اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

آسیب شناسی خیانت و اثرات مخرب آن در روابط عاشقانه

ازدواج و روابط عاشقانه بر پایه اعتماد شکل می‌گیرد اما وقتی این پایه متلاشی می‌شود، معمولاً به همان شکل باقی می‌ماند. زوج‌ها می‌توانند همدیگر را ببخشند اما آن تجربه دردناک در ذهن آنها خواهد ماند و همیشه این ترس با آنهاست که این اتفاق دوباره تکرار شود. برای بعضی‌ها، بخشیدن آسان‌تر از فراموش کردن است. اعتماد کردن و آسیب دیدن به اندازه کافی بد است، پس چه کسی دوست دارد کورکورانه راه برود و شانس دوباره اتفاق افتادن آن را باقی بگذارد؟ ایجاد موانع محافظتی درمیان زوج‌های آسیب‌دیده مسئله‌ای متداول است.
بی‌اعتمادی بین زوج‌هایی که یک طرف آنها مرتکب خیانت شده است، امری متداول است. این مسئله پایه‌های ازدواج آنها را که برای استحکام به اعتماد نیاز دارد، ضعیف می‌کند. از طرف دیگر، اعتماد کردن دوباره به هیچ وجه غیرممکن نیست اما معمولاً به آسانی و سریع اتفاق نمی‌افتد. 
یکی از قربانیان خیانت وقتی دوباره با شوهرش مصالحه کرد می‌گوید که اثرات بی‌وفایی مثل یک کیک عروسی زیبا است که بالاترین طبقه آن توسط یک سگ گرسنه ربوده شده باشد. برگرداندن آن اعتماد مثل پیدا کردن آن سگ و امید به این می‌ماند که آن قسمت را دست‌نخورده نگه داشته باشد. کیک باقیمانده هنوز زیباست اما آن طبقه بالایی فراموش‌نشدنی که زیباترین لایه کیک بود برای همیشه از دست رفته است. چطور یک زوج خوشبخت می‌تواند به خود اجازه دهد این زیبایی را از کسی که به او قول وفاداری داده بگیرد؟ چنین دردی واقعاً توصیف‌ناپذیر است. 

زندگی‌های آسیب‌دیده
 ازدواج می‌تواند تنها چیزی نباشد که تحت‌تاثیر خیانت قرار می‌گیرد. خیانت‌کاران رابطه خود با فرزندان، دوستان، سایر اعضای خانواده و خودشان را هم دچار مشکل می‌کنند. هر دو خانواده دستخوش درد، خجالت و غیبت جامعه می‌شوند. چنین رسوایی یکپارچگی همه خانواده‌ها را در جامعه بر هم می‌زند. بااینکه کلیشه‌ای است اما همه خانواده‌ها ممکن است بخاطر آن دچار مشکل شوند. بچه‌ها دوست ندارند والدینشان عذاب بکشند.
پدر و مادرها دوست ندارند دختر یا پسر ازدواج‌کرده‌شان دچار مشکل شود. یک دوست خوب نمی‌خواهد ناراحتی دوستش و شوهر او را هم‌آغوش زنی دیگر ببیند. یک عموزاده یا خاله دوست ندارد غیبت دیگران درمورد عزیزش که مورد خیانت قرار گرفته را ببیند. 
یک مادربزرگ دلش نمی‌خواهد بفهمد نوه‌ای که همیشه به او افتخار می‌کرده یک خیانت‌کار است. تحمل همه این تجربیات برای خیلی از اعضای‌خانواده و دیگران دردناک است. بچه‌ها ممکن است احساس کنند که پدر یا مادرشان که خانواده‌ای دیگر را انتخاب کرده، آنها را با بچه‌هایی دیگر معامله کرده است. 
بچه‌ها که معمولاً آسیب‌پذیرترین قربانیان خیانت هستند، سال‌ها بخاطر بیگانه شدن یکی از والدینشان در خانواده رنج می‌کشند. بچه‌های زیادی هم در سکوت درد می‌کشند و خودشان را برای این ماجرا مقصر می‌دانند. گاهی‌اوقات بقیه عمر آنها دستخوش یک زخم روحی می‌شود و این باعث می‌شود نتوانند عملکرد موفقی در خانواده‌ای که خودشان تشکیل می‌دهند داشته باشند. بدیهی است که فقط فرد خیانت‌کار و همسر بیگناه او نیستند که از این موضوع آسیب می‌بینند. 
تاثیرات چندجانبه چنین زخمی می‌تواند بر نسل‌های بعد هم اثر بگذارد. مشاوره در چنین شرایطی یک نیاز ضروری است اما اکثر خانواده‌ها این نیاز را نادیده می‌گیرند. تاثیر خیانت بر روی زن‌ها ماندگارتر است و می‌تواند برای همیشه دیدگاه آنها را نسبت روابط و زندگی تغییر دهد. و اگر طرف آسیب‌دیده، التیام نیابد، در ازدواج یا رابطه دوم خود نیز می‌تواند تحت‌تاثیر این دیدگاه قرار گیرد. خیلی از شوهرهای دوم این افراد، مجازات از همسرانشان بخاطر اشتباهات شوهر قبلی را گزارش کرده‌اند. این زن‌های ترسیده که معمولاً شدیداً دچار سوءتفاهم هستند، وقتی ترسیده‌اند یا آسیب‌دیده‌اند، عصبانی، تلخ و دیوانه می‌شوند. 

بی‌اعتمادی بین خیانت‌کاران
افراد خیانت‌کار بعدها وقتی تازگی رابطه جدیدشان از بین رفت، می‌فهمند هیچ توجهی به احساسات و سلامت کسی که دوست داشتند نداشته‌اند. اگر این افراد خیانت‌کار ازدواج کنند، هرکدام ممکن است به این فکر کنند که آیا دیگری واقعاً به آنها علاقه قلبی دارد یا حتی به آشتی کردن فکر می‌کند؛ و این می‌تواند ایجاد حسادت کند. بی‌اعتمادی مشخص است.
اعتماد بین خیانت‌کارها کجاست؟ اینجاست که ممکن است همدیگر را مقصر جلوه دهند. روابط نادرست در آخر درست ختم نمی‌شوند. خیانت‌کارها ممکن است همیگر را به فریب، دروغ‌گویی و سوءاستفاده متهم کنند. حتی ممکن است از هم جدا شوند. احساس جدایی می‌تواند ویرانگر باشد حتی بااینکه هر دو طرف می‌دانند که کار درستی است. تنها بودن، حس کردن زخم و فقدانی که از تصمیمات نادرست ناشی می‌شود، احساس قرار گرفتن در معرض خیانت زندگی و مقصر کردن همدیگر همه احساساتی است که زوج‌ها بعد از تمام کردن رابطه‌شان به آن فکر می‌کنند. سعی در توجیه دلایل برای نابود کردن خانه و زندگی یک نفر دیگر بسیار کوتاه‌مدت است. 
حقیقت بالاخره به سراغ فرد می‌آید و تلخی خود را نشان می‌دهد. درنتیجه، خیانت‌کارها به مرور می‌فهمند که قربانیان همدیگر هستند. مثلاً زن جوان‌تر، مرد مسن‌تر را متهم می‌کند که می‌بایست عاقل‌تر می‌بوده، از جوانی و نادانی او سوءاستفاده نمی‌کرده و به عواقب این کار می‌اندیشیده است. آیا باز هم می‌توانند باتوجه به آسیبی که به خانواده‌های همدیگر زده‌اند، به طور کامل به هم اعتماد کنند؟

متهم کردن همسر بیگناه
زوج ممنوع تمایل دارند که گناه را به گردن همسر بیگناه بیندازند تا حس عذاب‌وجدان خود را تسکین دهند. گاهی‌وقت‌ها آنقدر می‌جنگند تا آن همسر بیگناه از هرگونه حمایت مالی هم برخوردار نشود و حتی خودشان را قانع می‌کنند که بچه‌هایی که در آن ازدواج هستند بهتر است با آنها بمانند. آنها در این بازی همسر بیگناه را تبدیل به متهم اصلی می‌کنند. هرچه را که شوهر به معشوقه گفته است، باور کرده و آن را بر علیه زن او استفاده می‌کند. آنها وقت زیادی را برای توجیه دوستان و خانواده صرف می‌کنند تا آنها را قانع کنند که همسر بیگناه موجب بروز این مشکل و خیانت آنها شده است. آنها سعی دارند خودشان را بیگناه جلوه دهند اما خودشان بهتر از هر کسی می‌دانند که این تصویر از بیگناهی خودشان جعلی است و هیچوقت نمی‌تواند تبدیل به یک شاهکار هنری شود. 

دور شدن خانواده، دوستان و سایرین
 بعضی از افراد خانواده، دوستان، آشنایان و دیگران ممکن است فوراً با خیانت‌کارها ارتباط برقرار نکنند زیرا با همسر بیگناه جانب‌گیری کرده‌اند اما خیلی از این آشنایان هم ترجیح می‌دهند طرف خیانت‌کارها را بگیرند. بااینحال بقیه به این خیانت‌کارها بی‌اعتماد می‌شوند و دوست ندارند آنها در اطراف خانواده‌ها در رفت‌وآمد باشند. 
زوج ممنوعه این را هم به جان می‌خرند که از جمع فامیل و آشنایان رانده شوند یا در برخی از جمع‌های اجتماعی پذیرفته نشوند که نشانه بی‌احترامی به آنهاست. وقتی به یک نفر در جامعه برچسب بی‌وفایی و خیانت زده شود، ممکن است هیچوقت پاک نشود، حتی اگر آن فرد تغییر کند. بقیه معمولاً او را نبخشیده و به او دیگر اعتماد نمی‌کنند.

بی‌اعتمادی بیشتر
برای خیانت‌کارها منطقی است که فکر کنند آیا کسی که یکبار به همسرش خیانت کرده با آنها این کار را نمی‌کند؟ تصور کنید دو خیانت‌کار با هم ازدواج کنند. افکار پنهانی هر کدام چیست؟ آیا می‌توانند به هم اعتماد کنند؟ اعتباری پیش هم دارند؟ آیا هرکدام می‌توانند به دیگری خیانت کنند؟ هر دو آنها مطمئناً تمرین زیادی داشته‌اند. رفتار آنها گویای آن است. 

گناه
گناه مثل زخمی سرطانی می‌ماند. رشد می‌کند و با گذر زمان وخیم‌تر می‌شود. خیلی زود همه ذهن را می‌گیرد و موجب نگرانی، پشیمانی و خجالت می‌شود. چنین افکاری مطمئناً باعث شادی و خوشبختی هیچ رابطه‌ای نمی‌شود. زوج خیانت‌کار ممکن است به برگشتن به سمت همسر سابق خود و از سر گرفتن زندگی با او فکر کند. زوجی که در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شده باشد ممکن است به روز جزا و قضاوت خداوند فکر کند و زودتر به خیانت خود پایان داده و طلب بخشش کند.

انتقام و ناامیدی
 همیشه این احتمال وجود دارد که یک طرف وسواسی، که می‌تواند هر کدام از افراد در این مثلث باشد، بخاطر ناامیدی و نیاز به کنترل به همسر، معشوقه یا شوهر آسیب فیزیکی برساند. معشوقه ممکن است ترفندهای زیادی را برای عصبانی کردن همسر به کار گیرد تا ازدواج را بر هم زند. یک معشوقه ناامید حتی ممکن است خطری برای جان همسر آن مرد به حساب آید. شوهر خیلی دیر می‌فهمد که معشوقه‌اش در تلاش برای تصاحب سریع او، قدرت آسیب زدن به زنش و حتی بچه‌هایش را داشته است.
زن‌ها معمولاً نمی‌فهمند که شوهرانشان به آنها خیانت می‌کنند. بسیار زوج‌ها و معشوقه‌ها قبل از اینکه سعی در جبران اشتباهشان کنند باید واکنش‌های همسر شکاک‌شده‌شان را تحمل کنند، بسیار درگیر می‌شوند که این می‌تواند به طلاقی بسیار پرهزینه و ناجور منجر شود. 
خیلی از زن‌ها جاسوس‌هایی برای جمع‌آوری شواهد و مدارک لازم برعلیه شوهرانشان استخدام می‌کنند که برای مردها در دادگاه ویرانگر خواهد بود. زن‌های قربانی‌شده باید خیلی دقت کنند زیرا هیچ رازی نیست که شوهر ناامیدشان که عاشق معشوقه‌اش شده است و اصلاً نمی‌خواهد پولش را با زنش شریک شود، برای برنامه‌ریزی قتل آنها نداند. این تراژذی کم متداول نیست. انتخاب یک تخت در زندان و جدایی همیشگی مسلماً چیزی نیست که خیانت‌کننده‌ها برای ماه‌عسلشان در نظر گرفته باشند. 

برخورد با عواقب ماجرا
عواقب جبران‌ناپذیر خیانت
خیانت‌کاران بسیاری تصور می‌کنند که اگر همسرانشان پی به خیانت آنها ببرند، می‌توانند تخریبی را که متوجه ازدواجشان کرده‌اند، بازسازی کنند. آنها احساس می‌کنند که فقط کافی است بخواهند که همسرشان آنها را ببخشد و پیش خود نگه دارد. ممکن است این اتفاق بیفتد اما همیشه هم آنقدرها ساده نیست.
بعضی از عواقب زیر بعد از کشف خیانت می‌تواند در ازدواج، خانه و خانواده ماندگار و طولانی‌مدت باشد:
• از دست رفتن اعتماد 
• ناکارایی خانواده 
• پایین آمدن اعتمادبه‌نفس
• افسردگی جدی
• رسوایی شخصیتی 
• شکایت دادگاهی
• طلاق
• تغییرات مالی جدی به علت طلاق
• جدایی و دور شدن اعضای خانواده و دوستان
• ابتلا به بیماری‌های لاعلاج مقاربتی و احتمال نوشتن پایان مرگبار برای زندگی خود و همسر 
• بچه‌دار شدن خارج از ازدواج 
• هزینه‌های حمایت از فرزندان که پول را خارج از خانه و خانواده می‌برد 
• زندگی پنهانی و مخفیانه
• تهدید یا تلفن‌های آزاردهنده 
• خشونت جدی و خطر بازداشت و زندانی شدن

 آمار بی‌وفایی و خیانت در ۵۰ سال گذشته به طرز وحشتناکی تغییر کرده است. مشکل به دست آوردن آمار دقیق درمورد زنان این است که بیشتر افراد حقیقت را نمی‌گویند زیرا موضوع بسیار حساسی است. تحقیقات کنترل‌شده درمورد خیانت بسیار نادر است و درصدهای ارائه شده زیر درمورد آمار خیانت به صورت تصادفی از منابع مختلف جمع‌آوری شده است.

درجوامع غربی از هر ۲.۷ زوج، یکی دچار خیانت می‌شوند. ۱۰ درصد از این خیانت‌ها فقط یک روز طول می‌کشند، ۱۰ درصد بیشتر از یک روز اما کمتر از یک ماه، ۵۰ درصد بیشتر از یک ماه اما کمتر از یک سال طول می‌کشند اما ۴۰ درصد از آنها دو تا سه سال به طول می‌انجامند. تعداد کمی از خیانت‌ها بیشتر از ۴ سال طول می‌کشند.
یک واقعیت که کمتر کسی می‌داند این است که آنهایی که طلاق می‌گیرند، به ندرت با کسی که با او در حق همسر خود خیانت کردند، ازدواج می‌کنند.
همچنین نرخ طلاق درمیان آنهایی که معشوقه‌شان را بعد از طلاق از همسرشان بعنوان همسر جدید انتخاب کردند، ۷۵ درصد است. دلیل این بالا بودن میزان طلاق مداخله واقعیت، احساس گناه، انتظارات و توقعات، بی‌اعتمادی عمومی در ازدواج و بی‌اعتمادی معشوقه می‌باشد. 

نتیجه‌گیری
خیانت در ازدواج به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی صحیح نیست و هیچ عذر و بهانه‌ای هم در این میان قابل‌قبول نمی‌باشد. عواقب این ماجرا برای همه آنهایی که درگیر آن هستند ویران‌کننده است، مخصوصاً همسر آسیب‌دیده و بچه‌ها. آنها ممکن است از طرف خانواده و دوستان ترک شوند و تحت تغییرات جدی مالی بعد از طلاق قرار گیرند. خیلی مهم است که قربانی درک کند که هرچقدر هم که احساس گناه کنند اما آنها مسئول آن خیانت نیستند و در آن هیچ تقصیری ندارند. 
حتی خیانت‌کارها هم باید آنقدر برای خودشان ارزش قائل باشند که خود را تا سطح دزدی، فریبکاری و قربانی کردن افراد معصوم پایین نیاورند. در تحقیقات مختلف مشخص شده است که بیش از ۹۰ درصد خیانت‌کارها بخاطر بی‌اعتمادی و احساس گناه با هم ازدواج نمی‌کنند. یک رابطه خانوادگی پاشیده شده، یک خانه ویران، و یک خانواده ناکارآمد است و هیچ کس نباید برای تحمل این زخم تحت‌فشار قرار گیر

چطور به روابط نامشروع نه بگویید؟

 
 شاید یکی از پررنگ ترین دغدغه های دخترانی که به نیت ازدواج با کسی آشنا می شوند، این باشد که حد و مرز روابط را چطور تعیین کنند؟
 
وقتی طرف مقابلشان تو زرد از آب در می آید و درخواست نامشروعی از آنها دارد، چطور مقاومت کنند و رابطه را به پایان ببرند؟ 
چه کنند که طرف مقابل را قانع کنند و در مقابل دام هایی که برایشان پهن شده چه جوابی بدهند؟
تحقیقات نشان داده که بسیاری از افراد، به این خاطر خویشتن داری را از دست می دهند که نمی توانند در برابر فشار روانی تقاضا برای ارتباط جنسی از طرف مقابل مقاومت کنند و با جدیت و صراحت نه بگویند. در این مواقع به احتمال زیاد طرف مقابل شما با زبان چرب و نرم حرف هایی می زند که ممکن است شما را به فکر فرو برد اما اگر از قبل برای هر کدام از این حرف ها جوابی آماده داشته باشید، می توانید به راحتی از دام ها فرار کنید. 

می گوید: لمس کردن یکدیگر باعث رشد انسان هاست.
بگو: تو باید رشد کنی و اطلاعاتت را بیشتر کنی. من آن قدر پخته هستم که بدانم این کار، آرامش من و برنامه هایم (برای آینده) را خراب می کند.

می گوید: رفتارت بچگانه است...
بگو: اتفاقا رفتار من مثل آدم های باتجربه است. به اطرافت نگاه کن ببین ارتباط بدون مسئولیت پذیری و بدون برنامه چقدر جوان ها را بدبخت کرده است. 

می گوید: تو کنجکاو نیستی. فکر می کنی به یک بار تجربه کردن نمی ارزد. 
بگو: من درباره خیلی چیزها کنجکاو هستم؛ اما معنایش این نیست که بخواهم خودم را قربانی کنم، یا موش آزمایشگاهی باشم. هرچه باشد، امکان صدمه دیدن من هست؛ پس نمی ارزد. 

می گوید: همه این کار را می کنند.
بگو: اولا خیلی ها خویشتن دار هستند
دوماً بیشتر کسانی که تو می گویی، سرانجام سرشکسته می شوند و 
سوماً من همه نیستم و می دانم که چه کاری برای من درست است.

می گوید: برای اینکه دوستت داشته باشند، باید اجازه بدهی دیگران بیشتر به تو نزدیک شوند. 
بگو: من نمی خواهم برای دوست داشته شدن، اجازه بدهم کسی از من سوءاستفاده کند.

می گوید: ولی من دوستت دارم. 
بگو: پس به تصمیم من احترام بگذار و احساساتم پایمال نکن. 

می گوید: به من نشان بده که چقدر دوستم داری.
بگو: من با خویشتن داری و انتظار کشیدن تا روز ازدواج به تو نشان می دهم که چقدر دوستت دارم. 

می گوید: کسی که چیزی نمی فهمد.
بگو: من و خدای خودم که این را می فهمیم. 

می گوید: تو مرا تشنه خودت کردی و حالا نباید این طور رهایم کنی؛ وگرنه رفتارت در حق من بی انصافی و غیرانسانی است. چطور وجدانت چنین اجازه ای می دهد؟ 
بگو: من مسئول هیجانات نابجای تو نیستم و نمی توانم به قیمت راضی شدن تو، خودم را به گناه و عذاب وجدان و سرزنش بیندازم و خلاف آنچه که به صلاح زندگیم هست عمل کنم. تو باید خودت را کنترل کنی.

می گوید: اگر قبول نکنی، دیگرانی هستند که با اشتیاق می پذیرند.
بگو: برایت متأسفم که مرا به خاطر این چیزها دوست داشتی؛ خوشحال می شوم که به سراغ دیگران بروی.

از این پسرها و دخترهـا دوری کنید

  
از این دخترهـا دوری کنید! 
مال‌دوست‌ها
اگر دختر خانمی از تمامی امتیازهای ضروری بی‌بهره و تنها پولدار بود، بهتر است به سراغ او نروید، چراکه برخی از این افراد همه چیز را با پول می‌سنجند، حتی ارزش انسان‌ها را. البته دختران ثروتمندی هم هستند که چنین می‌اندیشند و به سایر ارزش‌های حقیقی زندگی واقفند.

مدپرست‌ها
این دختران تنها به فکر آخرین مدهای روز هستند و زیبایی را ملاک زندگی می‌دانند و از آنجا که مدام مورد توجه اطرافیان قرار گرفته‌اند، دیگرنیازی نمی‌بینند برای ارتباط با اطرافیان یا بهبود روابط اجتماعی تلاشی کنند. این گروه در مقابل دخترانی قرار دارند که علاوه بر زیبایی صورت، به سایر زینت‌های اخلاقی، اجتماعی و محاسن پسندیده دیگر نیز مزین و آراسته‌‌اند. 

وابسته‌ها
اشتباه نکنید، این موضوع با اهل مشورت بودن فرق دارد و نشانه متکی بودن افراد است. چنین دخترهایی پیش از انجام هر کاری و حتی مسائل جزئی و پیش‌پا افتاده از دیگران کمک می‌خواهند و هرگز حاضر نیستند روی پای خود بایستند. 

از خودراضی‌ها
این صفت اخلاقی هم به توضیح نیاز ندارد و کاملا مشخص است. اگر با چنین دختری برخورد کردید، به این امید که او را می‌سازید و تغییر می‌دهید، نباشید! بهتر است طرف از ابتدا خصوصیت‌های اخلاقی مناسبی داشته باشد. 

جاه‌‌طلب‌ها
برخی از دختران همیشه به چشم یک رقیب به شما نگاه و خود را با مردان مقایسه می‌کنند. از سوی دیگر می‌خواهند همه چیز تحت کنترل آنها باشد و تنها به دنبال اهداف بلندپروازانه خود در زندگی هستند. 

همه‌چیزدان‌ها
این موضوع به معنای هوش و ذکاوت بالای چنین دختر خانمی نیست، بلکه درباره دخترهایی ا‌ست که می‌خواهند مردها را تحت کنترل خود بگیرند و برای او نقش یک معلم و به‌ویژه معلم اخلاق را در همه زمینه‌ها ایفا کنند تا آن مرد را تغییر دهند!

از این پسـرها دوری کنید! 

هوس‌بازها
این پسرها بیشتر از آنکه عاشق شما باشند، عاشق تجربه عشق و عاشقی هستند، بنابراین احتمال خیانت آنها چه پیش از ازدواج و چه پس از ازدواج زیاد است.

هفت‌خط‌ها
چنین پسرهایی با چرب‌زبانی و هفت‌خط‌بازی به‌گونه‌ای که خودتان هم متوجه نمی‌شوید خرج و مخارج هر سفر یا حتی کافی‌شاپ رفتنی را به گردن شما می‌اندازند و به نوعی فقط برای سوءاستفاده مالی به شما ابراز علاقه می‌کنند. 

افراد معتاد و دائم‌الخمر

اعتیاد شوخی‌بردار نیست و نمی‌توان به امید قولی مبنی‌بر ترک به فردی معتاد دل بست؛ چرا که اغلب این افراد ثبات شخصیتی ندارند و زندگی را برای شما به یک جهنم واقعی تبدیل می‌کنند. 

بیکارها و لافزن‌ها
اگر پسری مدام از این شاخه به آن شاخه پرید و کسب و کار مشخص و درست و حسابی نداشت، اما دائما از توانایی‌ها یا آرزوهایش گفت، حتما از او دوری کنید. 

دمدمی‌مزاج و بی‌اراده
چنین مردانی مسئولیت‌پذیر نیستند و نمی‌توان در زندگی به آنها تکیه کرد؛ این افراد توانایی اداره زندگی خود را هم ندارند چه برسد به زندگی مشترک. 

مردان وابسته

مشورت با بزرگترها خوب است، اما اگر طرف مقابل تنها به دنبال پیروی بی‌چون و چرا از دیگران و به‌ویژه پدر و مادرش است، مطمئن باشید نمی‌تواند نقش یک مرد ایده‌آل را در زندگی شما ایفا کند. 

خسیس‌ها
اینکه حواس مرد زندگی به دخل و خرج و حساب و کتاب باشد، خوب است، اما اینکه تنها به روز مبادا و آینده بیندیشد و نگذارد از زندگی لذت ببرید، نه! این افراد زندگی را به کام شما تلخ می‌کنند و گاهی ابتدایی‌ترین انتظارات شما را هم برآورده نخواهند کرد، چراکه پای پول در میان است. 

مردان کسل‌کننده
پسرهایی که حاضر نیستند با شما به سفر، گردش و تفریح یا مهمانی بیایند، به‌طور حتم حوصله شما را سر خواهند برد. حالا انتخاب با خودتان است، آیا تحمل این‌ همه یکنواختی و سکون را دارید؟ 

رنجورنماها
در یک رابطه باید هر دو طرف هم غمخوار یکدیگر باشند هم در شادی‌های یکدیگر شرکت کنند، اما بودن با پسری که دائما از بیماری یا رنج‌هایش می‌گوید و همیشه در حال شکایت کردن از یک رنجش‌خاطر است، نمی‌تواند قابل تحمل باشد! 

بدبین‌ها
با چنین پسرهایی مدام زیر ذره‌بین هستید و هر حرکت یا رفتار شما برای آنها شک‌برانگیز است. گاهی این شک و تردیدها به توهین و بی‌احترامی هم ختم می‌شود. 

سلطه‌جوها

به‌طور حتم هیچ زنی تحمل زورگویی و پرخاشگری طرف مقابلش را ندارد و نمی‌تواند مردی را که مدام برای او تصمیم می‌گیرد و تعیین تکلیف می‌کند، در کنار خود تحمل کند. 

گرفتارها
آقایان معمولا در شوخی‌هایشان با یکدیگر و در دوران مجردی از اینکه با شغل خود ازدواج کرده‌اند، می‌گویند، اما گاهی این مسئله به واقعیت می‌پیوندد، بنابراین اگر همیشه طرف مقابل شما برای کار و مسائل شغلی‌اش وقت داشت و شما برای او در درجه دوم اهمیت قرار داشتید، بدانید که نمی‌تواند مرد ایده‌آلی باشد و یک روزی بالاخره کاسه صبر شما هم لبریز می‌شود و لب به شکایت می‌گشایید.