اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

مرد کوچک (حضرت علی اصغر)

  مرد کوچک (حضرت علی اصغر)

با صدای بهروز نقویان

http://s6.picofile.com/d/0ffe66ab-3fc6-4b4f-a91c-d9fa961ba099/mardkochak_1_.mp3

بگو که یک شبه مردی شدی 


 ایستادی  روی پاهای خودت


از آسمانی گهواره 
 مثل همه مردها به پای خودت

پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربنای خودت

سه جرعه تیر بریز 
یکی به جای عمویت 
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت

بده تمام خودت را به نیزه ها  بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت


صد وا مصیبت با صدای بهروز نقویان

صد وا مصیبت با صدای بهروز نقویان

http://s6.picofile.com/d/fe3a1f43-0909-4cd7-b315-fb3a84a2e289/ghafeleh.mp3

صد وامصیبت سبط پیمبر - غلطان بخون است بر خاک صحرا
بر کوفه او بود با اینکه مهمان - کشتند او را با کام عطشان
رأسش به نیزه کردند عدوان - گریان سر او بر نیزه بر ما
او را به کوفه مهمان نمودند - پیراهنش را از تن ربودند
خیمه گهش را گریان نمودند - طفلان او آواره به هر جا
یک جای سالم در پیکرش نیست - جز من به زاری کس در برش نیست
افسوس میر نام آورش نیست - بر نهر علقم افتاده از پا
نی فرصتی تا بر او بنالم - بر نیزه رأسش گرید به حالم
طوفان غم ها بشکسته بالم - شد دامنم از اشکم چو دریا
کوفی به گردم در شادمانی - طفلان به دورم در نوحه خوانی
خشک از عطش گشته هر زبانی - آواره اندر این دشت و صحرا
تا جامه اش را از تن ربودند - داغی دگر بر داغم فزودند
طفلان ز سیلی چهره کبودند - نبود معین بر آل طاها
از خدعه نامردان کوفه - با اینکه او بود مهمان کوفه

نوحه حضرت قاسم با صدای بهروز نقویان


نوحه حضرت قاسم با صدای بهروز نقویان


http://s3.picofile.com/d/007b623e-79d7-4804-8eb5-7dda93e2b1ac/ghasem_1_.mp3

بیا مادر از حرم بیرون سرو بستانت می‌رود میدان

کفن بنما بر تن قاسم مونس جانت می‌رود میدان

بیا مادر درد دل گویم این دم آخر با تو از احسان
مکن دیگر بعدم ای مادر گریه و زاری ناله و افغان

بود یارم اندر این صحرا ای ستم‌دیده خالق سبحان
زجور چرخ گل مادر از گلستانت میرود میدان

اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلطان صبر کن مادر
اگر دیدی راس من بر نی چون مه تابان صبر کن مادر

اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلطان صبر کن مادر
حلالم کن ناز پرورده روی دامانت میرود میدان

رهایم کن تا که بنشینم بر براق مرگ با هزار افغان
که جولانم گشته ای مادر دیده گریان غرقه جانان

ز خون من باید این صحرا لاله‌گون گردد از دم پیکان
شود جسمم طوطیا از کین جان جانانت میرود میدان