتفرم ‌تجزیه‌وتحلیل و نظارت سلامت مبتنی‌بر هوش مصنوعی است. پلتفرم مذکور برای تحلیل‌های خود از میلیاردهای نقطه‌ی داده‌ای استفاده می‌کند.

استارتاپ Bluedot در سال ۲۰۱۴ راه‌اندازی شد و امروزه با حدود ۶ سال تجربه، عملکردی پیش‌گام در تشخیص ویروس کرونا از خود نشان داد. این شرکت ۳۱ دسامبر (۱۰ دی) شیوع ویروس را به مشتریان خود هشدار داد. سازمان‌ سلامت جهانی و مرکز کنترل و پیشگیری بیماری در ایالات متحده کمی بعد متوجه شیوع و خطر ویروس کرونا شدند.

بلودات می‌گوید با استفاده از تحلیل‌های کلان‌داده، شیوع و گسترش بیماری‌های واگیردار خطرناک را در سطح جهانی ردگیری می‌کند. این شرکت در اوت گذشته، سرمایه‌ی جدیدی جذب کرد که مجموع سرمایه‌‌اش را به ۱۰ میلیون دلار رساند.

الگوریتم بلودات از پردازش زبان طبیعی و روش‌های یادگیری ماشین برای غربال‌کردن گزارش‌های خبری سرتاسر جهان و داده‌های خطوط هوایی و حتی گزارش شیوع بیماری در میان حیوانات استفاده می‌کند. متخصصان اپیدمی (Epidemiologist) نتایج خودکار تولیدشده از الگوریتم را مطالعه می‌کنند و درصورت مشاهده‌ی هرگونه علائم خطرناک، هشدارهای مرتبط را به مشتریان خصوصی و عمومی شرکت می‌دهد.

بلودات تلاش می‌کند اطلاعات ویروس‌ها و بیماری‌ها را سریع‌تر از شیوع آن‌ها منتشر کند. آن‌ها قبلا مکان احتمالی شیوع و گسترش کرونا را در خارج از چین به‌درستی پیش‌بینی کرده بودند. شهرهای بانکوک، سئول، تایپه و توکیو، پس از مشاهده‌ی اولین نمونه‌ها در ووهان، به‌عنوان مقاصد بعدی پیش‌بینی شدند.

توصیه‌ی به مردم عزیزپیام‌های بهداشتی متخصصان و مراجع ذی‌صلاح را دنبال کنند


۸ سوال مهم درباره بیماری کرونا / رابطه ترس و اضطراب با کرونا / هشدار افسردگی پس از کرونا

بالاتر به نظر رسیدن نسبت مرگ و میر به تعداد مبتلایان در ایران ناشی از این است که ما برای همه‌ی موارد کرونا تست تشخیصی نمی‌دهیم. در واقع در بروز همه‌گیری نیاز به تشخیص همه‌ی موارد مشکوک نیست. میزان تشخیص بیماران واقعی در جوامع مختلف بر اساس سیاست‌های تشخیصی آن جامعه متفاوت است. اما میزان مرگ و میر مشخص است.

بنابراین صورت کسر قابل اندازه‌گیری است؛ درحالی که مخرج کسر تابعی از شرایط جوامع مختلف است. موارد خفیف و تحت بالینی زیادی هستند که مورد آزمایش قرار نگرفته‌اند و در مخرج این کسر وارد نشده‌اند. به همین دلیل میزان کشندگی این بیماری در ایران بالا تصور شده است.

زمانی انجام یک تست تشخیصی ضروری است که درمان فرد را تحت تاثیر قرار بدهد. اگر انجام دادن یا ندادن یک تست تاثیر چندانی در روند درمانی یک فرد نداشته باشد، نیاز به انجام تست نیست. بنابراین به نظر می‌رسد در بیمارانی که قرار است به صورت سرپایی درمان شوند انجام تست ضرورتی نداشته‌باشد.

بعضی از میکروب‌ها یا ویروس‌ها مانند سل و آنفلوانزا «آئروسل» هستند، یعنی به دلیل وزن پایین در هوا معلق و قابل استنشاق هستند؛ در حالی‌که بعضی از ویروس‌ها مانند کرونا «دراپلت» هستند، یعنی به دلیل وزن بالا به زودی روی زمین و سطوح می‌نشینند و راه انتقال آن‌ها بیشتر با تماس دست صورت می‌گیرد. هرچند شواهدی مبنی بر آئروسل بودن کرونا مطرح شده ولی شواهد قوی‌تر نشان می‌دهد که این ویروس بیشتر به صورت «دراپلت» وجود دارد و شستن مرتب دست‌ها مساله‌ی خیلی مهم‌تری در کنترل این بیماری است. بنابراین در صورتی که کسی مبتلا شده باشد، برای جلوگیری از ابتلای دیگران حتما باید ماسک بزند.

پرسنل درمانی بیمارستان‌ها که با ترشحات آلوده‌ی تنفسی بیماران در تماس هستند، در هنگام اجرای خدمت ملزم به استفاده از ماسک هستند. همچنین در فضاهای بسته و پرازدحام که خطر استشمام ویروس بیشتر است، استفاده از ماسک مفید است. اما در موارد دیگر استفاده از ماسک کمک زیادی به پیشگیری از ابتلا نمی‌کند.

در حال حاضر استرس این بیماری به قدری زیاد شده که به دنبال آن افراد به خودشان آسیب‌هایی می‌زنند که ربطی به کرونا ندارد. یکی از پرسنل یکی از بیمارستان‌ها به خاطر بی‌قراری ناشی از ترس کرونا موقع خونگیری از یک بیمار مبتلا به هپاتیت سی سوزن در دستش فرو رفت. این فرد دچار کرونا نشد ولی خودش را در معرض خطر بزرگ‌تری قرار داد. آن‌چه من به صورت روزانه می‌بینم این است که ترس از کرونا از خود کرونا آسیب‌رسان‌تر شده‌است. مراجعات مردم به بیمارستان‌ها و کلینیک‌ها خیلی زیاد و گاهی بی‌مورد است. مراجعه‌ بسیار زیاد مردم به بیمارستان‌ها به دنبال هر سرماخوردگی ساده‌ای با علایم خفیف تبدیل به یک معضل شده و خودش به انتشار بیشتر این ویروس دامن می‌زند. از طرفی استرس می‌تواند سیستم ایمنی را ضعیف کند.
مردم ایران به دنبال این همه‌گیری ویروسی در معرض یک تهدید جمعی قرار گرفته‌اند. این وضعیت ما را با ترس‌های درونی که معمولا آن‌ها را در جریان زندگی روزمره سرکوب می‌کنیم روبه رو می‌کند. تصویر قدرتمند دروغینی که برای خود ساخته‌ایم از هم می‌پاشد و می‌فهمیم که به سادگی می‌توانیم مغلوب یک ویروس بشویم.
از طرفی «توهم همه کار توانی» زدوده می‌شود و ما با این اضطراب عمیق مواجه می‌شویم که گاهی نمی‌توانیم کنترل زیادی روی اوضاع داشته باشیم. البته این‌ها ترس‌های جدیدی نیستند. همه‌ ما در پنهانی‌ترین لایه‌های ناخودآگاه مان این ترس‌ها را تجربه می‌کنیم، اما معمولا با ساز و کار‌های دفاعی اجازه‌ ورود آن‌ها را به سطح خودآگاه نمی‌دهیم. در شرایط بحرانی این ساز و کار‌های دفاعی را از دست می‌دهیم و با واقعیت‌های سهمگینی که همیشه بوده‌اند اما انکارشان می‌کرده‌ایم مواجه می‌شویم. البته وقتی از تهدید جمعی صحبت می‌کنیم داستان از نظر روانشناختی کمی پیچیده‌تر می‌شود. علت آن مسری بودن ترس است. ترس، ترس می‌آورد و ترس، به تشدید و گسترش ترس دامن می‌زند.
در یک تهدید جمعی مانند اپیدمی ویروسی، پیش از آن‌که ویروس واقعی انتشار یابد، ترس ناشی از آن با سرعت و شدت بیشتری همه‌گیر می‌شود. یعنی ما این‌جا با دو همه‌گیری مواجه هستیم: همه‌گیری ویروسی و همه‌گیری اضطراب. این اضطراب تا حد زیادی سازنده و محافظت کننده است و به احتیاط بیشتر منجر می‌شود ولی از جایی به بعد آسیب‌رسان و غیر سازنده می‌شود.
رفتار‌های اشتباه از طرف مسوولان آسیب‌های جدی به اعتماد مردم وارد می‌کند. مثلاً یکی از مسوولان در صحبت هایش گفته قرنطینه مربوط به قرون وسطی است. در حالی که هر کسی می‌تواند با یک جست‌و‌جوی اینترنتی ببیند که قانون قرنطینه در کشورهای پیشرفته وجود دارد. درست است که قرنطینه ملاحظات حقوقی زیادی دارد و در واقع در شرایطی مخالف آزادی شهروندی است، ولی در صورتی که دلایل علمی مبتنی بر شواهد برای آن وجود داشته باشد و به تایید وزارت بهداشت کشورها برسد، دولت‌ها حق دارند که برای کنترل بیماری در شرایطی دست به قرنطینه بزنند. وقتی مردم ببینند که مسوولان به این سادگی چشم‌شان را روی واقعیت‌های جهانی می‌بندند، طبیعی است که اعتمادشان سلب می‌شود.

البته با یقین نمی‌توان در مورد تاثیر استرس بر مسری بودن کرونا اظهار نظر کرد و نیاز به مطالعات بیشتری دارد. اما آن‌چه با یقین می‌توان گفت، شیوع بیشتر رفتارهای ناسازگارانه به دنبال ترس از بیماری است. این ترس می‌تواند به عدم تمرکز در رانندگی و تصادفات منجر شود، بی‌احتیاطی‌ها و آسیب‌های شغلی به ویژه شغل‌های حساس را در پی داشته باشد، آسیب‌های خانوادگی در پی داشته باشد و در مجموع پیامدهای زیادی ایجاد کند که به طور مستقیم مرتبط با کرونا نباشند. از این منظر ترس ناشی از بیماری می‌تواند در ابعاد وسیع پیامدهای خطرناک و گاهی جبران‌ناپذیر به دنبال داشته باشد.

البته این واقعیت را باید در نظر داشت که آماده‌باش بودن برای مقابله با یک بیماری واگیر دار حتما اضطراب عمومی را بیشتر می‌کند. این اضطراب تا حدی طبیعی و لازم است. اما صحبت سر مرز بندی آن است. سوال مهم این است که از کجا به بعد این اضطراب از حالت کارکردی‌اش خارج و تبدیل به یک اضطراب آسیب‌رسان می‌شود. البته برای ما روانپزشکان هم این مرزبندی‌ها در این شرایط سخت است؛ علتش این است که تعاریف ما عوض شده است. مثلاً من اگر دو هفته‌ی گذشته مراجعی می‌‌داشتم که به من می‌گفت روزانه بیست بار و هر بار بیست ثانیه دستانم را با آب و صابون می‌شویم و این وسط چندین بار هم دستم را با الکل ضد عفونی می‌کنم، حتما با تشخیص اختلال وسواسی-اجباری شدید برایش درمان را شروع می‌کردم، درصورتی‌که در شرایط فعلی این یک رفتار نرمال است.

یکی از خطرهای پنهانی هر بحران این است که یک بحران سلامت روان روی آن سوار شود و مانند یک گلوله‌ برفی خودش، خودش را بزرگ‌تر کند. تمام این توصیه‌های بهداشتی باید جدی گرفته شوند اما به هیچ روی نباید اجازه بدهیم که روی زندگی نرمال ما تاثیر زیادی بگذارد. در این شرایط در صورتی که علایم سرماخوردگی، ولو در حد خفیف داشته باشیم خوب است که از نزدیکان مان دوری کنیم یا با رعایت اصول بهداشتی از فاصله با آن‌ها صحبت کنیم. اما آن‌هایی که علامت ندارند نباید به خاطر ترس از انتقال عفونت خودشان را از موهبت روابط انسانی محروم کنند و بحران بزرگ‌تری را که همان افسردگی و اضطراب است در خودشان ایجاد کنند.
من حتی کسانی را می‌بینم که از ترس انتقال عفونت به دیدن پدر یا مادرشان هم نمی‌روند. این ترس‌ها آسیب‌های جدی به سلامت روانی ما وارد می‌کند. بخش مهمی از عملکرد روانی-اجتماعی ما روابط بین فردی است و باید بتوانیم با رعایت جوانب احتیاط این عملکرد را در خودمان حفظ کنیم.

 برخورد ما با بیماری کرونا باعث شده‌است اگر عوارض ناشی از استرس کرونا بیش از خود کرونا نباشد، کم‌تر از آن نیست. توصیه‌ی  به مردم عزیز این است که به‌جای رصد‌کردن روزانه‌ آمار مبتلایان و مرگ و میر ناشی از آن، پیام‌های بهداشتی متخصصان و مراجع ذی‌صلاح را دنبال کنند، بهداشت فردی را رعایت کنند، دست‌هایشان را مرتب بشویند، از تماس با افراد آلوده دوری کنند، در مکان‌های در پر ازدحام تجمع نکنند و با رعایت این اصول سعی کنند زندگی عادی خود را ادامه دهند.