اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

دلایل افسردگی

جهت مشاهده خرید با تخفیف کلیک کنید

افسردگی گاه مربوط به عوامل محیطی نیست و به شیمی مغز، هورمون ها، وراثت و ژنتیک است ولی برخی علل ابتلا به افسردگی وجود دارند که شاید تا به حال چندان با آنها آشنا نشده باشیم.

 

افسردگی در اشکال مختلف ظاهر می شود و قادر است هر کسی را درگیر کند. فراموش نکنید که نادیده گرفتن این اختلال منجر به از بین رفتن آن نخواهد شد:

 

بیماری های مزمن: برخورد با بیماری های مزمن تنها از نظر جسمی سخت نیست بلکه روان را نیز درگیر خود می کند. افرادی که از یک بیماری مزمن مانند بیماری های قلبی، سرطان و دیابت رنج می برند، به احتمال بیشتری دچار افسردگی می شوند. از این رو کارشناسان بر مدیریت هر چه بهتر سلامت روان در کنار مبارزه با بیماری مزمن تاکید می کنند.

 

سیگار کشیدن: محققان بریتانیایی در مطالعات خود در سال جاری میلادی پی برده اند که سیگاری ها به مراتب بیش از غیر سیگاری ها از اضطراب و افسردگی رنج می برند.

 

استفاده بیش از حد از رسانه های اجتماعی: با توجه به مطالعات کسانی که از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند، سرمایه گذاری عاطفی بیشتری در دنیای مجازی کرده، عزت نفس پایینی داشته و بیش از بقیه افراد دچار اضطراب و افسردگی می شوند.

 

محل سکونت: محققان آمریکایی اعلام کرده اند کسانی که در مناطق شهری زندگی می کنند ممکن است بیشتر مستعد ابتلا به بیماری های روانی بخصوص افسردگی باشند. البته به گفته آنها علت این اتفاق پیچیده است ولی به هر حال صرف زمان بیشتر در طبیعت یک پادزهر مفید تلقی می شود.

 

رژیم غذایی: گزارش کلینیک مایو نشان می دهد افرادی که از یک رژیم غذایی فقیر حاوی غذاهای پر گوشت و فرآوری شده، شکر و چربی پیروی می کنند، بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی هستند.

 

بیش از حد نشستن: ورزش خلق و خوی را افزایش می دهد در مقابل عدم فعالیت افسردگی را به همراه دارد.

 

کمبود خواب: این اختلال تنها با سایر بیماری های مزمن مانند بیماری های قلبی، پرفشاری خون و دیابت همراه نیست بلکه شرایط عاطفی نامطلوب را نیز به همراه دارد. همانطور که خواب کم افسردگی ایجاد می کند، افسردگی نیز سیکل خواب را به هم می زند و یک چرخه معیوب تولید می شود.

 

التهاب مغز: در حال حاضر پژوهش ها بیشتر روی این نکته متمرکزند که علائم افسردگی ممکن است به دلیل التهاب عصبی در مغز بروز کند. به گفته محققان التهاب مغز در افراد افسرده ۳۰ درصد بیشتر از سایر افراد است.

تنوع طلبی

جهت مشاهده خرید با تخفیف کلیک کنید

گاهی فرد از لحاظ شخصیتی دچار مشکل است و گاهی پای یک بیماری عمده روان‌پزشکی مثل اختلال دوقطبی درمیان است، اما در وهله اول بهتر است در مورد تیپ شخصیتی این افراد صحبت کنیم. اگر فرد در سن جوانی تعدد روابط عاشقانه داشته باشد یا مدام دلبسته شود و خیلی زود رابطه را قطع کند، باید مدل شخصیتی اش مورد بررسی قرار گیرد.

وقتی فرد نه‌فقط در عاشق شدن بلکه در تمام تصمیم‌های زندگی‌اش لحظه‌ای عمل می‌کند و بدون اینکه به عاقبت رفتارش فکر کند، هرچیزی که به ذهنش می‌آید عملی می‌کند، فردی است هیجانی و تکانشی.

مثلا به ذهنش می‌آید که به کسی پیشنهاد دوستی بدهد یا اگر به خودش پیشنهاد دوستی داده شده، بدون فکر کردن به عاقبت قبول کردن این پیشنهاد، جواب مثبت بدهد یا بدون فکر وارد رابطه‌ای شود. این مشکلات در تمام زمینه‌ها با این افراد همراه است، مثلا در امتحان مواد مخدر مختلف، خیلی راحت باشند و بدون فکر هر نوع ماده‌ای که به دستشان رسید، امتحان کنند!


این احساس‌های ناپایدار حتی در مورد حسی که نسبت به خودشان دارند هم وجود دارد؛ یک لحظه به شدت شیفته خودشان هستند و به آینده امیدوار، یک لحظه دیگر احساس پوچی شدیدی دارند! پس در روابطشان با دیگران هم همین برخوردها را دارند؛ خیلی زود هم ممکن است رابطه را قطع کنند؛ مثلا با دیدن کوچک‌ترین رفتار مخالف میلشان، احساس منفی پیدا می‌کنند و بدون قضاوت درست، سریع رابطه را قطع و رابطه دیگری را آغاز می‌کنند.

نمی‌خواهم تنها بمانم!
گروه اول، به‌دلیل بی‌ثباتی این کار را انجام می‌دهند اما گروه دومی هم وجود دارد که به‌دلیل ترس از تنهایی روابط مکرری دارند. این افراد احساس می‌کنند همیشه باید کسی باشد که به آنها توجهی خاص داشته باشد. آنها احساسات بسیار سطحی دارند و با کوچک‌ترین توجهی احساس می‌کنند چقدر شخصیت خواستنی و جذابی دارند چراکه کمبود توجه دارند! بنابراین وارد رابطه‌ای می‌شوند و بعد ممکن است توجهی که انتظارش را دارند، نگیرند و به همین دلیل رابطه را تمام و فرد دیگری را جایگزین می‌کنند. البته روابط این گروه در مقایسه با گروه اول، آشفتگی کمتری دارد. در مجموع این تیپ شخصیتی در جامعه کمتر وجود دارد.

من که بیمار نیستم!
این افراد معمولا رفتارهای پرتب و تاب خود را پای بیمار بودن نمی‌گذارند و اصلا احساس نمی‌کنند مشکل از خودشان است! این خانواده‌شان است که باید متوجه رفتارهای تکانشی آنها شوند و برای درمانش اقدام کنند. این افراد معمولا زود عصبانی می‌شوند و از کوره درمی‌روند، تهدید به خودکشی و خودزنی یا حتی آسیب به دیگری می‌کنند، بنابراین اطرافیان باید با توجه به این علائم به اختلال فرد پی ببرند و در مرحله بعد برای درمانش اقدام کنند. البته این کار بسیار سخت است چراکه شخصیت این افراد از کودکی شکل گرفته و از نوجوانی هم به ثبات رسیده و به بیمار بودن خود باور ندارند.


خانواده‌ها هم نباید روی رفتارهای بیمارگونه این افراد انگشت بگذارند و بگویند: «چون فلان رفتار را می‌کنی، بیمار هستی و باید به محض مراجعه کنیم!» این کارها فقط باعث جبهه گرفتن فرد می‌شوند بنابراین باید از در احساسات وارد شوند و مثلا بگویند: «ما درک می‌کنیم که تو الان خیلی به هم ریخته‌ای و احساس ناامنی می‌کنی، حتی شاید احساس کنی خانواده خوبی نداری؛ من هم که پدر/ مادرت هستم، نمی‌دانم برای اینکه حس بهتری نسبت به زندگی‌ات پیدا کنی و آرامش بیشتری داشته باشی چه باید بکنم، پس بهتر است به متخصص مراجعه کنیم.» این افراد قطعا به درمان نیاز دارند و ممکن است برحسب مورد درمان دارویی و غیردارویی همزمان، یا فقط به درمان غیردارویی نیاز داشته باشند که درمان غیر دارویی شامل انواع مختلف روان درمان‌هایی است که حتما باید از افراد متخصص حوزه روان کمک گرفت تا درمان مرتب و فشرده‌ای انجام شود.

شاید بیمارم!
گروه سوم افرادی هستند که به دلیل بیماری روانی اختلال دوقطبی- تکرر رابطه دارند! رفتار افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، همان‌طور که از نام بیماری پیداست، دو قطب مخالف هم است: دوره‌هایی از زندگی‌شان افسردگی دارند و دوره‌هایی دیگر دچار «شیدایی» یا «مانیا» می‌شوند!
در موارد شدید این بیماری که می‌تواند با پرخاشگری فرد همراه باشد، نیاز به بستری وجود دارد اما در مورد تعدد روابط، معمولا افرادی با علائم خفیف‌تر با این بیماری درگیر می‌شوند و به اصطلاح دچار اختلال دوقطبی تیپ 2 یا اختلال دوقطبی‌هایی که چندان اختصاصی نیستند و همچنین اختلال دوقطبی‌هایی که فازهایشان سریع تغییر می‌کند و به اصطلاح دچار «تندچرخی» هستند، می‌شوند.


این افراد ممکن است در فازهای مانیا یا شیدایی به رفتارهای خطرناک علاقه‌مند می‌شوند و این رفتارهای پرخطر از ولخرجی گرفته تا سوء‌مصرف مواد و رانندگی‌های پرخطر یا ایجاد روابط عاشقانه متعدد، عاقبت خوشی ندارند. این افراد در فاز بیماری دچار این پدیده می‌شوند و وقتی با دارو یا هرچیزی خوب شوند، الگوی شخصیتی‌شان این نیست؛ فرد زندگی معقولی دارد تا اینکه دوباره بیماری عود کند و در فاز مانیا دچار حالت‌های این‌چنینی شود!

به علائم دقت کنید
چنین رفتارهایی باید کاملا جدی مورد بررسی قرار گیرد و به درمان اساسی نیاز دارد. اصولا خانواده‌ها به مواردی مثل اعتیاد، اقدام به خودکشی و ... توجه بیشتری نشان می‌دهند و لزوم درمانش را احساس می‌کنند و ممکن است تعدد روابط عاشقانه را، به‌خصوص اگر فرد جوان و مجرد باشد، به سادگی پای سبک زندگی‌اش بگذارند و لحظه‌ای به بیمار بودن فرد شک نکنند!
پس خانواده‌ها باید به علائم بالینی این افراد دقت کنند به‌خصوص که خود فرد هم احساس بیماری ندارد. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در فاز افسرده، بی‌حوصله و ناامید هستند، به پوچی می‌رسند و اصلا انگیزه‌ای ندارند که بخواهند با دیگران ارتباط برقرار کنند، چه برسد به عاشق شدن!


اما در فاز شیدایی بی‌خواب یا کم‌خواب و انرژی‌شان چند برابر می‌شود، شادی بیش از حد دارند و ممکن است مدام در حال عاشق شدن باشند! به همین دلیل اطرافیان هم تصور می‌کنند عملکرد فرد بهبود یافته و حتی خیالشان از بابت او راحت می‌شود درصورتی‌که این تازه شروع ماجراست و باید از افراد متخصص برای درمان کمک گرفت.

باز هم معتادها!
گروه چهارم افرادی هستند که به دلیل سوءمصرف مواد محرک مثل آمفتامین، کوکائین و اکستازی رفتاری مشابه 3 گروه ذکر شده پیدا کرده‌اند، خطرپذیری‌شان زیاد و اجتناب از خطرشان کم می‌شود و ممکن است عاشق و فارغ شدن مکرر را هم تجربه کنند. در نهایت اگر بخواهیم دسته‌بندی کنیم و بگوییم تعداد کدام یک از گروه‌های ذکر‌شده در میان عاشق‌پیشه‌ها بیشتر است، با‌توجه به آمار روبه افزایش معتادان می‌توان گفت افراد گروه چهارم یعنی «معتادان به مواد محرک» و بعد افراد گروه اول «هیجان‌طلب‌های تکانشی» بیشتر از دیگران در این قضیه سهم دارند.

حسادت جنسی

شاید به جرات بتوان گفت، اکثر زنان و مردانی که در حال تجربه زندگی مشترک هستند، نسبت به همسر خود حساسیتهای ویژه ای دارند و صد البته تمایل دارند که در این روابط تنها خودشان دو نفر سهیم باشند و نفر سومی وجود نداشته باشد.

این مساله کاملاً طبیعی است و در اصطلاح نوعی حساسیت زناشویی قلمداد می شود که بطور قطع باعث حفظ هر چه بیشتر ارتباطات مثبت زن و شوهر می گردد چرا که باعث می شود هر یک از طرفین، احساس کند که برای همسرش قابل اهمیت و ارزش است و نقش اول را در زندگی او ایفا می کند.اما گاهی اوقات این حساسیت زناشویی بیش از حد شدید و حتی غیرمنطقی و مخرب به نظر می رسد و در اینجاست که دیگر نمی توان اصطلاح «حساسیت زناشویی» را نام برد چرا که رابطه زن و مرد وارد ابعاد بیمار گونه گشته است و یکی از طرفین (چه زن و چه مرد، که البته این مشکل در مردان بسیار فراگیرتر است) قصد دارد همسرش را منحصر به خود کرده و حتی حقوق طبیعی او را نایده می گیرد.در اینجا اصطلاحی که متخصصان و روان شناسان برای این مشکل عنوان می کنند «حسادت جنسی» است.

البته در ابتدای امر شاید به نظر شما برسد که این رفتارهای خشک و غیرمنطقی همان سوءظن (پارانوید) است؛ اما ما باید عنوان کنیم که سوءظن، مشکلی است که فرد در ارتباط با همگان دارد و فرد مبتلا به آن ممکن است نسبت به تمام کسانی که با او در ارتباط هستند دچار این بد بینی گردد.اما «حسادت جنسی» مشکلی است که تنها در قبال همسر ظاهر شده و باعث می شود فرد مبتلا، شریک زندگی اش را به خاطر این مشکل بسیار تحت فشار و سختی قرار دهد.

حسادت جنسی چیست؟
همه ی ما در زندگی روزمره حسادت را تجربه کرده ایم. با اینکه احساس «حسادت» یک تجربه مشترک میان همه ی انسانهاست؛ اما دلیل و واکنش هر یک از ما، در مقابل این احساس کاملاً متفاوت است.مطابق با تعاریف روان شناسان بالینی، حسادت جنسی یک واکنش پیچیده است که در برابر احساس تهدید و یا ترس  از دست دادن و یا فقدان یک رابطه ارزشمند ایجاد می شود، پیچیدگی این واکنش به این علت است که دارای سه مولفه هیجانی، فکری و رفتاری است.


مولفه هیجانی: احساس رنج، خشم، عصبانیت، غم و اندوه، حسادت بردن، ترس، سوگ
مولفه فکری (شناختی): رنجش، سرزنش خود، رقابت و چشم و هم چشمی با همتایان، نگرانی در مورد تصویر بدنی خود، احساس ترحم و دلسوزی نسبت به خود
مولفه رفتاری: ضعف بدن، لرزش و تعریق، پرسش دائمی در مورد خود و تلاش برای کسب اطمینان، واکنشهای پرخاشگرانه و توام با عصبانیت

ترس درونی، علت اول در حسادت افراطی
گاهی حسادت افراطی در روابط زن و شوهرها به عشق و علاقه زیاد یا دوست‌داشتن تعبیر می‌‌شود،این حسادت نشان‌دهنده نوعی ترس درونی است، ترس از خیانت، از دست دادن همسر یا طرد شدن که بیشتر ریشه در اعتماد به نفس پایین دارد. بیشتر افراد در مقابل احساس تهدید یا از دست دادن یک رابطه مهم عاطفی دچار یک واکنش پیچیده به نام حسادت عاشقانه حمایتی می‌شوند. این حسادت فرد را نسبت به آزردگی ناشی از میزان قطع ارتباط عاطفی آگاه کرده و این آگاهی تعیین می‌کند زن یا شوهر چگونه واکنش نشان دهند. این واکنش بیشتر با سرک کشیدن در حریم خصوصی، محدود‌کردن همسر یا با واکنش‌های پرخاشگرایانه بروز می‌کند.

حسادت عامل دلزدگی از رابطه زناشویی
همسرانی که حسادت در شخصیت آنان وجود دارد مثل یک کودک نیازمند محبت، عشق، عاطفه و توجه از طرف مقابل هستند تا شاید به این شکل خلأ عاطفی خود را پر کنند و از غم و اندوه و اضطراب ناشی از حسادت رهایی یابند. حال اگر از نظر احساسی به فرد حسود توجهی نشود یا با او خشن، طلبکارانه و ناملایم برخورد شود یا کارها وفق مراد او پیش‌نرود، بدون شک همسر حسود از میزان ارتباطات کلامی و ارتباطات محبت‌آمیز غیرکلامی کاسته و به مرور زمان دلزدگی از برقراری روابط زناشویی ایجاد می‌شود.
گاهی نیز برخی همسران با ترک روابط جنسی از آن به‌عنوان حربه‌ای برای انتقام، تنبیه یا به مالکیت در آوردن طرف مقابل استفاده می‌کنند که این خود باعث نارضایتی جنسی، کینه‌توزی، ستیزه‌جویی، تنفر، گرایش به روابط نامشروع و در نهایت از هم پاشیدگی زندگی و طلاق می‌شود.

موی دماغ‌شدن
حسادت علاوه بر ایجاد مشکلات زناشویی در مناسبات اجتماعی همسران نیز رخنه می‌کند. گاهی برخی مردان تمایلی به ارتقای منصب همسر خود نداشته و تمایل دارند همسرشان در برخی زمینه‌های اجتماعی و... از آنها پایین‌تر باشد که تبعات این حسادت در زنان شاغل و خانه‌دار به صورت حبس در خانه، نداشتن تماس تلفنی و جلوگیری از برقراری رابطه دوستی و فامیلی خود را نشان می‌دهد. البته گاهی هم زنان به بهانه‌های مختلف ازهم‌صحبت‌شدن شوهرشان با جنس مخالف ناراحت می‌‌شوند یا تلفن‌همراه و ایمیلشان را پنهانی چک می‌‌کنند یا لباس شوهرشان را بررسی می‌کنند که آثاری از بوی عطر، رشته مویی یا سرسوزن رنگی روی آن نباشد یا مدام چهره همسرشان را در حالی که با خانمی در حال گفتگوست ارزیابی می‌کنند و بر این باورند که باید حواسشان به همسرشان باشد تا زودتر متوجه اتفاقات احتمالی بشوند. آنها فکر می‌کنند هر فردی از راه برسد، می‌‌تواند شریک زندگی‌شان را از آنها بگیرد، این هم از نشانه‌های اعتماد به نفس پایین است و این کنترل بیش از حد و بیمارگونه بزودی طرف مقابل را خسته کرده و در بیشتر مواقع موجب می‌شود فرد دست به کارهای نابخردانه زده و برای فرار از این مشکل و رسیدن به آرامش با جنس مخالفی که او را درک می‌کند وارد یک رابطه پنهانی شود!

این رفتار درست نیست
گاهی برخی زنان تصور می‌‌کنند برانگیختن حس حسادت شوهر، روش خوبی برای تقویت عشق اوست. درنتیجه داستان‌هایی از جذابیت‌هایشان که موجب شده جنس مخالف شیفته و واله‌شان شود، تعریف می‌کنند یا آن‌که از خواستگاران صف کشیده‌ای که قبل از همسرشان با اسب سفید به دنبالشان آمده و آنها با افتخار به او نه گفته‌اند، می‌گویند و حتی گاهی با برخی حرکات غیرکلامی نظر مردانی را جلب می‌کنند که به همسرشان ثابت کنند در عین زیبا و پرکشش بودن به همسر و زندگی وفادار و قانع هستند و البته این موضوع در مورد مردان هم صدق می‌کند. اما آیا این رفتار درستی است؟ اگر چه زن و مرد باید در زندگی مشترک با هم صادق باشند، اما این شیوه درستی نیست که برای بالا بردن ارزش و عیار خودشان به چنین دستاویزی متوسل شوند؛ چرا که این کار باعث رشد افکار مزاحم و شعله‌ور شدن اختلافات و در نتیجه بدبین شدن نسبت به اعمال و رفتار همسر می‌شود و گاهی احتمال دارد تا آخر عمر اثرات منفی آن در زندگی دیده شود یا شک و بددلی حاصل از این رفتار به صورت بیمارگونه در آمده و سبب گسیخته‌شدن خانواده و طلاق شود.

چه کارهایی می توانیم برای خود انجام دهیم؟
 
با واقعیت مواجه شوید
 بهتر است سعی کنید نسبت به تمام رویدادها یا شرایطی که دید منفی و تهدید کننده ای دارید، خوشبین گشته و باورهای شناختی خود را تغییر دهید. برای حصول به این مرحله، هرگاه احساس تهدید کردید از خودتان بپرسید: چه شواهدی برای وجود خطر در این رابطه وجود دارد؟ چه دلایل منطقی داری که ارتباطات اجتماعی همسرت دچار مشکل است؟
 به چه دلیل تلفن همراه همسرت را دائما ًچک می کنی؟ آیا واقعاً این رفتار من، وضعیت را خراب تر نمی کند؟

از گفتگوهای درونی (ذهنی) مثبت استفاده کنید
زمانی که این احساس در وجود شما شروع می شود، به خاطر آورید که همسرتان شما را دوست دارد و به عنوان یک زن ایرانی و مسلمان بیشترین احترام و اهمیت را به رابطه خانوادگی و زناشویی میدهد. با خودتان مرور کنید که فرد دوست داشتنی هستید و هیچ دلیلی برای توجه کردن به این افکار ندارید.
 
از همسر خود کسب اطمینان کنید
 یکی از بهترین روشهایی که می تواند برای درمان این مشکل به شما کمک کند، این است که از همسرتان کسب اطمینان کنید. مطمئن شوید که بیش از حد بهانه جویی و عیب جویی از همسرتان نکرده و او را تحت فشار قرار نمی دهید. در غیر اینصورت برای حل این مشکل از او نیز کمک بگیرید.

زندگی با همسری که دچار حسادت جنسی است
 زندگی کردن با همسری که گاه ممکن است شما را از حقوق اولیه انسانی تان (مانند تماس تلفنی با اقوام و آشنایان، بیرون رفتن به تنهایی و خرید کردن و...) محروم کند، بسیارسخت و عذاب آور است. در ادامه توصیه هایی به همسران این دسته از افراد ارائه می گردد:
 
این مشکل را از منظری دیگر مشاهده کنید
 به خاطر داشته باشید که حسادت جنسی یک نشانه عشق و علاقه همسرتان به شماست. اگر همسرتان به رابطه با شما اهمیتی نمی داد، هیچگاه این مشکلات ایجاد نمی شد. به جای اینکه در مقابل بیماری همسرتان واکنش دفاعی نشان دهید سعی کنید او را درک کرده و از او حمایت کنید.
 
مراقب رفتارهای خود باشید
اگر مشاهده میکنید که همسرتان نسبت به برخی از رفتارها (مانند صحبت کردن با مردان یا زنان غریبه، صحبتهای تلفنی با همکاران جنس مخالف در منزل، بیرون رفتن از منزل به تنهایی (البته برای خانمها) و...حساسیتهای ویژه ای دارد، قبل از اینکه مشکلاتتان بیشتر شود، از بروز این رفتارها خودداری کنید.
 
به همسرتان اطمینان دهید
در هر فرصتی که بدست می آورید به همسرتان عنوان کنید که چقدر او را دوست دارید و چرا او را برای زندگی مشترک انتخاب کرده اید؟ استفاده منظم از این روش و اطمینان دهی دائم به همسر، و همچنین صحبت کردن در مورد آینده خوبی که در انتظار زندگی مشترکتان خواهد بود، همگی باعث بهبود رابطه شما با همسرتان می شود.