...روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم . شغلم را دوستانم را ، زندگی ام را...
به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت کنم . به خدا گفتم : آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری ؟
و جواب او مرا شگفت زده کرد.
او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟
پاسخ دادم : بلی .
فرمود : هنگامی که درخت بامبو و سرخس راآفریدم، به خوبی ازآنها مراقبت نمودم . به آنها نور و غذای کافی دادم .
.
دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود . من از او قطع امید نکردم . در دومین سال سرخسها بیشتر رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود .من بامبوها را رها نکردم.
.
.
در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند . اما من باز از آنها قطع امید نکردم. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت رسید. 5 سال طول کشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه کافی قوی شوند. ریشه هایی که بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می کرد.
.
خداوند در ادامه فرمود : آیا می دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با سختیها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ساختی . من در تمامی این مدت تو را رها نکردم همانگونه که بامبو ها را رها نکردم .
.
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن و بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنن. زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می کنی و قد می کشی !
.
.
جواب دادم : هر چقدر که بتواند . از او پرسیدم : من چقدر قد می کشم . در پاسخ از من پرسید : بامبو چقدر رشد می کند؟
.
گفت : تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی ، هر اندازه که بتوانی!!!!!!!!!!!!!
در اتومبیل نه چندان مدل بالای خودتان نشستهاید و پشت چراغ قرمز منتظر سبزشدن چراغ هستید. در همین لحظه یک اتومبیل مدل بالا کنارتان ترمز میزند......
شما نگاهی به آن میاندازید و با همین نگاه هزاران اما و اگر در ذهنتان شکل میگیرد. چرا شما چنین اتومبیلی ندارید و...؟ وقتی به خودتان میآیید که اتومبیلها پشت سرتان بوق میزنند و چراغ سبز شده است و دیگر اثری از آن یک تکه آهن که سلولهای خاکستری مغزتان را به بند کشیده، نیست. روزهای زندگی ما پر است از این داستانکها. داستانهای کوچکی که ما در هر لحظه به آرامش ذهن و روحمان شلیک میکنیم. بیایید، فقط همین یک روز خودتان باشید و با کودک آرام و دوستداشتنی درون وجودتان، روراست باشید و آشتی کنید. قول میدهم زیاد طول نمیکشد. اگر بعد از گذشت 24 ساعت دوباره تصمیم گرفتید روال عادی زندگیتان را در پیش بگیرید، تمام درها به رویتان باز است.
دنبال رضایت این و آن نباشید
زندگی پر است از قضاوت دیگران درباره ما. قضاوتهایی که بیشتر اوقات بد و گاهی خوب هستند. اگر عادت کنیم که به داوری دیگران اعتنا کنیم و با هر نظر موافق و مخالف، زیر و رو شویم، باید فاتحه آرامش را بخوانیم.
شما راه خودتان را در زندگیتان بروید و با توجه به موقعیتهای زندگیتان و به کمک عقل و درایت خودتان بهترین گزینهها را انتخاب کنید. کاری نداشته باشید دیگران درباره شما چه فکر خواهند کرد؛ پشت سرتان چه خواهند گفت؛ یا در مسیر هدف شما چه سنگاندازیهایی خواهند کرد. نظرات دیگران همیشه با یکدیگر متفاوت است. بنابراین نظر خود را راهنمای خودتان قرار دهید و از توجهنکردن به داوری دیگران عذاب وشما خودتان هستید و خود خودتان باقی بمانید.جدان نگیرید.
خودتان را با خودتان مقایسه کنید
اطراف شما پر از انسانهایی است که از شما پولدارتر، زیباتر، قدرتمندتر، محبوبتر و موفقتر هستند. شما توانایی این را ندارید که جلوی پیشرفت و ستارهشدن دیگران را بگیرید. تمام آنچه در اختیار شماست، قدرت پیشرفت خودتان است. زندگی مسابقه شما با دیگران نیست. زندگی مسابقه شما با خودتان است. لحظاتی که شما در آن اهدافتان را مرتب میکنید و برای پیشرفت تلاش میکنید، لحظاتی است که شما حقیقتا مسابقه میدهید. در این مسابقه خط پایانی برای خودتان درنظر نگیرید. نهایت پیشرفت خود را باز بگذارید ولی این مسیر را به اهداف کوتاهمدت تقسیم کنید. رسیدن به هر مرحله از موفقیت به شما یک احساس برتری میدهد و باک بنزین شما را برای حرکت به سمت اهداف بالاتر، پر میکند. در حالی که اگر خود را با دیگران مقایسه کنید، تمام این انرژی صرف آن خواهد شد که چگونه میتوان جلوی پیشرفت دیگران را گرفت، هدفی که شما قدرتی برای انجام آن نخواهیدداشت.
دریادل باشید
قلب شما چقدر بزرگ است؟ به اندازه مشت بستهتان؟ به اندازه تمام وجودتان؟ به اندازه خانوادهتان؟ به اندازه شهر یا کشورتان؟ یا به اندازه همه این کره خاکی؟ هر اندازه قلب شما وسیعتر باشد، مرزبندیهای وجودتان کمتر است. همین مرزبندیها محدودیت میآورد. اندیشیدن به مرزهایی برای دوست داشتن، ذهنتان را مشغول خواهد کرد ولی اگر درهای قلبتان را به وسعت تمام این دنیا بگشایید، دیگر با همه دنیا یکی خواهید شد و به آرامش خواهید رسید. تلاش کنید تمام احساسات خود را یک کاسه کنید تا بتوانید آزادتر نفس بکشید، زندگی کنید و عشقبورزید.
انعطافپذیر باشید
انعطافپذیری از ویژگیهای انسانهای موفق است چرا که این ویژگی به آرامش ذهنی شما منجر خواهد شد. اگر شما بر اثر برخورد به هر مانعی در مسیر زندگیتان، از حرکت باز ایستید و ماشین افکار منفی ذهنتان را به کار بیندازید، به آرامش ذهنی خود شلیک کردهاید و راه را برای موفقیت بعدی خودتان بستهاید. هیچکس جز خودتان مسوول شکست شما در آینده نخواهد بود. بابت زحماتی که تاکنون کشیدهاید نگران نباشید. تمام آنها تجربیاتی هستند که برای رسیدن به موفقیت میتوان مثل یک نردبان، از پلههایش بالا رفت. افراد موفق افرادی هستند که اغلب شکست میخورند اما از هر شکست پلهای برای صعود و رسیدن به قلههای موفقیت میسازند
لجبازی ، ساییده شدن ستونهای زندگیست
اگر با هم مشکلی دارید ، لجبازی نکنید. زیرا لجبازی، مسابقهییست که هر دو طرف به سوی نابودی رقابت میکنند و آنقدر خودشان را زجر میدهند که منتظر آتشبس این جنگ هستند و در این میان، ممکن است دست به کارهایی بزنند که تبعات آن خیلی سنگین و غیرقابل جبران باشد! اگر در مسابقهی لجبازی، شخصی یکدنده باشد و نخواهد به حالت عادی برگردد ، زندگی او روز به روز تلختر میشود. خانمی بر اثر لجبازی با شوهرش خانه را ترک و به اصطلاح قهر کرده و به خانهی پدرش رفته است، ولی شوهر یکدندهی او به هیچ قیمتی راضی نمیشود که بپذیرد اشتباه کرده است. خانم به هر دری که زده است، از تلفن، ریشسفید و غیره، شوهر میگوید: «هرکس رفته، با پای خودش برگردد.» این خانم که دو فرزند دارد، چه ضربهی مهلکی میخورد...!
البته آن یک نفر هم اشتباه میکند. برای چه کسی لجبازی میکنید؟ برای کسی که چهقدر او را دوستش داشتید! مگر او عوض شده است؟
در هر صورت عواقب لجبازی متوجه طرفین میباشد و از همه مهمتر، مبادا فرزند شما نیز یاد بگیرد و همان بلا را سر شما بیاورد که در این مورد هیچچیز نمیتوانید بگویید. مثلا نوجوانی که لجبازی میکند و دیگر درس نمیخواند و هر چه به او میگویید فایده ندارد ، در نتیجه سرنوشت او تغییر میکند. در حقیقت، خودتان به او آموزش دادهاید. به جامعه نگاه کنید... چه جوانهایی که اسیر لجبازی شدهاند و خودشان را بیچاره کردهاند! پس منطق، منطق و منطق!
دوستی خود را ابراز نمایید و به آینده موکول نکنید
تحسین و تشویق، بهترین ابزارهایی هستند که میتواند خستگی انسان را بکاهد. تحسین در همهجا هست؛ در نیروی نظامی، کلاس درس، اتاق بارزگانی و باید در منزل هم باشد. زن، شوهر خودش را تحسین کند و مرد هم با زبان از او تشکر عاطفی نماید. مواظب باشید دیگران آنقدر همسر شما را تحسین و تشویق نکنند که جای شما را بگیرند!
شما میتوانید با یک جملهی ساده و عادی او را خوشحال کنید! خیلی از خانمها میگویند: « وقتی همسر ما از راه میرسد، با جملهیی تحسینآمیز ، احساس نشاط را در او ایجاد میکنیم.» برخی مردان سالهای سال تلاش میکنند، اما دریغ از یک تحسین! این جملات را زنان بخوانند و خوب بیندیشند:
ستایش از همسرت را آنقدر به تعویق مینداز
که برگهای سپید بر ابروانش بنشیند ،
و یا سرود وداع را بخواند ،
زیرا در آن موقع هر چه قدر هم که فریاد بزنی
برای او اهمیتی نخواهد داشت.
او نخواهد فهمید که برایش چهقدر اشک ریختهای!
اگر تصور میکنی او لیاقت ستایش و تحسین را دارد،
حالا بهترین وقت است
زیرا وقتی مرد ،
دیگر نخواهد توانست سنگ قبرش را بخواند!1
شما آقایان حتی با شاخهیی گل هم که شده از همسرتان تشکر کنید. آنقدر این کار خوب و ارزشمند است که نمیتوان برایش حد و اندازه گذاشت، ولی توجه کنید که هدیهای ارزان با عواطف و سپاس، بهتر از هدیهی گران بیعاطفه است. این رفتار را کمکم به فرزندان خود منتقل کنید. البته وقتی فرزند شما نظارهگر رفتار شما باشد ، خود به خود این رفتار در او شکل میگیرد.
شما خانم ها هم بهتر است با روی خوش و حسن معاشرت و همچنین احترام گذاشتن به شوهرتان از او قدر دانی کنید.