گاهی انسان سخنی میگوید که ضرری به خود یا مؤمن دیگری وارد نمیسازد لکن هیچ فائده و ثمرة دنیوی و اخروی نیز ندارد، اینگونه سخن گفتن اگر چه مباح و جایز است ولی از جهتی مذموم و مکروه میباشد، زیرا بیفائده و عبث است و شخص عاقل مرتکب فعل عبث و عمل بیفائده نمیشود و مهمتر اینکه انجام کار بیفائده در صورت امکان انتفاع خود ضرر است چون در نزد عقلاء دفع منفعت ضرر و دفع ضرر منفعت بمشار میآید.
انسان به منزلة تاجری میباشد که عمر او سرمایة او است پس باید در هر لحظهای فائدهای متوجه خود سازد و اقوات گرانبها و سرمایة عزیزش را بسادگی از دست ندهد بلکه بکوشد تا از این سرمایهآی که در مدت کوتاهی در اختیار او گذاشته شده حداکثر استفاده را بنماید و برای آخرت خود زاد و توشه ذخیره کند، در حالیکه تکلم بیفائده حتی برای یک لحظه تضییع سرمایه است.
آری عمر سرمایة انسان در این دنیا است و عمر یعنی مجموع سالها، ماهها، هفتهها، ساعتها، دفیقهها و ثانیهها و همه چه سریع می گذرند
بنابراین عاقل نباید مانند آن کسی باشد که لحظات استثنائی و فرصتهای گرانبها را از دست میدهد و در پیری دیگر رمقی برایش نمیماند و خود را در چند قدمی مرگ احساس میکند در حالیکه دستی خالی از حسنات و باری سنگین از سیئات بر دوش دارد، بلکه باید این فرصتها را غنیمت شمرد و از هر لحظهای سود برد
آری شایسته نیست انسان سرمایة عمر را با سخنان بیهوده و بیفائده تلف کند زیرا میتواند با گفتن یک کلمه ( تکبیر یا تسبیح) قصری در بهشت برای خود بسازد و یا با سکوت و تفکر در نظام آفرینش دری از درهای رحمت بیپایان الهی را بخانة دلش بگشاید و حقیقتی از حقایق هستی را بیابد.
ملاک بیفائده بودن تکلم این است که تکلم و سکوت با هم مساوی باشد، به این معنی که اگر انسان سکوت کند مرتکب گناهی نشده باشد و در حا ل و آینده ضرری به او نرسد. مثل اینکه کسی چگونگی اقامت ، نوع اغذیه و حوادث دوران مسافرت خود را برای دوستانش بازگو کند، بطوری که بیان آن، هیچ فائدهای برای گوینده و شنونده نداشته و تنها موجب تضییع وقت خود و دیگران شود و سکوت در این مورد نیز نه ضرر دنیوی دارد و نه ضرر اخروی. علاوه بر اینکه غالباً بیان این گونه موارد توام با خود ستائی و مبالغه گوئی است، لذا باید از گفتن هر سخن بیفایده احتراز نمود
یکی از مصادیق تکلم بیفایده، سئوال بیجا و بیمورد میباشد که هم موجب تصییع وقت سئوال کننده میشود و هم سبب اتلاف وقت پاسخ دهنده و بزحمت افتادن او میگردد، و در این صورتی است که آفتی متوجه آندو نشود مثلاً طرح سئوال برای اظهار فضل و فخر فروشی، و تحقیر طرف مقابل نباشد.
باید توجه داشت که سئوالات بیفائده آفات و مضراتی نیز بدنبال دارد
بنابراین باید قبل از طرح سئوال یا هر سخنی تامل نمود که آیا غرض عقلائی و فائدة دنیوی یا اخروی برای خود یا دیگری دارد یا نه؟ در صورتیکه مفید فائدهای باشد بگوید، و در صورتیکه فایدهای ندارد سکوت کرده و در پیرامون نشانههای قدرت حق به تفکر بپردازد.
پرحرفی و زیادهگوئی
انسان باید همواره سخنی بگوید که برای او یا دیگران مفید باشد و از تکلم بیفائده اجتناب ورزد و در سخن گفتن بقدر حاجت و رفع نیاز اکتفاء نماید و بیش از اندازه سخن نگوید، زیرا آن زیادتی نیز مصداق تکلم بیفائده است و شایسته انسان عاقل نیست که کار لغو و عبث کند لذا باید از پر حرفی، زیاده گوئی، طولانی کردن کلام و تکرار عبارات خود پرهیز کرد.
پس کسانی که مطالب را با رنگ و لعاب زیاد مطرح میکنند و کلام را به درازا میکشانند در حالیکه با گفتن یک جملة کوتاه و مختصر به هدف خود میرسند، باید توجه داشته باشند که این عمل جز تضییع وقت سودی برای آنان در بر ندارد. و از طرف دیگر زیاده گوئی موجب ملال و خستگی شنوندگان میشود. البته باید توجه داشت که گاهی تکرار کلامی به منظور تاکید، تبیین و توضیح بیشتر است که این اشکالی ندارد.
متأسفانه افرادی هستند که دوست دارند دائماً سخن بگویند و غالباً سخنان آنان بیفائده و تکراری است و لذا شنوندگان توجهی به سخنان آنها نمیکنند و برای ایشان ارزشی قائل نمیشوند، بنابراین، پر حرفی و زیاده گوئی از طرفی شنونده را خسته و ملول میکند و از طرف دیگر از عزت و احترام گوینده میکاهد.
اینان توجه ندارند که تکلم جزئی از اعمال و فعلی از افعال انسان است و همانگونه هر گه انسان دستش را پیوسته حرکت داده و یک کار عبث و بیفائده ای را مرتباً انجام بدهد این عمل زشت و ناپسندی است، همان طور هم حرکت پیوسته زبان و گفتن سخنان بیفائده قبیح میباشد
از مطالب تون استفاده کردم.حساب شده و منطقی
ممنون قابل دونستید
ممنون از شما بابت بذل توجه
موفق باشید