اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

کمال جوئی

همه انسان ها به طور فطری طالب کمال هستند. هیچ انسانی نیست که نقص وجودی را خوش داشته باشد. هر انسانی به طور غریزی و فطری به دنبال آن است که روز به روز کامل تر شود. حتی یک نفر نیز پیدا نمی شود که تمایل قلبی اش این باشد که تکاملش متوقف گردد و یا هر روز از روز پیش وضعش بدتر شود!
اگر انسان بداند که امکان نیل به مرتبه ای از کمال برای او وجود دارد، آرزو می کند که به آن مرتبه نایل شود.

این علاقه و میل فطری به کمال، موهبتی است که خدای متعال در وجود انسان قرار داده و یکی از نعمت های بزرگ الهی است. تصور کنید اگر چنین گرایشی در نهاد انسان نبود، همیشه خمود و بی حال گوشه ای نشسته بودیم و چندان حرکتی نمی کردیم. این، گرایش به کمال است که موتور محرک ما برای سعی و تلاش بیشتر است.
هدف خداوند از آفرینش انسان این بوده که به اراده خود مسیر تکامل را بپیماید؛ از همین رو چنین گرایشی را در فطرت او قرار داده است.

البته در مقام عمل، انسان گاه در تشخیص این که مصداق کمال چیست اشتباه می کند. بدیهی است که هیچ انسانی، نیرو، پول، امکانات و استعدادهای خود را به کار نمی گیرد تا به دست خود، خویشتن را به چاه بیندازد و در جهت نقص بیشتر حرکت کند؛ به عکس، همه تلاش های هر انسانی برای پیشرفت کردن، بهتر شدن و تکامل است.

همه انسان ها بالفطره طالب خوشی هستند. هیچ کس نیست که ناخوشی و بدبختی را دوست بدارد. هیچ کس مایل نیست به درد و رنج و گرفتاری مبتلا باشد. آنچه انسان فطرتاً در پی آن است، خوشی، لذت، آسایش، آرامش، راحتی و در یک کلمه «سعادت» است.

اما آن کمال اصلی و نهایی انسان چیست؟ چه وقت می توان گفت، وجود انسان حقیقتاً کامل شده است؟

تکامل انسان در «قرب به خدا»‌ است
ما معمولاً مفهوم قرب را در امور مادی به کار می بریم و مرادمان از آن، قرب مکانی یا قرب زمانی است
مسلّماً قرب و بعد مکانی و زمانی در مورد خدا بی معنی است. خداوند هیچ نسبتی با زمان و مکان ندارد که بخواهد به زمان و مکانی نزدیکتر و از زمان و مکانی دورتر باشد.

خدای متعال می فرماید: هر کس به یکی از دوستان من بی حرمتی کند به من اعلان جنگ کرده است؛ و نزدیک نشد بنده ای به من به چیزی که محبوب تر از انجام اَعمالی باشد که بر او واجب کرده ام؛ و او با انجام مستحبات تا آن جا نزد من مقرب می شود که او را دوست می دارم. پس وقتی او را دوست داشتم گوش او می شوم که با آن می شنود، و چشم او می شوم که با آن می بیند، و زبان او می شوم که با آن سخن می گوید، و دست او می شوم که با آن کار انجام می دهد. اگر مرا بخواند او را اجابت می کنم؛ و اگر از من چیزی بخواهد به او عطا می کنم.

آری، روح انسان می تواند آن چنان ترقی کند و کمال یابد که مانند شعاعی به معدن نور وجود متصل گردد و هم چون رشته ای در بارگاه قدس و عزت الهی آویخته شود. چنین انسانی دیگر استقلالی ندارد و خودی نمی بیند، تنها معدنی از نور می بیند که شعاع های آن به هر سو پراکنده شده است. چنین بنده ای تعلق و وابستگی خود به آن وجود پاک نفوذناپذیر را با تمام وجود حس می کند. در اصطلاح عرفا به چنین مرتبه‌ ای «مقام فنا» گفته می شود. مرتبه ای که عبد کاملاً در خدا محو و فانی است و گویی «خود» از میان برداشته شده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد