تلاش برای شناخت نگرش خود از این جا شروع می شود که قرار بر این نیست که هیچ کس مثل هیچ کس باشد زیرا همه انسان ها منحصر به فرد هستند بنابراین چه کسی گفته است که باید همانند دیگران باشید؟ آنگاه که این مساله را درک کردیم که نه قرار است کسی مثل من باشد و نه من مثل کسی باشم، از اینجا ست که باید در راستای تغییر نکات و نقاط مبهم و تیره رویکرد و نگاه خود نسبت به همه چیز، اقدامی به عمل آوریم، برای دستیابی به این امر بسیار مهم و مشکل ولی در عین حال امکان پذیر، باید الگوهای تعریف شده خود را مورد بازبینی، بررسی و کنکاش قرار داده و در جهت حذف و یا زیر و رو کردن آنهایی که مانع خوش بینی، مثبت نگری و زندگی سرشار و شوق آفرین شما می شوند، اقدام کنید، برای انجام عملیات «بهبود و بازسازی» خود:
1) به دیگران احترام بگذارید ولی از آنها تقلید نکنید.
2) به خودتان احترام بگذارید ولی به غرور، خودبینی و خودخواهی کشیده نشوید.
3) برای اینکه به کسی اجازه ندهید به حیطه شخصی شخصیتی شما تعرض کند، اصول و حدود تعریف شده و قانونمند را مراعات کنید.
4) خود را در هیچ چارچوب و کلیشه ای (به جز چارچوب های دینی و اخلاقی انسانی) قرار ندهید تا اینکه بتوانید خودتان باشید، ابراز وجود کنید و عظمت خود را دریابید.
5) همیشه و در همه حال با «چرا» زندگی کنید، چرا باید چنین کنم و چرا باید چنان نکنم، به عبارت دیگر خود را قانع کنید تا اینکه با عزم راسخ تر و جدی تر حرکت کنید.
به دوردست ها نگاه کنید و نه تنها به چیزهای کوچک و بی اهمیت نگاه نکنید بلکه سعی کنید «اصلا آنها را نبینید»
چون به مقدمات ذکر شده، عمل کردید به تدریج می توانید منفذهایی را در دیوار بلند و قطور دلتنگی و تیرگی ایجاد کرده و از هر کدام از منفذ های ایجاد شده، جهانی شاداب تر و اصولی تر را مناظره کنید، اینک با توجه به درک تفاوت ها و شناخت اینکه برای دستیابی به زیبایی ها و ظرافت های زندگی، هر کوشش و تلاشی می ارزد به این نتیجه سرشار از پویایی و تغییر و تحول می رسید که:
آنقدر زیباست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت
و اکنون که می خواهید که خوب زندگی کنید،شروع کنید، برای دستیابی به خوبی ها و نیکی ها و تدارک یک زندگی دوست داشتنی برای خودتان:
الف) به دوردست ها نگاه کنید و نه تنها به چیزهای کوچک و بی اهمیت نگاه نکنید بلکه سعی کنید «اصلا آنها را نبینید»، بدون کمترین تردید، شادی را هسته مرکزی زندگی خود قرار دهید.
ب) گله نکنید، نه از خودتان و نه از هیچ کس و هیچ چیز دیگر.
ج) از آنچه که آرامش شما را سلب می کند، دوری کنید، هرچیز و هر کس که باشد.
د) در محیطی کار کنید و در فضایی زندگی کنید و با کسانی رفت وآمد کنید که راحت تر هستید.
ز) در مواجهه و برخورد با افرادی که «پرادعاهای بی محتوا» هستند، و از «زندگی»، «زیبایی»، «عشق و محبت» چیزی نمی دانند، آهسته و آرام از کنارشان بگذرید، لبخندی بزنید، سری تکان دهید و بدون اینکه «کم بیاورید» و یا بدون جهت «اوج بگیرید» بگذارید و بگذرید، زیرا: برای آنهایی که جز نفرت نمی کارند از عشق گفتن خطاست، برای آنهایی که از پرواز و دلسپاری به آسمان زیبا و بی انتها چیزی نمی دانند، هرچه بیشتر اوج بگیری و یا هرچه بیشتر توجه شان کنی، کوچک تر به نظر می رسی هرچند غم، اندوه و نفرت جزیی از زندگی ا ند، ولی شادمانی و عشق، بخشی از زندگی اند، پس بدون دلواپسی و دغدغه، به شادی ها و سرورها بهای بیشتری بده و مطلع باش که دل گرفتگی و سوگ و غصه نباید بیش از سهم خود، شما را در برگیرد.
ح) یاس و نومیدی را به خود راه ندهید و با شهامت و از سراحترام به خود، حصارهای انتقادهای بدون دلیل را در درون و برون خود ویران کنید تا اینکه بتوانید خود را از نو بسازید، در این راه حتی اگر لازم شد، خودتان را نیز بشکنید و طوری به چیدمان و ساخت خود بپردازید که خستگی های تلنبار شده در وجود و شخصیت تان، به در آید، ساختاری نو، که هم دوست داشتنی باشد، هم دگردوست، هم محترم باشد (از طرف دیگران) و هم محترمانه پذیرفته شود (از طرف دیگران)، برای جدال با یاس و خمودگی و احساس غصه و گناه، راه شادمانه زیستن انسان وار و راه «جور دیگر دیدن» را انتخاب کنید.
اشتباه و خطا، مشکلی نیست، تنها یک چیز را به خاطر بسپارید و آن اینکه اگر می خواهید رشد کنید، اشتباهات خود را تکرار نکنید، سعی کنید آرام و کم اشتباه زندگی کنید.
ط) «از بابت مشکلات و خطاهایی که مرتکب می شوید، به فکر بیفتید و حتی پشیمان شوید، ولی نه بترسید و نه کم بیاورید زیرا خطا جزیی از زندگی است و اصولا آن کس خطا و اشتباه نمی کند که کاری نمی کند، البته مواظب باشید که تداوم و تکرار خطا و اشتباه، خانمان برانداز و فاجعه انگیز است
ی) اگر به شادمانی کشیده شوید از گله مندی، دل گرفتگی و طلبکاری دست بردارید و به جهان و هر چه در او هست به گونه ای متفاوت و بازاندیشانه بنگرید، می توانید به سهولت بر خود مسلط شوید و چون خود و دنیای خود را ارزشمند و دوست داشتنی دانستید در نتیجه خود را نه طلبکار دنیا که بدهکار این همه زیبایی ها و لطف ها می دانید.
ک) چون از بی حرمتی ها، توهین ها و کج بینی و خودمحوری ها بازایستادیم به مرحله ای می رسیم که همه دنیا را دوست خواهیم داشت و نه فقط دنیای خودمان را و به قدری احساس بزرگی و عظمت می کنیم که حتی در موارد خاص همه دنیا را به مبارزه می طلبیم، نه مبارزه ای خصمانه و غیرانسانی و ضدبشری، بلکه نبردی در امتداد گسترش محبت ها و صمیمت ها.
آری، آری زندگی زیباست. هیچ تردیدی در آن نیست و به خوبی می دانیم که: «زندگی، آتشگهی دیرینه پابرجاست» در این نیز هیچ شبهه ای وجود ندارد ولی بحث اصلی اینجاست که اگر می خواهیم زیبایی و پابرجایی و فروزندگی آن همیشگی و جاودانه باشد، باید شعله های آتش را زیاد و زیادتر کنی، پس:
گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست،
زیرا، زندگانی «هیمه» می خواهد و«هیمه ها، کسانی برای برافروختن، این کسان نیستند جز آنانی که به زندگی هستی، عشق می ورزند و در راستای شکوفایی و تلالو آن هر چه بیشتر می کوشند تا آنکه دنیایی زیباتر و انسانی تر را تدارک ببینند.
چه سئوالاتی در جلسات آشنایی دختر و پسر جهت خواستگاری و ازدواج باید مطرح شود:
من بیشتر دوست دارم به جای ماهی به شما ماهیگیری را یاد بدهم. یعنی نحوه سئوال ساختن را می گویم، سئوال را خودتان طرح کنید .
نکاتی وجود دارد که در طرح سئوالات جلسات خواستگاری ، شناسایی دختران و پسران در رابطه هایشان یا ....، کمک می کند که فرد شناخت عقلانی ( نه احساسی) نسبت به طرفش کسب کند باید دارای شرایطی باشد که بعضی از آنها به قرار ذیل است:
1 - فکر نکنیم که سئوالات باید استاندارد شده و از پیش تعیین شده و با جوابهای مشخص باشد، باید هنگام گفتگو مانند آدم آهنی خشک نباشیم و سعی کنیم سئوالات را در همان جلسه نسبت به هرچیزی که مبهم هست، طرح کنیم.
2 - سئوالات کلی برای شروع خوبست ولی فایده های آن اندک هستند. مثلا این سئوالات:
نظر شما در مورد حجاب چیست؟
- شما چه توقعی از همسر آیند ه ات داری؟
- شما نظرت در مورد اخلاق و ایمان چیه؟
- میعارهای شما برای ازدواج چیست؟
- شما چه نقشی برای زن در خانواده ، یا چه نقشی برای مرد در خانواده قائل هستید؟
چون سئوالات این چنین کلی، حتما جواب کلی دارد و جوابهای کلی چون مبهم و ناشفاف هستند ، طرفین همانطور که دوست دارند بر اساس ذهنیات خود تفسیر می کنند و این مفهوم شناخت از یکدیگر را با تحریف روبرو می سازد
3 - به جای سئوالات کلی، سعی کنید مفاهیم را به زودی به طرف مصداق ها و مثالهای عینی بکشانید، و با طرح مسئله فرد را در موقعیت قرار دهید. موقعیت هایی که هر روز در زندگی خانوادگی افراد پیش می آید و زوجین نسبت به آن واکنش احساس، فکری یا رفتاری نشان می دهند.
شما بهتر است به عنوان مثال به جای اینکه این سئوال کلی را بپرسید که نظرتان در مورد حجاب چیست؟ می توانید سئوالات جزئی زیر را بپرسید؟
آیا آقایان هم باید حجاب داشته باشند؟ اگر بلی چند تا مثال بزنید؟
آیا شما خانواده ای را دیده اید که به خاطر رعایت نکردن حجاب از طرف مرد گسسته شده است؟
آیا به نظر شما برای حجاب خانم حتما چادر ضروریست؟
آیا مانتو و مقنعه را حجاب می دانید؟
آیا روسری و لباس پوشیده مثل بلوز و شلوار حجاب هست؟
آیا خانم می تواند بین افراد نزدیک مثل پسر عمو، دوست ، پسر خاله، یا اقوام بدون روسری باشه؟
آیا تفاوتی بین پوششی که خانم با شوهرش داره و پوششی که با پسر خاله اش داره وجود داره، تفاوتش چیه؟
آیا به فرض پذیرش حجاب مورد نظر شما، کار خانم در محیط هایی که کاملا مردانه هست ، مثل یک کارخانه یا معدن یا ...، اشکالی داره؟
آیا یک آقا یا یک خانم پس از ازدواج می تواند یک ارتباط عاطفی با جنس مخالف داشته باشه ؟ سطح این ارتباط را مثال بزنید؟ حدودش چقدر است؟
آیا برای یک خانم دست دادن به یک اقوام نزدیک مثل پسر عمه را می پذیرید؟
آیا خنده ، شوخی، و سر به سر گذاشتن یک آقایی را که ازدواج کرده با خانمهای دوست و فامیل را قبول دارید، یا همین مورد را در مورد خانمها می پذیرید؟
و صدها سئوال از این دست که تمرکزشان بر جزئیات هست؟ یعنی مثالهایی که در زندگی های مختلف کم و بیش ممکن است پیش بیاید.
(این به شما بستگی دارد که سئوالهای را جزئی و با مثال و متناسب با حال و احوال خود طرح کنید)
4- حال که در بند یک متوجه شدیم سئوال کلی نباشه و قابل انعطاف باشه و از پاسخ سئوالات قبلی در بیاید و در سئوال دوم هم جزئی سازی و شفاف سازی را گفتیم نوبت به این می رسد که این سئوالات جزئی و دقیق و عملیات را حول چه محورهایی تهیه کنیم.
بعضی از مهمترین محورها اینها هستند:
الف) سئوالات در خصوص مسئولیت پذیری و انجام وظایف فرد
مثلا شغلش، تحصیلاتش، وظایف دوستی و خانوادگی که به گردن داشته و .....
یعنی ما نمی پرسیم آیا شما مسئولیت پذیرید یا نه ، ما سئوالات دقیقی را نسبت به زندگی قبلی فرد طرح می کنیم که در صددیم که آیا فرد مسئولیت پذیر بوده است یا نه ؟
مثلا:
شما در چه تاریخی سرباز شدید، کی به سربازی رفتید؟ آیا غیبت هم داشتید؟
آیا در انجام کارها در خانواده با پدر و مادرتان مشاجراتی داشتید، آیا آنها کارهایی را به زور از شما می خواستند؟ رفتار همکارنتان با شما چگونه است؟ ( معمولا افرادی که با خانواده و همکار و ...، دیگران مشاجره دارند و ناسازگارند کسانی هستند که نسبت به انجام وظایف و مسئولیت های خود کوتاهی می کنند)
ب ) سئوالتی در مورد ثبات فکری و احساسی فرد
مثلا:
با سئوالتی متوجه شوید که آیا او شغل عوض کرده است؟ رشته تحصیلی خود را جابجا کرده؟ آیا با دوستان هر چند وقت یکبار قطع رابطه می کند؟ آیا به تناسب سنش چه چیزی اندوخته ؟ مثلا یک آقای 27 ساله چه میزان تحصیلات داره ، چه میزان سرمایه داره ، چه میزان تخصص داره و ....؟ چون این فرد حداقل 7 سال از بهترین زمان جوانی را در اختیار داشته در ازای آن چه اندوخته است؟ ( این سئوال با سئوالات سنتی والدینی که فقط به داشته های فرد توجه دارند متفاوت هست، مثلا ممکن است این فرد 7 سال کار کرده و سرمایه خود را خرج درمان پدر بیمارش کرده و اکنون هیچ ندارد ، ولی این فرد با ثبات هست. چون داشته هایش برای ما مهم نیست ، بلکه گذران عمرش و ثباتش در کار و زندگیش برای ما مهم هست)
- کسی که معلوم نیست جوانی خود را چه کرده ، نه تحصیلاتش مشخصه، نه سرمایه اش و نه هنر و تخصصش ، این نقطه منفی در ثبات اوست.
- همچنین سئوال از رابطه های عاطفی او به طور مشخص مهم هست. آیا او دوست پسر یا دختری داشته؟ چند تا؟ تا چه اندازه در این رابطه ها پیش رفته است؟ و....،
ج ) انعطاف پذیری
این بند هم بسیار مهم هست، ما باید با طرح سئوالاتی متوجه بشویم این فرد تا چه میزان خاصیت لاستیکی و کششی دارد و حاضر به انعطاف و تغییر در نظراتش هست.
به این سئوال توجه کنید:
اگر ما آماده شده ایم به یک مسافرت راس ساعت 18 برویم، ناگهان تلفن زنگ می زند و یکی از اقوام که از شهرستان آمده اند، خواهان آدرس دقیق منزل ما هستند که به میهمانی ما بیایند، در این هنگام شما چه کار می کنید؟
نحوه پاسخگویی به این سئوال مهم هست نه خود جواب.
اگر فرد بگوید به آنها می گوییم برنامه مسافرت داریم و نمی توانیم در خدمت شما باشیم.( این نشانه عدم انعطاف هست)
اگر فرد بگوید به آنها می گوییم قدمتان روی چشم بفرمائید( این هم نشانه عدم انعطاف هست)
در حالیکه فرد منعطف به راههای دیگری به غیر از بلی یا خیر نیز توجه دارد. مثلا می گوید:
باید ببینم سفر ما چقدر اهمیت داره؟ آن فامیل کیست؟ ضرورت میهمانی او چیست؟ تاثیر رفتن به این سفر روی ما چقدر هست؟ و ....، یعنی بررسی همه جوانب و جوابی شبیه این:
به او می گوییم قصد سفر داریم، اما خیلی دوست داریم در خدمت شما باشیم ، لذا تا ساعت
18 که وقت حرکت ماست می توانیم در خدمتتون باشیم. یا اینکه ما می توانیم هفته آینده این سفر را برویم لذا خوشحال می شویم در خدمتتون باشیم.
( فراموش نکنید اینها مثال هستند، شما می توانید مسائل دیگری را طرح کنید ، حتی گذشته فرد هم نشان می دهد که او در برابر مشکلاتی که در حوزه شغلی ، تحصیلی و خانوادگی داشته هست تا چه اندازه انعطاف پذیر و سازگار بوده است)
نکته مهم اینست که از نشانه های عدم انعطاف پذیری، عدم رابطه صحیح فرد با خانواده ، دوستان، همکاران و ...هست. یعنی کسی که نتوانسته است نسبت به خواسته های خود در قبال والدینش انعطاف نشان دهد، حتما در برابر همسر هم دارای انعطاف نخواهد بود.
د) تقسیم وظایف و نقش زن و مرد
شما می توانید با مثالهایی کارهایی را که در خانواده هست را مطرح کنید و از طرفتون بخواهید بگوید چه کسی این کارها را باید انجام دهد. خرید، تصمیم گیری، کارهای منزل ، نگهداری بچه ، ادامه تحصیل، تفریحات و ....
هـ) مسائل اقتصادی خانواده
این بند هم باید با سئوالات ریز و جزئی همراه باشد. مثلا میزان خرجی که برای جشن عروسی در نظر دارید و نوع تالار آن را مشخص کنید؟ محل مسکونی چگونه است ، کجاست؟ مشترک هست ؟ شخصی هست؟ اجاره ای هست؟ موقعیت جغرافیایی آن ؟
درآمدهای زن و مرد چگونه در خانواده هزینه می شود؟ تصمیم گیرنده کیست؟
و) میزان استقلال یا وابستگی فرد
مثالهایی فرضی بزنید که مثلا شما دوست دارید در شهر دیگری زندگی کنید، نظر او را جویا شوید؟
سئوالهای فرضی مطرح کنید که مادر و پدر شما یا مادر و پدر وی توصیه ای به شما دارند، شما باید چگونه با آنها برخورد کنید.
یا سئوالهایی از این قبیل: فکر می کنید هر چند روز یکبار باید به خانواده هایمان یا اقوام خود سر بزنیم؟
یا سئوالهایی از این دست که آیا پس از ازدواج مسافرت یا تفریح یکی از همسران بدون طرف دیگر به همراه دوست را می پذیرید؟ چند بار در سال یا ماه؟
ز) صفات شخصی و روانی:
افسردگی، پرخاشگری، اضطراب، وسواس، سوء ظن، زودرنجی، کج خلقی، تنهایی، ترس ها، سابقه های بستری و درمان و .... جزء مهمترین مسائلی هست که باید بررسی شود،( شاید بررسی این بند یکی از ضرورتهایی هست که دختر و پسر باید به روانشناس مراجعه کنند). اما اگر خودشان قصد بررسی داشتند باید نشانه های این اختلالات را بشناسند، و با سئوال و دقت در نشانه ها و علائم این اختلالات پی به مشکل ببرند.
همچنین صفاتی مثل خسیس بودن( حسابگر)، ولخرج بودن( دست و دلباز)، بی خیال (اجتماعی بودن )، منزوی و بی علاقه به تفریح، (اهل تفکر و مطالعه بودن)، پیگیر بودن( سمج)، سهل انگار نبودن( سخت گیر نبودن)و ....، جزء مسائلی هست که می تواند با مثالهای عملیاتی پرسیده شود. فراموش نکنید در سئوالات باید معادل مثبت صفات را که در پرانتز قرار دادم بپرسید، چون ممکن است فرد موضع بگیرد. مثلا شما به فرد بگوئید شما بیشتر حسابگر هستید یا دست و دلباز ؟ تا فرد هر کدام را انتخاب کرد احساس بدی نداشته باشد.
ح) مسائل اعتقادی و اخلاقی:
این سئوالات را بر اساس آنچه خود هستید، باید طراحی کنید، اگر به مواردی اعتقاد ندارید، باید با طرح سئوالهای متناسب و ریز بررسی کنید که فرد مقابل در این زمینه در تعارض با شما نباشد مثل مسئله حجاب که توضیح دادم.
این سئوال را دقت کنید:
آیا وقتی ما در دورن و در دلمون خدا را قبول داریم و رفتار خوبی داریم ، حتما باید دقیقا نمازمان را هم سروقت بخوانیم، حالا اگر نخواندیم مشکلی پیش می آید؟
آیا آرایش خانم بیرون از منزل مشکلی ایجاد می کند؟
آیا شما هم با این موافقید که خانمها برای بیرون رفتن از منزل باید از شوهرانشان اجازه بگیرند؟
چه وقت می شود دروغ گفت؟ دروغ مصلحتی چیه؟ چند تا مثال از دروغهای مصلحتی؟
ط) دوستان
اگر بتوانید از طریق سئوال یا تحقیق بر دوستان فرد احاطه پیدا کنید و مورد شناسایی قرار دهید ، مسائل زیادی در مورد همسر آینده خود متوجه خواهید شد.
سئوالاتی از این قبیل چند تا دوست صمیمی دارید؟ ( تعداد زیاد آن نشانه برونگرا بودن و تعداد کم آن نشاندهنده حساسیت ، زودرنج بودن و درونگرا بودن هست)
با کدام دوستت صمیمی هستید و او چه خصوصیت جالی داره؟( پیش بینی اینکه اگر بخواهی در آینده خیلی خوب در کنار آن طاقت بیاوری باید چنین باشی)
با کدام دوستت ارتباط کمتری داری ، یا خوشت نمی آید، چه صفاتی داره؟ ( مهم از این نظر که اگر چنین هستی، در زندگی با این فرد مشکل دار خواهی شد)
ی) خانواده فرد
سئوالات دقیق از خصیصه های مختلف خانواده و تعلقات آنها ، تحصیلات، فرهنگ، شغل ، و فرزندان دیگر خانواده که ازدواج کرده اند و نحوه ارتباط عروسها و دامادههای آنها با خانواده و ...، هم به شناسایی شما نسبت به این خانواده بیشتر کمک می کند.
ک) بیماریهای جسمی، معلولیت ها و .... در فرد و خانواده اشان
این مورد باید مستقیم سئوال شود. خیلی ها در جلسات شناسایی دروغ نمی گویند، اما ملزم به این نیست که همه چیز را بگویند. مثلا اگر بپرسی شمابیماری مزمن یا حادی داشته ای؟ جواب صحیح می دهند، اما اگر نپرسی ضرورتی برای توضیح این موارد در خود نمی بینند.
( البته اگر سلامتی جسمی همسر آینده اتان در تصمیم گیری اتان موثر هست)
ل) برنامه تفریحات، سرگرمی و برنامه ها برای ارتباطات درون خانواده
شما باید متوجه بشوید همسر آینده شما، خانواده را فدای کار می کند، یا کار را فدای تفریحات و خوشگذارنی می کند یا ....
سئوال در مورد تفریحات قبلی او نیز به شما نموداری از روش او را ارائه می دهد.
م ) و سئوالات زیادی در مورد هر یک از معیارهای ازدواج که به صورت عینی و دقیق و انعطاف پذیر و شفاف طرح شود را می توان مطرح کرد. هماطور که قبلا گفته بودم، باید مفاهیم تئوری و زیر بنایی معیارهای ازدواج را خوب بشناسید تا خوب بتوانید بر اساس آن نسبت به فرد مقابل خود شناسایی پیدا کنید.