اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

اخطارهای دنیای مجازی ،کسب و کار در فضای مجازی و تحلیل فضای فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی

دکتر بهروز نقویان دکترای مدیریت ، مدیر عامل شرکت تولید نرم افزارهای هوشمند ، خواننده پاپ و محلی خراسان شمالی ،مشاور شهرک صنعتی ایران مشاور دیجیتال مارکت و صادرات

فرد کارآمد

1.    برای هر یک از مکالمات تلفنی خود از قبل برنامه ریزی کنید و دستور کار داشته باشید.

2.     این که بتوانید در انجام امور پیچیده با دیگران همکاری کنید مهارتی اساسی برای پیشرفت در کار است.

3.      قبل از شروع یک کار پیچیده، همه کارها ، وظایف و فعالیت هایی را که باید انجام شوند لیست کنید.

4. برای فعالیت های خود اولویت و ممنوعیت تعیین کنید: چه فعالیت هایی را باید رها کنید تا بتوانید برای کارهایی که حقیقتاً مهم هستند جای بیشتری باز کنید؟

5.    برای اولویت بندی کارها باید نتایج هر کدام از آنها را در درازمدت در نظر گرفت.

6.     دقت و تمرکز ، رموز عملکرد عالی هستند.

7.  پاداش هایی که در زندگی می گیرید بستگی به این دارد که چه کاری می کنید ، چقدر خوب آن را انجام می دهید  و چقدر مشکل است که بتوان کسی را جایگزین شما کرد.

8.     آینده متعلق به افراد با قابلیت است.

9.     کلید آینده ، رشد مداوم شخصی و حرفه ای شماست.

۱0 .  تمام آموزش های ممکن را ببینید . یک ایده خوب کافی است تا شما را از انجام سال ها کار سخت معاف کند.

11 . حداقل یک ساعت در روز در حوزه کاری خود مطالعه کنید. این عادت به مرور ، شما را به یکی از آگاه ترین افراد در حرفه تان بدل می کند.

12 . برای برنامه ریزی کارهایتان، لیستی از فعالیت هایی که باید انجام دهید تهیه کنید . هر کاری را قبل از این که انجام دهید بنویسید.

13 . برای این که به حداکثر بهره وری دست پیدا کنید، با تکرار پی در پی این جمله به خودتان نظم و ترتیب بدهید:" خوب ، بر گردیم سر کار."

14 . طرز نشستنی را که مخصوص افرادی است که عملکرد عالی دارند تمرین کنید: پشتتان را صاف کنید و در همان حالت روی کارتان به طرف جلو متمایل شوید.

15 . از تلفن به عنوان یک وسیله کاری استفاده کنید. زود بروید سر اصل مطلب و از تعارفات کم کنید.

16 . مدام در پی یافتن راه هایی باشید که عملکرد شما را کاملاً متحول کند، به صورتی که فعالیت هایتان با اهداف بلند مدت شما هماهنگی بیشتری پیدا کند.

17 . برای این که کار بیشتری انجام دهید کمی زودتر، کار را شروع کنید ، کمی سخت تر کار کنید و کمی دیرتر دست از کار بکشید.

18 . با سریع تر کار کردن راندمان کارتان را بالا ببرید. احساس اضطرار و ضرورت انجام کار را در خود  پرورش دهید  و با آن پیش بروید.

19 . کارهایتان را دسته بندی کنید و تمام کارهای مشابه را همزمان انجام دهید.

20 . سعی کنید اشتباهات کمتری داشته باشید و از همان بار اول کار را درست انجام دهید

لذت بردن از زندگی

شادی خواستنی ترین و شیرین ترین احساس بشر است. زن و مرد ، پیر و جوان، ثروتمند و فقیر پیوسته در جستجوی شادی اند و کیفیت زندگی خود را براساس میزان شادی شان می سنجند.

از این رو انگیزه بسیاری از رفتارهای ما شاد شدن است. حتی زمانی که با بیماری و تنگدستی، عدم امنیت و بی اعتمادی، نادانی و بی عدالتی می جنگیم، می خواهیم این عوامل اندوه را از زندگی خویش برانیم تا زمینه را برای ورود شادی فراهم کنیم. با گذشت زمان ، به تجربه آموخته ایم که تا میهمان ناخوانده "غم" را از دل بیرون نکنیم، نمی توانیم پذیرای احساس دلنواز و شیرین شادی باشیم.

یاد بگیریم که برای لذت بردن از زندگی به دنبال بهانه های بزرگ نباشیم.

امروزه در نتیجه پژوهش های علوم مختلف شواهد و یافته های بسیاری در مورد شادی وجود دارد. این یافته ها نشان می دهند که احساس شادی علاوه بر آن که شیرین و دل انگیز است، وجودش سلامت و عمر انسان را افزایش می دهد و سبب برقراری پیوند محبت آمیز میان افراد ، جلوگیری از آسیب های اجتماعی، و رشد و آرامش جامعه بشری می شود.

 

 دکتر ریچارد لیارد در کتاب معروف و پژوهش خود به نام "شادی" که در سال 2004 منتشر کرده بر هفت عامل بزرگ زیر تاکید می کند:

ارتباطات خانوادگی، وضع اقتصادی، شغل، اجتماع و دوستان، وضع سلامتی، آزادی شخصی و ارزش های شخصی.

او می گوید که این عوامل به ترتیب اهمیت نوشته شده اند و نتیجه می گیرد که کیفیت روابط ما با دیگران بیش از همه چیز بر شادی مان اثر می گذارد.

این نتیجه ای است که بسیاری از ما تجربه کرده ایم. او همچنین پژوهش های دیگری را به عنوان شاهد می آورد تا تأکید کند که ثروت ، تنها وقتی سبب شادی افراد می شود که آن ها را از مرحله فقر درآورده و موجب آسانی امرار معاش شان شود. اما پس از این مرحله افزایش ثروت در بالا بردن میزان شادی نقش چشمگیری ندارد.

داراترین مردم کسانی هستند که چشمه های شادی ارزان دارند.

نصایح خردمندان جامعه ما و نوشته ها و گفته های تجربی بسیاری، حاکی از آن است که همه می توانند با توجه کردن و عمل نمودن به هر یک از موارد زیر شادی خود را افزایش دهند:

- سالم ماندن و از سلامتی خود مواظبت کردن.

- امنیت داشتن در خانه، محل زندگی، محل کار و جامعه.

- معنی دار کردن زندگی با داشتن آرزو و دنبال کردن هدفی ارزشمند و دست یافتنی.

- سرگرم بودن به شغلی که نه تنها با آن امرار معاش کنند بلکه از انجامش نیز لذت برند.

- توجه محبت آمیز به دیگران داشتن و مورد توجه و علاقه آن ها قرار گرفتن.

- مفید واقع شدن و کمک به دیگران، بودا می گوید: "شادی وقتی می آید که شما با کلمات و کارهای تان برای خود و دیگران مفید واقع شوید."

- داشتن تفکر و و نگرش مثبت.

- پذیرفتن خویش و به خود اعتماد داشتن.

- ارتباط سازنده داشتن و وقت گذارندن با افراد خانواده و دوستان خوب.

- بر شمردن نعمت های خود و سپاسگزار بودن.

- استفاده کردن و لذت بردن از موجودی خویش.

- مقایسه نکردن خود و دارایی های خویش با دیگران.

- آرام ماندن در رویارویی با غیر منتظره ها.

- عملی کردن هدف و خواسته های معقول خود.

- تعادل داشتن در کار، تفریح و...

- اعتماد داشتن و احترام گذاشتن به مردم.

- شوخ بودن و به زندگی خندیدن.

- بخشیدن خود و دیگران.

- اعتقاد داشتن.

- آزادی داشتن.

- با جرات بودن.

- کار گروهی کردن.

هنگامی که به دیگران مهربانی می کنیم، به زندگی آن ها نور و صفا می دهیم و آگاهیم که بخشندگان نور، خود در تاریکی نمی مانند.

هر کس با توجه به ارزش های شخصی خویش می تواند موارد یاد شده را به ترتیب اهمیت نوشته و عوامل شادی بخش ویژه خود را به آن ها بیفزاید و به کار گیرد.

 

برای بسیاری از افراد دنبال کردن یک کار هنری می تواند شادی پیوسته ای ایجاد کند. برخلاف بعضی از چیزها که یک باره به دست می آیند و پس از مدتی وجودشان عادی شده و از شادی بخشی آن ها کاسته می گردد، کار هنری شادی پایداری را سبب می شود. زیرا مهارت در هنر به تدریج به دست می آید و هنرجو با دستیابی به هر سطح مهارتی برتر، شادی تازه ای به خود هدیه می دهد.

با گزینش و اراده می توان از چیزهای ساده تر نیز شادمان شد.

بسیارند افرادی که از گفت و گو با عزیزان، بازی و خنده کودکان، و پیاده روی با دوستان لذت می برند. فراوانند آن ها که از تماشای پدیده های طبیعی چون درخشش خورشید ، گل و سبزه، برف و باران، کوه  و دشت، آب و آبشار و ماه و مهتاب به وجد آمده و آن ها را سرچشمه های شادی خود قرار می دهند.

زیبا و طبیعی است که ما هم در هر مکان و زمان، سببی برای شادی پیدا کنیم.

زیبنده و سازنده است که همیشه به یاد آوریم که مردم دیگر نیز چون ما خواهان شادی اند.

امید بخش و برانگیزنده است که می دانیم می توانیم با یک نگاه ، سخن، یا کردار محبت آمیز بر شادی آن ها بیفزاییم. هنگامی که به دیگران مهربانی می کنیم، به زندگی آن ها نور و صفا می دهیم و آگاهیم که بخشندگان نور، خود در تاریکی نمی مانند.

عصبانی

بسیار خوب، داری با واقعیت روبه رو می شوی. تو حسابی به دردسر افتاده ای. اما چه طور اتفاق افتاد؟ تو با خشم به دنیا آمدی؟ از دوران کودکی ات شروع شد؟ در دوران نوجوانی؟ وقتی بزرگسال شدی؟ آیا مشکل روحی شدیدی داری؟  ما در این جا به دنبال توضیح هستیم، نه عذر و بهانه. تو فقط و فقط خودت مسوول عصبانیت هستی. اما آگاهی از این که چه طور تا این حد عصبانی می شوی، شاید کمکی باشد که بتوانی تغییراتی در خودت ایجاد کنی. قصه تو چیست؟

 

افراد عصبانی از خانواده ای عصبانی بیرون می آیند

مهم ترین عامل متداول عصبانیت شدید، خانه ای با محیط عصبی است. بچه ها عصبانی بودن را از پدر و مادرشان یاد می گیرند. آن ها می آموزند که چه موقع، چه طور و در چه حد عصبانی شوند، که این سرمشق نام دارد. خانواده های به شدت عصبانی در مقایسه با خانواده های عادی کارهایی متفاوت انجام می دهند و سه عادت مخرب دارند:

تصور می کنند خشم شدید امری عادی و موجه است. هیچ یک از اعضای خانواده گوش شنوا ندارد تا این که بالاخره یک نفر از کوره در برود. سعی می کنند با ابزار خشم مشکل خود را حل کنند.

بد نیست به تک تک این موارد نگاهی بیندازیم.

 

عصبانیت در خانواده عصبانی امری عادی و موجه است.

عصبانیت معیاری بزرگ دارد. عصبانیت علامت این است که چیزی ایراد دارد. اما در بعضی خانواده ها، اعضای خانواده  تمام مدت عصبی هستند. شاید از نظر آن ها عصبانیت دلیلی داشته باشد، اگر هم دلیلی نباشد، بالاخره موردی جور می کنند. در چنین خانواده ای از همه انتظار می رود عصبانی شوند. همیشه یک نفر هست که از دست دیگری عصبانی باشد، دست کم یک مورد دعوا وجود دارد، یا شاید هر یک به طور عملی در برابر دیگری جبهه بگیرد. در این قبیل خانواده ها حتی یک لحظه هم آتش بس نیست.

آیا تا به حال به خانه خانواده ای عصبانی دعوت شده ای؟ حتی حضور تو نیز باعث نمی شود آنان آرام و قرار بگیرند. بدترین بخش قضیه این است که از نظر آن ها کل این بگو و مگو، عادی به نظر می رسد و امری پیش پاافتاده است.

 

هیچ یک از اعضای خانواده عصبانی گوش شنوا ندارد

همه طوری تربیت شده اند که فقط در برابر خشم، گوش شنوا داشته باشند.

 

اعضای خانواده عصبانی سعی می کنند مشکلات را با عصبانیت حل کنند

در این قبیل خانواده ها، به بدترین نحو از عصبانیت سوء استفاده می شود. آن ها سعی می کنند با توسل به خشم،مشکلات خود را حل کنند. درست مثل این است که بخواهی پیچ را با چکش بپیچانی. یادت باشد که عصبانیت علامت است، نه راه حل. تو نمی توانی با ابراز خشم مشکل را حل کنی. عصبانیت تو می گوید که مشکلی وجود دارد، فقط همین. شاید مشکل در درون خودت باشد.

لازم است یاد بگیری خودت را دوست داشته باشی و به خودت احترام بگذاری. راهی است طولانی، اما به زحمت سفر می ارزد.

 

راه های دیگر برای عصبانیت شدیدتر

درست است که دلیل عصبانیت تو این است که در خانواده ای عصبانی بزرگ شده ای، اما راه های دیگری هم برای همیشه عصبانی بودن وجود دارد.

آزارهای جسمی

افراد عصبانی معمولا قربانی های درازمدت آزارهای جسمی هستند. آن ها جان سالم به در برده اما بدجور آسیب      دیده اند و نمی توانند آزار جسمی را فراموش کنند. در عوض، به نظر می رسد هر سیلی و کتکی را به خاطر دارند، هر گونه تحقیر، توهین و تمام لحظات ترس و وحشت ناب را. آن ها هر وقت به یاد آن دوران می افتند، عصبانی می شوند و از کوره در می روند و در رویای تلافی و انتقام هستند.

شرمندگی

شرمندگی یعنی احساس بد داشتن در مورد خودمان؛ در مورد وجود خودمان، نه صرفا بابت کاری که انجام داده ایم، بلکه برای آن چه هستیم. وقتی من احساس شرمندگی می کنم، بدین معناست که چیزی بد در مورد من وجود دارد که برطرف نمی شود.احساس شرمندگی از سه طریق عمده به عصبانیت مربوط می شود. اول، بسیاری از مردم وقتی عصبانی می شوند، احساس شرمندگی می کنند. این افراد اغلب از ابراز خشم اجتناب می ورزند، حتی وقتی دلایل متعددی برای عصبانیت آن ها وجود دارد. دوم، افرادی هستند که به شدت از مردم خجالت می کشند. افرادی که چنین احساسی در آن ها شدید است، اغلب زندگی کلافه کننده و ناگواری دارند. آن ها دایم از دست خودشان عصبانی اند هر کاری که می کنند، از نظرشان به حد کافی خوب نیست و از خود بیزار هستند. سوم، افراد شرمنده به دفعات بیشتری به دیگران می تازند. شرمندگی و خشم ترکیبی ناخوشایند ایجاد می کند، که غضب نامیده می شود. پس اگر بابت شرمندگی زیاد، عصبانی می شوی. شاید به مشاوره نیاز داشته باشی. لازم است یاد بگیری  خودت را دوست داشته باشی و به خودت احترام بگذاری. راهی است طولانی، اما به زحمت سفر می ارزد.

بیماری های جسمی و روحی

وقتش رسیده است که از لحاظ جسمی حسابی به خودت برسی. چرا؟ چون بسیاری از بیماری های جسمی و روحی باعث افزایش عصبانیت می شود.

حضرت امام هادی (ع) : از کسی که بر او خشم گرفته ای ، صفا و صمیمیت مخواه و از کسی که به وی خیانت کرده ای ، وفا مطلب ، و از کسی که به او بدبین شده ای ، انتظار خیرخواهی نداشته باش ، که دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنهاست *.

ما در دنیایی عصبانی زندگی می کنیم

جامعه امروز از بسیاری جهات مردم را عصبانی می کند. همیشه به ما گفته اند که حالت دفاعی به خود بگیریم. "حواست باشد، آن ها می خواهند من و تو را در دام بیندازند." کسی چه می داند آن ها چه کسانی هستند. دشمنانی هستند که دور ما حلقه زده اند، مگر نه؟ ما راه هایی پیدا می کنیم که با توسل به آن از همسایه مان متنفر شویم و آن ها را به نیروهایی اهریمنی تبدیل کنیم. سیاه علیه سفید تحریک می شود و فقیر علیه غنی. در تمام این ها نکته ای عملی هست. اگر می خواهی کمتر عصبانی شوی نگذار این گونه افراد احاطه ات کنند.  افرادی آرام و صبور را برای معاشرت پیدا کن. شاید از آن ها چیزی یاد بگیری. دست کم آن ها تو را تشویق نمی کنند که همین طور عصبانی بمانی.