کی از این ویژگی های مهم تمایل نوجوان به کسب استقلال است نوجوان تمایل دارد توانایی ها و نیروهای خود را به معرض نمایش بگذارد و قدرت و توانایی خود را به اطرافیان ثابت کند. میخواهد یکه و تنها عمل کند و تا جایی که می تواند به اطرافیان و به ویژه والدین خود تکیه نکند.
استقلال طلبی زمینه اولیه ورود نوجوان به اجتماع را فراهم می سازد و او را برای پذیرش مسئولیت های اجتماعی آماده میکند. هر چند جهتگیری ناصحیح آن توام با مسائل و مشکلاتی برای او و اطرافیان خواهد بود.
محوری ترین انگیزش در دوره ی نوجوانی کوشش برای به دست آوردن استقلال است. این نیروی فطری قویترین و ریشه دارترین گرایشی است که در میان همه ی نوجوانان شروع به فعالیت می کند. اگر چنین انگیزیه ای در نوجوان بیدار نمی شد، او نمی توانست به رشد و کمال برسد و همواره به صورت کودکی وابسته و طفیلی باقی می ماند و استعدادهایش شکوفا نمی شد.
ظهور و رشد این انگیزه در نوجوان، حالات و ویژگی های زیادی به دنبال می آورد. از مهم ترین آثار آن این است که نوجوان انتظار دارد در او به دیده ی کودک نگاه نکنند و به شخصیت و فکر و عمل او بها دهند. هرگونه برخوردی که نشان دهد اطرافیان او شخصیت لازم را برایش قایل نیستند و ارزش و بهای لازم را به او نمی دهند، باعکس العمل روانی و پنهانی یا آشکار او روبرو می شود و گاه ممکن است به واکنش های شدید یا رفتارهای نامناسب و حتی ضد اجتماعی او منتهی گردد؛ از این رو تعلیم و تربیت نوجوان باید دقیقاً با توجه به این انگیزه ی روحی در او صورت گیرد. بی اعتنایی به این حال درونی نوجوان سبب گسستن ارتباط روحی با وی و شکست در تربیت او می شود.
حس استقلال طلبی به معنای پذیرش شخصیت نو جوان و اعتماد به نفس خوب
است و باید نوجوان خود را دارای توانایی ها بداند. اما نه به مفهوم
جدایی طلبی از خانواده
نوجوانی که از بحران بلوغ عبور می کند در حقیقت مقدار زیادی از وابستگی های خانوادگی را پشت سر می گذارد و می رود تا هویتی جدید و مستقل را تجربه کند. گرچه او هنوز نیازمند حمایت هاست; اما در بسیاری موارد با خود یا در اعتراض به دیگران می گوید: شما خیال می کنید من هنوز بچه هستم؟!
این نوع گفتارها، گویای همین روحیه است و به دلیل واقعیت موجود در این روحیه، سزاوار پذیرش و تناسب در برخورد است.
البته برخوردی منطقی و خارج از افراط و تفریط، نه به آن صورت که در غرب از هیجده سالگی و یا کمتر، جوان به حال خود رها شده و گویی می خواهند از شر او راحت شوند و شکل تفریطی آن است که این حالت انکار شده و به هیچ انگاشته گردد.
در توصیه های پیامبر اکرم (ص) می بینیم که جوان باید چون مشاوری امین، مورد مشورت قرار گیرد. نباید مدام به نوجوان مان مانند دوران کودکی و نوپایی، باید و نباید بکنیم. قوانین زیاد و حد و مرزهای خشک و خارج از عرف، باعث می شود نوجوان با خانواده فاصله ی بیشتری بگیرد. البته طبق فرهنگ ما، والدین نمی توانند فرزندشان را به حال خود رها کنند بلکه هنوز فرزند نوجوان نیاز به راهنمایی و حمایت آن ها دارد. اما بهتر است به صورت نامحسوس باشد و به حس استقلال طلبی او لطمه نزد.
یکی از مسائلی که به دنبال ظهور انگیزه ی کسب استقلال در نوجوان به وجود می آید این است که نوجوان از پند و نصیحت، امر و نهی کردن و تحکم نمودن گریزان است و علت این پدیده از یک طرف عقده ی حقارتی است که نوجوان از دوران کودکی دارد و از طرف دیگر بیدار شدن همان حس استقلال طلبی است؛ او می خواهد خود را همردیف بزرگترها بشناساند و برچسب کودک و وابسته بودن را از پیشانی خود برکند. با نوجوانی با چنین روحیات، پیوسته از درِ پند و اندرز وارد شدن و امر و نهی کردن و باید و نباید گفتن، کاری عاقلانه نیست. او گمان می کند که این همه پند و اندرز از آن جا ناشی می شود که ما خود را کامل و دارای قدرت درک و تشخیص و او را موجودی ناتوان و فاقد قدرت تشخیص می دانیم و به همین علت پیوسته به او امر و نهی می کنیم یا قیافه ی ناصح و اندرزگو به خود می گیریم؛ و این درست در نقطه ی مقابل حساسیت روانی اوست. از این رو، پیوسته از در اندرز و نصیحت وارد شدن نه تنها کارساز نیست، بلکه آسیب های تربیتی نیز به دنبال دارد./hr>قال النبّی صلی الله علیه واله وسلم : حق زن بر شوهرش این است که او را گرسنه نگذارد؛ لباسش را تأمین نماید و هیچ گاه با او ترشرویی نکند. (بحار/ج100،ص254) همان طور که در حدیث فوق آمده است؛ اسلام به مرد دستور می دهد که هیچ گاه با زن خویش با ترشرویی و اخم برخورد نکند؛ یعنی، همیشه گشاده رو و خوش چهره باشد و ناراحتی های بیرون منزل را به درون خانه نیاورد.
شخص مسلمان ، باید غم خود را بپوشاند و در دل نگهدارد و چهره بازش را به دیگران ابراز نماید. همان گونه که از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:
شخص مومن، خوشرویی و شادیش در چهره اش و غم و اندوهش در دلش است. (اصول کافی / ج 2، ص 226) حال باید توجه داشت، کسی که زندگی مشترک با همسرش ترتیب داده و شب و روز با او رو به رو است ؛ می بایست بیش از همیشه و همه کس، این اصل و دستور را رعایت کند.
بدیهی است، انسان به روی خوش اطرافیان علاقه بیشتری دارد و از چهره اخم کرده و گرفته، چندان راضی و خوشنود نیست. به همین سبب، افراد خندان و خوشرو، در ارتباطات اجتماعی موفق تر و در قلوب سایرین محبوب ترند.مخصوصا همسری که اخلاق مناسب نداشته باشد باعث می شود همسرش خسته شده و در ارتباط با او احساس رضایت نکند.
اگر به زندگى و همسرت علاقه دارى، بداخلاقى نکن; زیرا اخلاق خوب ،بهترین پشتوانه تداوم زندگى زناشویى است. بیش ترطلاق ها در اثر بدرفتارى زن و شوهر و عدم توافق اخلاقى صورت مى گیرد.
البتّه طبیعی است که انسان، گاهی در زندگی رنجیده خاطر و خشمگین شود؛ امّا پذیرفته نیست که به خاطر هیجانات روحی و عاطفی، خود را مجاز به هر نوع برخوردی بداند و به رغم آنکه بسیاری از خوشی ها و شادی هایش جنبه شخصی و مخفی داشته؛ تمام ناخوشی ها و ناراحتی هایش را بروز داده و در چهره نمایان سازد و با چهره گرفته، با اطرافیان - بویژه افراد خانواده اش - مواجه گردد. این رویه و روش، علاوه بر آنکه خلاف اخلاق بوده و موجب آزار و اذیّت آنان می گردد؛ باعث دوری آنان و رنجش خاطرشان از ما می شود؛ که این امر، کاهش محبت آنان را در پی دارد و موجب سردی کانون محبت خانواده می گردد.
عوامل ایجاد ترشرویی
عوامل متعددی ممکن است موجب ترشرویی شود؛ از جمله: عادت غلط ، تقلید ، پر توقّعی ، نخوت ، غضب، ناراحتی، نگرانی، عدم آرامش و حالات روحی- روانی.
گاهی انسان بر اثر « عادت غلط » و به خیال اینکه اخم و تخم ، روش خوب و درستی است ، به ترشرویی و گرفتگی چهره ، به هنگام برخورد با افراد، عادت می کند. چنین شخصی، ابتدا باید آثار سوء ترشرویی را شناخته و مدّ نظر قرار دهد سپس از عادت غلطش دست بردارد.
گاهی ترشرویی به خاطر تقلید کورکورانه و از افراد دیگر؛ از جمله: نزدیکان، دوستان و همکاران است. چنین شخصی، با تنبه بر مضرّات این خصلت بد؛ به آسانی می تواند خود را از آن برهاند.
همچنین، گاهی بر اثر پر توقعّی، خود بزرگ بینی، خشم و غضب، نگرانی، عدم آرامش و به طور کلّی، بر اثر بعضی از امراض روحی و روانی؛ شخص گرفتار بد اخلاقی، ترشرویی و چهره عبوس و گرفته می شود. از آنجا که موارد اخیر، ناشی از اختلال روحی- روانی است؛ لذا برای درمان ترشرویی، می بایست ریشه های روحی- روانی آن را شناخت و سپس، به درمان آن پرداخت.
ترشرویی، به هر دلیلی که در فرد به وجود آمده باشد، امری مذموم است و بهتر است که انسان با الهام از آموزه های دینی، پیوسته با چهره ای باز، همراه با تبسّم و با به کار بردن کلمات محبّت آمیز و صبر و حوصله و احتمالاً تحمّل کافی، در مقابل دیگران و مخصوصا همسر خود رفتار کند و از داشتن ظاهری ملول و ملال آور، پرهیز نماید.
توجّه به آثار خوشرویی در روابط زوجین و آثار روحی- روانی آن در تربیت فرزندانی با نشاط و پر تحرّک و نیز توجّه به دست آوردهای خوشرویی در زندگی و تعاملات اجتماعی؛ هر فرد صاحب خردی را به آن حریص می کند.
برای آنکه زندگی زناشویی موفقی داشته باشید بهتر است ترشرویی را کنار بگذارید و با چهره ای خندان و گشاده با همسر خود برخورد کنید. روی خوش شما پشتوانه ی خوبی است برای تحمل سختی هایی که در زندگی اجتناب ناپذیر است.
اعتیاد اینترنتی واژه ی جدیدی نیست خیلی از ما با آن آشناییم اما زمانی که این بحث مطرح می شود بیشتر نوجوانان و یا جوانان به ذهنمان خطور می کند آن هم تا زمانی که مجرد هستن.اما انگار اینترنت به یکی دیگر از عوامل از هم پاشیدگی خانواده در ایران تبدیل شده.
امروزه همه چیز دارد مجازی میشود. از دانشگاه و مدرک گرفته تا فضا و... حتی اعتیاد هم مجازی شده است. شاید تاچند سال پیش اعتیاد به اینترنت امری دور از ذهن بود، اما اکنون اعتیاد به اینترنت به یک واژه آشنا تبدیل شده است. از سال 1995 میلادی روانپزشکی به نام گلد برگ، اعتیاد جدیدی را کشف کرد. او با مردمی روبهرو میشد که برای دیدن صفحه نمایشگر کامپیوتر، خانواده خود را رها کردهاند.
اینها در بسیاری از مواقع ترجیح میدادند وقت خود را با کامپیوتر و در سایتهای مختلف اینترنت بگذرانند. به این ترتیب اعتیاد جدید را کشف کرد و بتدریج سایر محققان جنبههای دیگر این اعتیاد را شناسایی کردند . اعتیاد به اینترنت، برداشت کلی و اصولا به استفاده مستمر از اینترنت اطلاق میشود و امکان دارد دامنه نتایج آن به کم خوابی، بهخطر افتادن موقعیت شغلی و دگرگونی در روابط خانوادگی و اجتماعی منجر شود.
شاید باور کردن اینکه شخصی همسر خود را فقط به علت ارتباط با فرد دیگر در اینترنت ترک میکند برای کسانی که به اینترنت اعتیاد پیدا نکردهاند، وحشتناک به نظر برسد؛ ولی این مساله هر روز در دنیای اینترنت اتفاق میافتد.
البته هنوز روانشناسان مطمئن نیستند که اسم این پدیده را چه بگذارند. برخی از آنها ترجیح میدهند به جای واژه اعتیاد به اینترنت از واژه اعتیاد به کامپیوتر استفاده کنند؛ چون هستند افراد زیادی که ساعتها با کامپیوتر کار کرده و به آن وابستهاند، اما اصلا به اینترنت فکر نمیکنند. حتی بسیاری از روانشناسان در این مساله تردید دارند که آیا واژه اعتیاد برای توصیف زمانی که مردم وقت زیادی را صرف استفاده از اینترنت میکنند، واژه مناسبی است.به هر حال واژه را هر چه بنامیم این واقعیتی است که وجود دارد.
مانند تمامی انواع دیگر اعتیادها، اعتیاد اینترنتی، نوعی اختلال و بینظمی روانی ـ اجتماعی با مشخصههایی چون تحمل(نیاز به افزایش زمان لازم برای کسب مطلوبیت برابر با زمانهای اولیه استفاده)، علائم کنارهگیری(بویژه رعشه و ارتعاش، اضطراب و بیحوصلگی)، اختلالات عاطفی (افسردگی، تندخویی و بدخلقی) و از هم گسیختگی روابط و مناسبات اجتماعی(کاهش یا فقدان روابط اجتماعی به لحاظ کمی یا کیفی) است.
مشکلات میان فردی یا مشکلات هنگام کار یا مطالعه، نادیده گرفتن مسوولیتهای مربوط به دوستان، خانواده، کار یا مسوولیتهای فردی، کنارهگیری پس از دست کشیدن از اینترنت، کج خلقی هنگام تلاش برای دست کشیدن از اینترنت، آنلاین ماندن بیش از زمان برنامهریزی شده، دروغگفتن یا مخفی نگهداشتن زمان واقعی کار با اینترنت از نظر دوستان یا خانواده، تغییر در سبک زندگی به منظور گذراندن وقت بیشتر با اینترنت، کاهش فعالیت فیزیکی، بیتوجهی به سلامت شخصی و بیخوابی یا کم خوابی یا تغییر در الگوی خواب به منظور گذران وقت در اینترنت از دیگر علائم این اعتیاد است.
شاید عجیب باشد اگر در دادگاه خانواده بشنوید چون به اینترنت معتاد شده بودم، همسرم از من طلاق گرفت. اما این هم از دردسرهای واقعی دنیای مجازی است.از پیامدهای اعتیاد اینترنتی مشکلات خانوادگی و تاثیر آن روی روابط زناشویی، والدین و فرزندان است.
امروزه اصطلاح بیوهاینترنتی به همسر معتاد به اینترنت اطلاق میشود. آمار نشان میدهد اعتیاد به اینترنت ممکن است به فروپاشی خانواده و طلاق منجر شود. شاید باور کردن اینکه شخصی همسر خود را فقط به علت ارتباط با فرد دیگر در اینترنت ترک میکند برای کسانی که به اینترنت اعتیاد پیدا نکردهاند، وحشتناک به نظر برسد؛ ولی این مساله هر روز در دنیای اینترنت اتفاق میافتد.